سعید رهنما
اگر خرافاتی بودم، می گفتم فاجعه ای که شرکت بی پی در خلیج مکزیک گرفتار آن شده، نفرین مصدق است. این اولین باری نیست که این شرکت نفتی در یک کشور خارجی فاجعه به پا می کند.
منشاء بریتیش پترولیوم، این سومین شرکت عظیم نفتی جهان، ایران است. بیش از یکصد سال پیش سلطانی مستبد و بی کفایت طی یک امتیاز استعماری، امتیاز کشف و استخراج نفت کشور را به مدت ۶٠ سال به یک شرکت انگلیسی واگذار کرد. طی این قرار داد ١۶ در صد از سود اعلام شده به ایران تعلق می گرفت، بی آنکه حق دسترسی به حساب های شرکت را داشته باشد. در ١٩٠٩ شرکت نفت انگلوـ پرشیا (APOC) ایجاد شد و در ١٩٣۵ نام آن به شرکت نفت ایران و انگلیس (AIOC)و در ١٩۵۴ به بریتیش پترولیوم BP تغییر یافت.
این شرکت ارزشمندترین منبع طبیعی ایران را غارت می کرد و به وحشیانه ترین شکل به استثمار کارگران ایرانی که در فقر بسیار و غیر انسانی ترین شرایط کار می کردند، ادامه می داد. با امکان دسترسی به نفت ارزان ایران، دولت انگلستان تصمیم به تعویض سوخت کشتی های نیروی دریائی خود گرفت و نفت را جایگزین ذغال سنگ کرد، و در ١٩١۴ پنجاه و یک در صد سهم شرکت را به خود اختصاص داد. شرکت نیز طی قراردادی با دولت انگلستان تعهد نمود که نفت ایران را برای استفاده نیروی دریائی انگلستان به مدت ٣٠ سال با قیمت های ثابت تامین کند.
برکنار از تامین تقریباً مجانی نفت برای انگلیسی ها، برای دهه ها نفت ایران صدها میلیون پوند به عنوان سود سهام و مالیات به خزانه انگلیس واریز می کرد. از سهم ناچیزی از سود شرکت که نصیب ایران می شد، دولت ایران می بایست تمام محصولات مورد مصرف این شرکت بزرگ را با قیمت های گزاف و مالیات های سنگین از انگلستان خریداری کند. شرکت با نخوت تمام حکومت می کرد و با تحقیر ایرانیان در تمام امور کشور مداخله می نمود. در ١٩٣٣ رضا شاه کوشش کرد تغییراتی چند در قرارداد بدهد، و با آنکه انگلیسی ها بر روی کاغذ چند تغییر جزئی را پذیرفتند، در عمل هیچ تغییر جدی روی نداد.
در ١٩۵٠ احساسات ضد انگلیسی و خواست های تغییر امتیاز نفت پاره ای نمایندگان مجلس را واداشت تا پیشنهاد تقسیم سود بر مبنای ۵٠ ـ۵٠ را شبیه آنچه امریکا به عربستان سعودی داده بود، مطرح سازند. شرکت به طور قاطعانه این پیشنهاد را رد کرد، و احساسات ملی سرانجام دولت دموکراتیک دکتر محمد مصدق را در ١٩۵١ به قدرت رساند. مصدق صنعت نفت را ملی اعلام کرد و شرکت ملی نفت ایران را مسئول آن قرار داد.
انگلیسی ها محاصره اقتصادی وحشیانه ای را علیه ایران به کار گرفتند، و شرکت هر حقه ای را که بلد بود به کار گرفت تا دولت ملی مصدق را سرنگون سازد. علی رغم قطع کامل درآمد نفت بر اثر محاصره اقتصادی، دولت مصدق با فروش اوراق قرضه ملی که حتی خانواده های فقیر هم به خاطر کمک به دولت ملی خریداری می کردند، بر جا ماند. پس از شکست در تلاش سقوط مصدق، شرکت و دولت انگلیس دست به دامان آیزنهاور، که به تازگی در امریکا به رئیس جمهوری رسیده بود، شدند. امریکائی ها به شرط دریافت بخش قابل توجهی از سهام نفت ایران با توطئه علیه مصدق موافقت کردند، و در ١٩۵٣ کودتای سازمان سیا و ام آی سیکس دولت مصدق را ساقط کرد.
برندگان کنسرسیومی ایجاد کردند و به طور «دموکراتیک» نفت ایران را به این ترتیب تقسیم کردند: ۴٠% به شرکت AIOC که به زودی نام جدید بریتیش پترولیوم را بر خود نهاد، ۴٠% شرکت های نفتی امریکائی، ١۴% شرکت رویال داچ شل، و ۶% باقیمانده به شرکت نفت فرانسه ((CFP که حال به شرکت توتال تغییر نام داده، واگذار شد. شرایط قرارداد کنسرسیوم آنچنان سخت بود که حتی شاه که پس از کودتا قدرت خود را باز پس گرفته بود، اعتراض نمود.
شرکت بی پی و دیگر شرکت های نفتی خارجی از دور جدید استقرار دیکتاتوری بهره ها بردند، در حالی که روشنفکران ایرانی که خواستار استقلال، عدالت اجتماعی و دموکراسی بودند، در زندانها پوسیدند، اعدام شدند، و یا تبعید گشتند. بی پی، دولت های امریکا و انگلیس، و خود شاه تنها نگران نیروهای ملی و چپ بودند، و خطرات ملایان را که سرانجام انقلاب سکولار ١٩٧٩ را دزدیدند و حکومت بنیادگرای اسلامی کنونی را ایجاد کردند، ندیده گرفتند.
بی پی فاجعه های گوناگونی را در انواع و مقیاس های مختلف در جهان به وجود آورده. این بار اما بد شانسی اش آن بود که در حیاط خلوت قلدر دیگری مشکل ایجاد کرد، و ناچار شد که عذرخواهی کند و خسارت بپردازد. بی پی هرگز از مردم ایران به خاطر جنایتی بزرگتر پوزش نخواست، جنایتی که یک ملت را از شانس داشتن دولتی دموکراتیک و سکولار در اوائل دهه پنجاه محروم ساخت.
بسیاری ایرانیان با مردم ایالات جنوبی امریکا که از حرص و طمع بی پی صدمه جدی دیده اند، همدردی دارند، اما برای این شرکت هیچ دل سوزی ندارند.
* اصل این نوشته به زبان انگلیسی در The Mark Newsمنتشر شده است.