اسد سیف
زن در تمدنهای باستانی صاحب اعتبار و ارزش ویژهای بود. در دورانهای پیش از تاریخ، آنگاه که حصار و حریمی بین زن و مرد وجود نداشت، زن در میان مردم بینالنهرین، سومر، مصر، یونان و ایران، سمبلِ زایش و باروری و عشق بود. از این رو مورد احترام و پرستش بود. در آفرودیت، ایشتار، آرتیمس، همای و دهها الهه دیگر می توان ارزش آن را بازشناخت.
در روند جامعه تفاوت و فاصله بین زن و مرد و فرودستی و فرادستی پیش آمد. مرد رئیس خانواده شد و زن تحت سرپرستی او به امور خانه و تربیت فرزندان پرداخت. ادیان در این راه نقش بزرگی داشتند. اینکه زن اغواگر می شود و هویت و وجودش با گناه مترادف می گردد و موجودی شیطانی معرفی می گردد، حاصل زحمات مشترک و پیگیرانه دین است و قدرتِ حاکم.
سه هزار سال پیش از میلاد مسیح،”مریتنیت”، زنی صاحبنام و پُرقدرت بر مصر حکومت می کرد و نخستین سلسله فراعنه را بنیان گذاشت. پس از او زنانی دیگر در مصر به قدرت رسیدند. در ایران اما، موبدان تازه به دوران رسیده زرتشتی، دست در دستِ فرمانروایان و شاهانِ قدرقدرت می کوشیدند راههای تفوق مرد بر زن را به حکم الهی بیارایند. در تاریخِ دینِ زرتشت نیز همچون تاریخ یهود و بعدها مسیحیت و اسلام، زن هیچگاه نقش مستقل و نخست در جامعه نداشته است. زنان مشهور این ادیان یا مادران و همسران و یا دختران پیامبران بودهاند.
از قانون حمورابی به عنوان نخستین قانون مدون زمینی در جهان نام می برند. حمورابی ششمین پادشاه بابل بود که در سال ۱۷۹۲ پیش از میلاد می زیست. این قانون بر کتیبهای نقش بسته که هم اکنون در “موزه لوور” پاریس نگهداری می شود. قوانین حمورابی امور خانواده، اجتماع و بازرگانی را شامل می شود. کهنترین سند مربوط به قوانین حاکم بین زن و مرد نیز در همین کتیبه دیده می شود. زن بر اساس قوانین حمورابی به امور خانه می پرداخت و در کنار پرورش کودک، در امور مالی شریک همسر بود. مردی که همسر داشت، در شرایط عادی مجاز به ازدواج با زن دیگری نبود مگر اینکه همسر وی نازا و یا مریض بوده باشد. مرد حق داشت زن خویش را طلاق گوید. زن در صورت تقاضای طلاق می بایست شکایت نزد کاهن برد. اگر کاهن خواستِ او را ناموجه تشخیص می داد، زن در آب غرق می شد. اگر زن شوهرداری با مردی دیگر رابطه برقرار می کرد، هر دوی آنها را به هم بسته، به رودخانه می انداختند تا غرق شوند. اگر زنی به راه رسیدن به معشوق، شوهر خویش می کشت، باید زنده زنده سوزانده می شد.
قوانین حمورابی در امور اجتماع در بسیار موارد خشن بود. برای نمونه: اگر پسری پدرش را بزند، دستش باید بریده شود. وقتی شهروندی چشم شهروند دیگر را تباه کند، او نیز حق دارد چشم مجرم را خراب کند. اگر شاهد در برابر قاضی، آنگاه که امر قضاوت در اره مرگ و زندگی است، نتواند شهادت خویش ثابت کند، کشته می شود. وقتی بنّایی خانهای برای کسی بسازد و خانه خراب و صاحب خانه کشته شود، بنّا نیز باید کشته شود. اگر پسر صاحبِ خانه کشته شود، پسر بنّا کشته می شود.
کهنترین کتابی که در فرهنگ ما در دست است و به قوانین انسانها نظر دارد، “ارداویرافنامه” است. این کتاب برخلاف قوانین حمورابی، به احکام الهی نظر دارد. “ارداویرافنامه” شناختهترین اثر است از متون پهلوی که از آیین مزدیسنایی به جا مانده و دادههای آن بر اوستا منطبق است. نگارش “ارداویرافنامه”به زمانِ اواخر حکومت ساسانیان برمیگردد.
در پی حمله اسکندر به ایران، صفحات “اوستا و زند”نیز به آتش کشیده می شوند. و این زمانیست که به سبب رفتار ناشایستِ روحانیون زرتشتی با مردم، در حقانیت گفتار آنان و همچنین قداست دین شک ایجاد می شود. خلاصه اینکه “این دین در آشوب”گرفتار می آید. حضور رقبایی چون مسیحیت و مانویت تشدید این امر را موجب می شوند. در چنین شرایطی، در انجمنی از روحانیون زرتشتی تصمیم گرفته می شود تا کسی را از میان خویش به دنیای زیرین بفرستند و او در بازگشت واقعیت آن دنیا را برای پیروان دین بازگوید.
“ارداویرافنامه”حاصل سفر ارداویراف (ویراز) است به جهان زیرین. ارداویراف از میان هفت مرد روحانی برگزیده می شود. پس از بدرود با همسران خویش(هفت همسر که در واقع هفت خواهر او نیز بودند)، سر و تن می شوید، “می و بنگ”می نوشد و بر تختی می خوابد. بدین سان روان او به مدت هفت روز از تناش جدا شده، راهی جهان زیرین می گردد. مشاهدات او را در این سفر، “دبیر فرهیخته، درست و روشن و واضح” می نویسد تا همگان بدانند.
“ارداویرافنامه”سراسر شرح عذابِ دوزخ است. کیفرهایی جسمانی برای بندگان خطاکار. هدف این است که بندگان بخوانند و بدانند و پند گیرند و در زندگی به کار بندند.
“ارداویرافنامه” در صد و یک فصل تنظیم شده و هر فصل آن به بخشهایی تقسیم می شود. از فصلهای کتاب، ده فصل به بهشت مربوط می شود که فقط یک فصل آن به زنان اختصاص دارد. هشتاد و پنج فصل به جهنم مربوط می شود که سی و دو فصل آن به مردان، بیست و شش فصل آن به زنان و هفت فصل به زن و مرد، هر دو اختصاص دارد. کوتاهترین فصل کتاب از سه بخش و طولانیترین فصل آن از بیست و دو بخش تشکیل شده است. فصلهای کتاب را می توان با سورهها و بخشهای آن را به آیههای قرآن تشبیه کرد. این اثر، همچون تورات و انجیل، شکل نوشتاری واحدی دارند.
توجه به احکام”ارداویرافنامه” از زاویههای مختلف جالب است. مهمتر از همه، اینکه، موارد آن از همان آغاز در فرهنگ ما جاری می شوند، جان می گیرند، می بالند و در انطباق با عصر خویش، به شکلی دیگر درمیآیند. پارهای اما به تاریخ سپرده می شوند و دیگر نشانی از خود به جا نمی گذارند. فرودستی زنان و نقش آنان در خانه و اجتماع، از جمله مواردی است که هنوز هم در ایران کنونی نمود دارد، هرچند لباس اسلام و شرع محمدی بر تن کرده باشد.
در ارداویرافنامه از همان ابتدا زن در حاشیه است. در رأیگیری و انتخابات شرکت ندارد. مرد هفت همسر دارد که نشان از چندهمسری در آن ایام دارد. همسران او خواهران وی هستند. به این معنا که ازدواجهای درونخانوادگی امری پسندیده بود. یکی از علل تدوین این کتاب نیز همین است، اینکه ازدواجهای درونخانوادگی در حال رکود است و این خوشآیند حاکمان دینی نیست.
زن از همان ابتدا به ابزار بدل می شود و از شخصیت تهی می شود. بنا بر مشاهدات ارداویراف، عملکردهای دنیوی هر کس در جهان زیرین به عنوان”دین”او، به شکل یک زن بر او ظاهر می شود. هر اندازه که مرد نیکوکار باشد،”دین”او زیباتر است، دوشیزهای زیبا و بیمانند که تا کنون دیده نشده، و هر قدر که خلافکار باشد، “دین”او زشت است.
زن بهشتی کاملاً بیتاست، تا آن اندازه که ارداویراف مبهوت می ماند:”من هرگز در دوران زندگی هیچ دوشیزهای با شکلی نیکوتر و زیباتر از تو ندیدهام. “(ص۵۲) این زن را بعدها در بهشتِ مسلمانان، با نام حوری نیز می توان یافت که به مردان مومن در قرآن وعده داده می شود.
به روایت ارداویراف، بهشتیان عبارتند از: پادشاهان خوب، دهبُد و سالار خوب، آنان که یشت نکردند و گاهان نسرودند، با بیگانگان ازدواج نکردند، اورمزد و امشاسپندان و دیگر اهلوان (روحانیونگ) و فروهر و زردشت سپتمان، کی ویشتاسب، جاماسب، پسر زردشت و دیگر دینبرادران و پیشوایان دین، فرمانروایان خوب، پادشاهان بزرگ، بزرگان و راستگویان،… موبدان، دعاخوانان، ارتشتاران، آنانی که حیوانات موذی بسیار کشتند و فره آبها، آذرها، آتشها، گیاهان و نیز فره زمین به بلندی و درخشانی از آنها می تافت. کشاورزان و صنعتگران که در گیتی فرمانروایان و سالاران را خدمت کردند.
در میان زنان، آنان به بهشت راه می یابند که: زنان با اندیشه نیک، با بسیار گفتار نیک و بسیار کردار نیک که شوهر خود را چون سالار دارند، زنانی که آب را خشنود کردند، آتش را خشنود کردند، زمین، گیاه، گاو، گوسفند و همه آفریدههای خوب دیگر اورمزد را خشنود کردهاند، خشنودی و پرستش ایزدان به جای آوردند، به شوهر و سالار خویش احترام گذاشتند و فرمانبردار بودند. بر ثواب کردن و پرهیز کردن از گناه کوشا بودند.
مجازات زنان در جهنم به مراتب وحشتناکتر از مردان است. از جمله:
ـ زنی که موقع دشتان (عادت ماهانه) به سوی آب و آتش برود، ریم (کثافت) و پلیدی را به خورد او می دهند. (ص۶۶)
ـ زنی که با مردی دیگر باشد به پستان در دوزخ آویزان می شود. (ص۶۷)
ـ زنی که به شوهر و سالار خویش دشنام دهد، زبانش از گردن می کشند و در هوا آویزان می کنند. (ص۶۸)
ـ زن جادوگر در جهنم مُردار خود را می لیسد. (ص۷۰)
ـ زنی که به آتش توهین کند و موی خود بر بالای آن شانه زند، خرفستران (جانوران موذی)همه تن او را در جهنم می جوند. (ص ۷۰)
ـ زنی که در گیتی بسیار شیون و مویه کند و به سر و روی خود زند، در جهنم سرش از تن جدا می شود. (صص۸۰-۷۹)
ـ زنی که فرزند خویش رها کند، در جهنم می گرید و “پوست و گوشت پستان خویش می کند و می خورد”.(ص۸۰)
ـ زنی که در گیتی شوهر و سالار خویش را تحقیر کند، خویشتن را بیاراید و با دیگران کار بد کند، در جهنم سینه و پستان خود را با شانه آهنی می برد. (ص۸۱)
ـ زنی که “سگزبان و نافرمان” باشد و به میل شوهر با او همخوابه نشود، در جهنم با زبان، اجاق گرم می لیسد و دست خویش زیر آن می سوزاند. (ص۸۱)
ـ زنی که از مردی دیگر غیرقانونی آبستن شود، در جهنم سر و روی خویش با کارد می کند و گریان و نالان می رود و تگرگ و برف بر او می بارد، در حالی که زیر پایش رودی گرم و گداخته روان است. (ص۸۲)
ـ زنی که شوهر داشته باشد و با مرد دیگری همخوابه شود، در جهنم به دو چشم او میخی چوبی می زنند، به یک پا سرنگون آویزان می شود، وزغ و کژدُم و مار و مور و مگس و کرم و خرفستران دیگر به دهان و بینی و مقعد و شرمگاه او می روند و می آیند. (ص۸۵)
ـ زنانی که رنگ بر خود نهند و موی کسانی دیگر را برای پیرایش خود انتخاب کنند، در جهنم از ده انگشت آنان خون و ریم (کثافت) می آید و آنها آن را می خورند و کرم به هر دو چشم آنان می آید.
زن روسپی در جهنم زبانش بریده و چشمش کنده می شود (ص۸۹)
ـ زنی که زبان او تیز باشد و شوی و سالار خویش بیازارد، در جهنم به زبان او ماری می آویزند. (ص۸۹)
ـ زبان زن دروغگو را در جهنم می برند.(ص۹۴)
ـ زن و مردی که نسبت به فرمانروایان خود نافرمان باشند و آنان را دشمن بدارند، در دوزخ بر زبانشان میخی چوبی می زنند و نگونسار آویزان می کنند و دیوان با شانههای آهنین همه تن ایشان می کنند. (ص۹۵)
مجازات زنان البته بیش از موارد ذکرشده است. آنچه اما در این گزارش مهم است، اینکه زن باید همیشه و در همه جا در خدمت مرد و برای او باشد، درست به شکلی که بعدها در دین اسلام دیده می شود. این احکام نیز در اصل قرار است ترسی در دل زنان ایجاد کند تا آنان مطیع شوهر باشند.
ـ پیدایش دین زرتشت را به تا شش هزار سال پیش از میلاد حدس می زنند.
– فیلیپ ژینیو، ارداویرافنامه (ارداویرازنامه)، ترجمه و تحقیق از ژاله آموزگار، انتشارات معین ـ انجمن ایرانشناسی فرانسه، ۱۳۸۲