حدود ۱۵ سال پیش، در دوران ریاست جمهوری سیدمحمد خاتمی، بحثی در ایران درباره برقراری رابطه با آمریکا درگرفت.  اصلاح طلبان موافق این رابطه و سیدعلی خامنه ای و هوادارانش مخالف سرسخت آن بودند. یک موسسه نظرسنجی به نام “آینده” به مدیریت عباس عبدی ـ گروگان گیر تحول یافته و اصلاح طلب شده ـ و حسین قاضیان نظرسنجی ای انجام داد که  بنابر نتیجه آن ۷۵ درصد افرادی که از آنها پرسش شده بود با برقراری رابطه با آمریکا موافق بودند.  این نظرسنجی به مذاق سید علی خامنه ای ـ که رأی خود را بر رای هفتاد و چند میلیون مردم ایران ارجح می داند ـ خوش نیامد و به حکم او عباس عبدی و حسین قاضیان بازداشت و در دادگاهی فرمایشی به چند سال زندان محکوم شدند. پس از آن نیز سیدعلی خامنه ای برای آن که به زعم خود برآن بحث نقطه پایان نهد، (نقل به مضمون) گفت کسانی که از رابطه با آمریکا حمایت می کنند یا ناآشنا به الفبای سیاست هستند یا بی غیرت!

چرخ ایام گذشت و چنان او را زیر خود خرد کرد که به اعتراف خودش با وساطت قابوس سلطان عمان مذاکره با آمریکا را به نام “نرمش قهرمانانه” قبول کرد تا بلکه از فشار کمرشکن تحریم های همه جانبه رهایی یابد و عملا پذیرفت که به گفته خودش هم نا آشنا به الفبای سیاست است و هم بی غیرت!

پایان غم انگیز این ماجرا که به برچیده شدن ۷۰ درصد از سانتریفیوژها، رآکتور آب سنگین اراک، تعطیل تأسیسات فردو، فروش ذخیره اورانیوم غنی شده به روسیه و… انجامید و “برجام” نام گرفت را خود اصول گرایان “بدتر از قرارداد

هاشمی رفسنجانی و سیدعلی خامنه ای  رفقای دیروز و دشمنان امروز

هاشمی رفسنجانی و سیدعلی خامنه ای
رفقای دیروز و دشمنان امروز

ترکمانچای” توصیف کردند.

اگر از همه این ماجرای دردناک ـ با همه زیان و خسارت های هنگفت و کمرشکن آن ـ یک درس می بایست گرفته می شد، چیزی جز این نمی بود که دشمنی و گردن کشی، راهی مناسب برای ملت ها در دنیای کنونی نیست و نمی توان ازسویی با همه دنیا درافتاد و به همه ناسزا گفت و از سوی دیگر، برمبنای نیازهای مبرم جامعه با آنها به داد و ستد پرداخت.

دریغا که چنین درکی را نمی توان از سیدعلی خامنه ای انتظار داشت.  هنوز مرکب امضای “برجام” خشک نشده بود که به اشاره او سرداران خشک مغز سپاه پاسداران به رجز خوانی های مسخره و نمایش موشک های میان برد و دوربرد خود پرداختند و حتی روی بدنه موشک ها به زبان های فارسی و عبری نوشتند:”اسراییل باید از صفحه روزگار محو شود”!

درپی این کارهای نابخردانه و تحریک آمیز، به گزارش خبرگزاری “آسوشیتدپرس” در ۱۱ فروردین (۳۰ مارس): «آمریکا و ۳ متحد [اروپایی] آن خواستار نشست شورای امنیت شده اند، چرا که آزمایش های موشکی ایران را “بی ثبات و تحریک کننده” خوانده اند… این کشورها می گویند موشک بالیستیک میان برد شهاب-۳ و موشک کوتاه برد قیام-۱، توانایی حمل کلاهک هسته ای را دارند».

خبرگزاری “رویترز” هم نوشت: «آنها دراین نامه نوشته اند که آزمایش این موشک ها “مغایر” قطعنامه شماره ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل و در “سرپیچی” از آن بود[ه است]».

در قطعنامه ۲۲۳۱ از ایران درخواست شده که هیچ فعالیتی در ارتباط با موشک های بالیستیک که “برای برخورداری از قابلیت حمل سلاح هسته ای طراحی می شود” صورت ندهد.

شورای امنیت سازمان ملل متحد روز ۱۴ مارس (۲۴ اسفند) آزمایش موشکی ایران را بررسی کرد، اما روسیه گفت که اینها ناقض قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت نیست و با تحریم های تازه مخالفت کرد.

درپی این روند، دبیرکل سازمان ملل ـ که بالاترین حد توانایی اش ابراز “نگرانی” است ـ نیز گفت که برنامه موشکی ایران باعث نگرانی شده، اما واکنش بین المللی نسبت به آن به تصمیم شورای امنیت بستگی دارد.

در ادامه جدل های لفظی غیرمستقیم بین علی اکبر هاشمی رفسنجانی و سیدعلی خامنه ای، هفته گذشته “صفحه رسمی پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی” در رابطه با مسئله موشک ها به نقل از او نوشت: «دنیای فردا دنیای گفتمان ها است و نه موشک ها». روز چهارشنبه ۱۱ فروردین، سیدعلی خامنه ای در دیدار با جمعی از مداحان به پاسخگویی مستقیم به گفته هاشمی رفسنجانی پرداخت: «امروز هم روزگار موشک است و هم مذاکره… جمهوری اسلامی باید از همه ابزارها استفاده کند».

 درمورد رابطه بین مذاکره و تحریم ها نیز خامنه ای گفت: «باید جوری مذاکره کرد که سرمان کلاه نرود، این که ما مذاکره می کنیم و روی کاغذ می نویسیم ولی تحریم ها برطرف نمی شود و تجارت راه نمی افتد، معلوم می شود که اشکالی درکار هست.  در آنجا هم باید خود را قوی کنیم».

خامنه ای در سخنان خود ازاین هم فراتر رفت و مخالفان را به ناآگاهی یا خیانت متهم کرد: «کسانی که تنها از مذاکره سخن می گویند یا ناآگاه هستند یا خائن»!

رفسنجانی و خامنه ای می توانند تا دلشان می خواهد جدل و مناقشه کنند و باکی هم نداشته باشند که چه بر سر مردم درمانده و پریشانی می آید که باید چوب ندانم کاری و جزم اندیشی های آنان را بخورند، اما چه “روزگار گفتمان” باشد و چه “روزگار موشک” ـ یا هردو ـ، در یک چیز تردید نمی توان کرد و آن این است که به شهادت سیلی ها و تودهنی هایی که مردم ایران در هر فرصت و مناسبت به سیدعلی خامنه ای زده اند و با درس گیری از سرنوشت خودکامگانی چون صدام حسین، معمر قذافی و بشار اسد، روزگار بیش از آن که روزگار “گفتمان” یا “موشک” باشد، روزگار عبرت است!

۱۱ فروردین ۱۳۹۵

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی، ساکن اروپا و از همکاران شهروند است.

Shahbaznakhai8@gmail.com