نوروز بمانید که ایام شمایید/آغاز شمایید و سرانجام شمایید*
پیشانی نوشت:
مهسا وحدت را بار نخست با زنده یاد سام مک کلین در “Small World Music” تورنتو دیدم. ایرانیان آن شب زیاد نبودند، من و سهیل پارسا که بعدها دانستم خویشی با مهسا دارد اما بودیم و هر دو بسیار لذت بردیم و دلمان خیلی سوخت که ایرانیان بیشتری بخت دیدن کنسرت خانم وحدت را نیافته بودند. من به آقای تبریزی ماجرا را گفتم و او موافقت کرد که گشایش سالن اجتماعات پریا را پیش بیندازد به شرطی که من در صحنه با خانم وحدت گفت وگو کنم، البته من از این بخت استقبال کردم. آن برنامه با موفقیت و استقبال خوبی برگزار شد، شرحش در شهروند هست، و مهسا موسیقی دیگر و متفاوتی با آن چه ما شب پیش از او تجربه کرده بودیم ارائه داد. همین باعث شد با جنبه ی دیگری از کار موسیقایی او آشنا شوم و گفت وگو هم مسیری خلاف گمان پیشین مرا پیدا کرد، هم از موفقیت های موسیقایی او و هم از انتخاب ها و حساسیت هایش نسبت به شعر و موسیقی حرف و حدیث کردیم. دامنه ی دانش و درک و درایت او در زمینه موسیقی به حدی بود که همه ی کسانی که آن شب حضور داشتیم لذت زیادی بردیم و هرچه کار از او برای فروش بود فروخته شد.
مهسا و مرجان وحدت در انتخاب شعر و اجرای آن و نوع موسیقی که برای کار خوانندگی خویش بر می گزینند وسواس و مراقبت ویژه ای به خرج می دهند در همین پرسش و پاسخ از راه دور و کتبی من با او می توان این حساسیت درست را متوجه شد.
و اما تازه ترین خوش خبری این که آلبوم «به طربناکی خاک» مهسا وحدت از زمره ی ۱۰ آلبوم برتر مجله ی معتبر سانگلاینز شده است. پیش از این هم مهسا وحدت جایزه سازمان “فری میوز”، سازمانی که در جهت اشاعه و حفظ حق آزادی بیان برای موسیقیدانان و آهنگسازان در جهان فعالیت میکند، را به دست آورده است. خانم وحدت همچنین به عنوان سفیر این سازمان در سال ۱۳۸۶ معرفی شده بود
.
ضمن خجسته باد این موفقیت به مهسا وحدت برای او و خواهر هنرمندش مرجان آرزوی موفقیت های بیشتری دارم.
انگیزه این گفت گو این که، مهسا و مرجان وحدت شنبه ۱۶ اپریل در موزه ی آقاخان و در ادامه ی سلسله برنامه هایی که برای شاعران بزرگ ایران تدارک دیده شده است ،کنسرت خواهند داشت.
چگونه به جهان پرجلوه ی موسیقی وارد شدید؟
ـ مرجان و من از کودکی علاقه زیادی به آواز خواندن و موسیقی ایرانی داشتیم. مادر بزرگ ما صدای زیبایی داشت و پدرمان نیز علاقه زیادی به شعر و موسیقی داشت. به طور غیر مستقیم از زمزمه های این دو تاثیر می گرفتیم و با این فضا مأنوس بودیم. اولین معلم آوازمان خانم پری ملکی تاثیر زیادی در وارد شدن جدی ما به دنیای موسیقی داشتند و اولین کلاس های آوازمان با ایشان آغاز شد. بعد از آن من و مرجان از کلاس های اساتید دیگر نیز بهره گرفتیم و هر دو به صورت جدی موسیقی را دنبال کردیم و رشته تحصیلی هر دو ما موسیقی شد و از سال ۱۹۹۴ تا به الان در کشورهای مختلف دنیا شروع به فعالیت صحنه ای کردیم.
کار موسیقی در دوران کودکی و نوجوانی شما حتی از امروز هم در ایران سخت تر بود، چه مشکلاتی برای ورود به موسیقی و خوانندگی بر سر راهتان بود؟
ـ در آن دوره کلاس ها و آموزشگاه های موسیقی مانند الان نبود. ما بسیار خوش شانس بودیم که با معلم های موسیقی آشنایی داشتیم و از کلاس های خصوصی آنها بهره می گرفتیم و پدرمان نیز بسیار پیگیر بودند. اولین معلم موسیقی من و مرجان خانم مینو محبی بودند و اولین معلم آواز ما خانم پری ملکی. پیدا کردن ساز هم بسیار مشکل بود. به یاد دارم که برای خرید ساز پیانو (اولین سازی که من و مرجان شروع کردیم) مراحل دشواری رو طی کردیم و گفتنی است که بسیار هیجان انگیز بود. حتی به راحتی دسترسی به شنیدن موسیقی نداشتیم. خوشبختانه آرشیو موسیقی خوبی از قبل در خانواده داشتیم، اما در مدرسه و یا رسانه ها خبری از موسیقی به شکل امروز نبود. ما هرچه را که دریافت می کردیم با عشق و شور خاصی گوش می کردیم و هر دو عطش زیادی برای شنیدن و اجرای موسیقی داشتیم. یادم می آید اولین کنسرتی را که دیدم ۱۵سال داشتم، کنسرت شورانگیز آقایان علیزاده و شهرام ناظری بود و هرگز خاطره آن کنسرت از ذهنم نمی رود.
از خوانندگی چه توقعی دارید و با خواندن می خواهید به چه دست آوردهایی برسید؟
ـ خواندن برای من تجلی احساسات من است. با خواندن شکنندگی، بی قراری، بی تابی، قدرت، عشق، امید، درد و شعف خودم رو نمایان و آشکار می کنم. برای من خواندن جوشش احساسات است که از درونی ترین بخش وجودم بر می آید. خواندن جدای از من و زندگی من نیست و انعکاس زندگی عاطفی و اجتماعی و چالش های من است و به همین دلیل در خواندنم دوست دارم که کاملا به احساساتم صادق باشم. صحنه برای من جایی است که با آزادی کامل مواجه هستم و همیشه این عطش در من بوده که این احساسات را با شنونده ها تقسیم کنم.
از شما تاکنون چند آلبوم منتشر شده است؟ چه تعداد از آنها در ایران و چه تعداد در خارج از ایران انتشار یافته است؟
ـ ۹ آلبوم از من تا به حال منتشر شده؛
ریشه در خاک به آهنگسازی پژمان طاهری/ آوازهایی از باغ ایرانی(با مرجان)/ حوا منم(با مرجان) و به آهنگسازی و تنظیم اتابک الیاسی / بوی خوش وصل(با مایتی سم مک کلین)/ در آینه شراب(با گروه کر سکروک و با تنظیم و آهنگسازی ترد گوستاوسن) / دارم امیدی(با مرجان)/ رنگ بی تابی(با مایتی سم مک کلین)/ به طربناکی خاک / آفتاب می شود.
در آلبوم دشت آبی مرجان نیز یکی از تهیه کنندگان بوده ام.
از این تعداد ۸ آلبوم در خارج از ایران توسط شرکت نروژی کی کی وی منتشر شده و آلبوم ریشه در خاک که به صورت همخوانی است سالها پیش در ایران به انتشار درآمده. در آلبوم های”لالایی های محورهای شرارت” و “زنان ایرانی” و “Listen to the Banned” نیز با هنرمندان دیگر شرکت کرده ام.
از کارهای منتشر شده تان تاکنون کدام ها را بیشتر دوست می دارید؟
ـ خیلی سوآل سختی است می توانم بگویم آلبوم “به طربناکی خاک” را خیلی دوست دارم.
غیر از استفاده از شعرهای شاعران شناخته شده ی ایران، از کدام ترانه سرایان شعر خوانده اید؟
ـ معمولا از اشعار کلاسیک قدیم ایران و چند شاعر معاصر خوانده ایم و از شاعر نقاش برجسته آقای محمد ابراهیم جعفری بسیار خوانده ایم. مرجان و من از ایشان بسیار آموخته ایم و کار بر روی اشعار ایشان برای ما ارزشمند بوده و تاثیر بسیاری در بیان و هویت موسیقی ما داشته است.
تجربه ی کار با خوانندگان غیر ایرانی و به زبان های دیگر را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا از این تجربه ها راضی هستید؟
ـ برای من این تجربه ها بسیار ارزشمند و الهام بخش بوده اند؛ تجربه هایی که دیالوگ محور و حاصل تعامل فرهنگی بوده اند و یافتن اشتراکات انسانی و هنری برای من در این پروژه ها دستاوردی بزرگ بوده که باز هم در بیان موسیقی و تفکر من تاثیر زیادی داشته چه از دید هنری و چه از منظر اجتماعی. در دنیایی که زندگی می کنیم هنر و دیالوگ بین هنرمندان مختلف در دنیا نقش مهمی را ایفا می کنند. ارتباطی که بر اساس ارزش های انسانی و هنری و فرهنگی شکل می گیرند، توسط هنر سهل تر انجام می شود. تاثیرات متقابلی که در این تجربیات به وجود آمده بسیار مهم بوده است.
از همخوانی تان با خواننده فلسطینی در جشنواره اورینت سوئد بگویید، و نیز تجربه ی همکاری تان با سام مک کلین؟
ـ آشنایی من و مرجان با خواننده فلسطینی ریم بنا از آلبوم لالایی های محورهای شرارت شروع شد که در سال ۲۰۰۳ منتشر شد و در چند کنسرت با ایشان همکاری کردیم. ریم بنا نه تنها خواننده بسیار خوبی است، بلکه مبارزیست که صدای مهمی برای فلسطینی ها و دنیای عرب است. او نگهدار و حافظ فرهنگی است که با دشواری در تاریخ حفظ شده است.
همکاری من با سم مک کلین از آلبوم “بوی خوش وصل” در سال ۲۰۰۹ شروع شد که بعد از آن یک آلبوم دیگر نیز به نام “رنگ بی تابی” منتشر شد و چند کنسرت مشترک در این سالها در اروپا و امریکا با سم برگزار شد ولی متاسفانه عمر سم کوتاه بود و کمتر از یکسال است که دیگر در بین ما نیست ولی صدای زیبای او همیشه ماندگار است. همکاری بین من و سم در واقع از دیالوگ شعری دو شاعر شروع شد که برای من همکاری خاصی است. این آلبوم مورد توجه بسیاری در ایران و جهان قرار گرفت جایی که هنر فراتر از سیاست عمل می کرد. سم خواننده ای بود که در خواندنش شور و عشق عجیبی را منتقل می کرد. من و سم هر دو از کشور و جامعه ای برخاسته بودیم که برای حفظ هنر و فرهنگ و هویتمان مان چالش های بسیاری داشتیم و این اشتراکات تاثیر زیادی در بیان موسیقیمان در این همکاری داشت.
شما تجربه های موسیقایی متفاوتی در خوانندگی دارید، آیا این تنوع را ادامه می دهید یا به شیوه های خاصی که دیگر بشود گونه ی خوانندگی مهسا وحدت نامیدش و بس روی خواهید آورد؟
ـ تجربه های آوازی من جدای از زندگی من نبوده اند و همانطور که در زندگی همواره حس جویایی داشته ام فکر می کنم در بیان هنری من نیز همیشه این جویایی و پویایی وجود خواهد داشت.
خوشحالم که از گنجینه موسیقی ایران بهره مند هستم و در عین حال همواره در پی بیانی هستم که انعکاس زندگی من است و از هویت من به عنوان انسانی که در این عصر زندگی می کند، سرچشمه می گیرد.
به نظر می آید شما و مرجان وسواس خاصی برای انتخاب شعر و موسیقی دارید، این وسواس حاصل چیست؟ دلیل خاصی برای این مراقبت وجود دارد؟
ـ مرجان و من علاقه زیادی به شعر داریم و مانند بسیاری از ایرانیان شعر در زندگی ما تنیده شده. هم به اشعار کلاسیک ایران علاقه مندیم و هم به شعرای معاصر. با این که خیلی از اشعاری که خوانده ایم و می خوانیم متعلق به قرنها پیش هستند ولی پیامشان برای جامعه امروز ایران و جهان مهم است چون جهان بینی و نظام فکری که در اشعار شعرایی مثل حافظ و مولوی و خیام و بقیه می بینیم متعلق به انسان در همه زمانها و مکانهاست، برای انسان گفته شده بدون در نظر گرفتن جغرافیا یا عقیده و نژاد انسانی و این جهان بینی روشن و پوینده آنها مخصوصا در دنیای کنونی که تعصبات به اشکال مختلف دامنگیر بسیاری از جوامع شده بسیار مهم است. در ضمن زیبایی عمیق و بی انتهای این اشعار بسیار قابل توجه است مانند اقیانوسی بیکران می مانند با گنجینه های بیشمار. این شعرا چشم اندازی وسیع برای ما گسترده اند که قرنها حفظ شده اند ولی تازگی شان را از دست نداده اند.
برای خلق و آفرینش و خواندن ارتباط و پیوند عمیق با شعر برای مرجان و من بسیار اهمیت دارد. تا شعری به جان ما ننشیند نمی توانیم بر روی آن کار کنیم. همیشه این وسواس را روی اشعار داشته ایم و روی اشعاری آواز خوانده ایم که به دید زیبایی شناسی و معرفتی ما نزدیک تر بوده اند. شعر نقش مهمی در آفرینش موسیقی دارد و در موسیقی آوازی ایران شعر نقش تعیین کننده ای دارد، در نتیجه وسواس در انتخاب شعر برای خلق موسیقی آوازی بسیار اهمیت دارد.
آیا کار تازه ای در دست انتشار دارید؟
ـ آخرین آلبوم من به نام آفتاب می شود به زودی منتشر می شود که به صورت آکاپلا (فقط آوازی و بدون همراهی ساز) است.
این آلبوم در مکان های مختلف در دنیا ضبط شده که محل ضبط از نظر آکوستیکی و زیبایی شناسی تاثیر مهمی در قطعات دارند یک جور سفر به زیبایی و مکان های زیبا و خلق و ثبت لحظات در آن جا بود. تجربه ای کاملا متفاوت با دیگر کارهای من. تمام موسیقی بر شانه آواز بود بدون هیچ سازی و من تنها را به چالش می کشید.
واکنش هنرپذیران نسبت به کار شما و کارهای مشترکتان با خانم مرجان چگونه بوده است؟ هم در دیدارهای رو در رو و هم در ارتباط های مجازی؟
ـ واکنش ها بسیار دلپذیر، امید دهنده و تشویق کننده هستند. من و مرجان این شانس را داریم که شنوندگان و علاقه مندان به موسیقی ما هم ایرانی های عزیز و هم از کشورهای مختلف دنیا هستند که باز هم این مساله در هویت موسیقی و هنری مان تاثیر فراوانی داشته است.
فقط خیلی وقت ها در ذهن خیلی از افراد ابهاماتی درباره محل زندگی ما بوده، خیلی ها این تصور را ندارند که در ایران ساکن هستیم.
اگر مهسا وحدت خواننده نبود، چکاره می شد؟
ـ شاعر.
اگر در ایران نباشید، دلتان می خواهد در کجا زندگی کنید؟
ـ اگر وضعیت سیاسی کشورها رو در نظر نگیریم و صرفا زیبایی های طبیعی و تاریخی و فرهنگی شهر را در نظر بگیریم، یکی از شهرهایی که خیلی مورد علاقه من است شهر استانبول است؛ استامبول برای من شهری جذاب و مملو از روح است.
برای موزه آقاخان و به حرمت مولانا چه کارهایی اجرا خواهید کرد؟ چه کسانی شما را در این کنسرت همراهی خواهند کرد؟
ـ بسیار خوشحالم که در موزه آقا خان در تورنتو کنسرت خواهیم داشت.
مولوی برای من شاعری است که تعبیر کاملا متفاوتی از عشق و هستی و زندگی مطرح کرده با بیان و تخیلی شگفت انگیز و با شیوه ای غیر متداول و از منظری بدیع که گریزان از بسیاری از قراردادها و منطق های زبانی و تعبیری و اجتماعی است با نظام فکری و معرفتی استوار. دگرگونی و تولد دوباره و انقلابی که در مولانا با دیدار شمس رخ داد برای من همیشه جذاب است و از او انسانی رها از تقییدات و معیارهای حاکم جامعه به وجود آورد و باعث خلق گنجینه ای شد که هنوز بعد از قرنها جامعه انسانی از آن بهره می برد.
در این کنسرت نوازندگان برجسته ای حضور خواهند داشت؛ تورد گوستاوسن پیانو، شروین مهاجر کمانچه و نغمه فرهمند سازهای ضربی.
اشعار از شعرای مختلف از جمله مولانا است. قطعاتی را از آلبوم “دارم امیدی”، “دشت آبی” و “به طربناکی خاک” اجرا خواهیم کرد.
با سپاس از وقتی که برای گفت و گو به ما دادید و با امید برگزاری موفق کنسرت تان در موزه آقاخان تورنتو.
* تیتر این گفت وگو از غزل زیبای پیرایه یغمایی وام گرفته شده است. یغمایی این غزل را با الهام از “ایام شمایید” شمس تبریزی سروده است:
نوروز بمانید که ایّام شمایید!
آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
آن گنبد گردنده ی آرام شمایید!
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
ایّام ز دیدار شمایند مبارک
نوروز بمانید که ایّام شمایید!