آرش عزیزی
با وجود پلیس و خرابکاران سیاهپوش و حتی باران، صدای بلند اعتراض مردم تورنتو علیه نشست گروه ۲۰ شنیده شد
“خدا هم با آنها است.” این حرف شوخی را ظهر روز شنبه خانم میانسالی که برای تظاهرات “اول، مردم!” علیه نشست گروه ۲۰ در تورنتو آمده بود میزد. اشاره او به باران شدیدی بود که تمام چمن کوئینزپارک را خیس و گلی کرده بود و معلوم بود قرار است میزان تظاهرکنندگان را به شدت کاهش دهد. نگرانی او درست بود و حتما این باران شدید جلوی شرکت خیلیها را گرفته بود (خودم شاهد بودم که پروین، خانم مسن ایرانی که از اوایل صبح آنجا بود، پس از اینکه کلی به دنبال بارانیهای پلاستیکی گشت، پیش از آغاز تظاهرات به خانه بازگشت.) اما قبل از اینکه بخواهیم حرفهای کفرآمیز راجع به دخالت خدا بزنیم، باید به تلاشهای بسیار زمینیتری اشاره کنیم که انجام گرفته بود تا صدای بلند مردم تورنتو (و بسیاری جاهای دیگر که برای اعتراض به شهر ما آمده بودند) علیه برنامهی نشست گروه ۲۰ به گوش کسی نرسد.
دولت محافظهکار استفن هارپر ۱.۳میلیارد دلار خرج تأمین امنیت این نشست کرده بود و نیروهای پلیس را از نقاط مختلف انتاریو و استانهای اطراف به تورنتو سرازیر کرده بود. بیش از ۱۵ هزار پلیس در سطح شهر حضور داشتند (که آدم را ناخودآگاه یاد جمهوری اسلامی میاندازد!). دولت لیبرال انتاریو به رهبری دالتون مکگینتی در اقدامی بیسابقه، مخفیانه و بدون بردن لایحهای به پارلمان، قانونی را در کابینه تصویب کرده بود که به موجب آن به پلیس اختیاراتی بیسابقه در جستجو و متوقف کردن شهروندان میداد. کارشناسان میگویند از زمانی که حدود چهل سال پیش پیر ترودو، نخستوزیر لیبرال، در پاسخ به ترورهای جبهه آزادیبخش کبک، از “قانون اقدامات زمان جنگ” استفاده کرد و وضعیت اضطراری اعلام کرد، چنین قدرت ویژهای برای محدود کردن آزادیهای مدنی به مردم داده نشده. این محدودیت فقط مربوط به معترضان نبود و شامل بیشتر شهروندان میشد. داستان خبرنگاران متعددی که مورد آزار و اذیت و دستگیری پلیس قرار گرفتند دیگر همهجا را پر کرده. خبرنگار شهروند خود بارها در طول هفته توسط پلیس متوقف شد و کیفش مورد بازرسی قرار گرفت و مجبور بود با لحن طعنهوار پلیس در مورد کشور محل تولدش، ایران، روبرو شود. در پایان البته شاهد بودیم که بیش از ۹۰۰ نفر دستگیر شدند، بالاترین تعداد دستگیری مربوط به یک حادثه در تاریخ کانادا و حتی بسیار بالاتر از دستگیریهای مربوط به ترورهای “جبهه آزادیبخش کبک!”
علاوه بر آن تلاشهای بسیاری برای ارعاب مردم انجام شد. اخبار متعددی در این راستا همهجا پخش میشد. از خبر آخرین سلاحهای پلیس (از گاز اشکآور تا توپهای صدای کرکننده تا گلولههای پلاستیکی) تا خبر اینکه “انجمن یاری به کودکان” قرار است بچههای معترضان را از آنها بگیرد!
مکمل این ارعاب پلیس و دولت، ارعابی بود که با پخش اخبار توسط گروههای “سیاهپوشان”(که نام “آنارشیست” بر خود میگذاشتند بیاینکه بیشتر آنارشیستها آنها را در میان خود بپذیرند) انجام میشد. خبر اقدامات عجیب و غریب این گروهها تا جایی اغراق شده بود که وقتی چند روز پیش از تظاهرات، تورنتو شاهد زلزلهای کوچک بود فکرهای بد به ذهن بسیاری خطور کرد.
و خلاصه باران شدیدی که روز شنبه در گرفت آخرین مانعی بود که بعضیها فکر میکردند جلوی به میدان آمدن مردم علیه نشست گروه ۲۰ و طرحهای ریاضتکشی آنها را خواهد گرفت.
اما نقشههای پلیس و خرابکاران سیاهپوش و هر کس که مسئول آب و هوا است نقش بر آب شد و قریب ۴۰ هزار نفر از مردم تورنتو به میدان آمدند تا به رهبران گروه ۲۰ بگویند این جهانی نیست که میخواهند در آن زندگی کنند. از کارگران اعتصابی ویل اینکو که چند صد کیلومتر راه را از سادبری آمده بودند تا جوانان شهرهای مختلف جنوب انتاریو تا زنان طرفدار قانونی بودن سقط جنین تا طرفداران حقوق همجنسگرایان تا مدافعان حقوق مهاجران، تا مخالفان جنگ در افغانستان و عراق، تا ایرانیان از گروه های مختلف در اعتراض به نقض حقوق بشر در کشورشان، همه به رهبری کنگره کارگران کانادا، که سازماندهندهی اصلی تظاهرات بود، در سراسر شهر، تظاهرات کردند و صدای بلند خود را علیه این جهان وارونه بلند کردند.
این تظاهرات کاملا صلحآمیز بود با اینکه پلیس تورنتو تلاش بسیاری کرد تا اینگونه نباشد. برای هزاران نفر از تظاهرکنندگان صحنههای مقابل کنسولگری آمریکا فراموش ناشدنی و مثالزدنی است. راب لاین، فعال سیاسی مقیم تورنتو و یکی از تظاهرکنندگان حاضر، در روایت عینی خود مینویسد:”پلیس تظاهرات را از همه طرف محاصره کرده بود و در واقع در مقابل صف بود و تفنگها را به سوی تظاهرکنندگان گرفته بود. ظاهرا ما حق آزادی بیان، تجمع و تظاهرات را فقط تا وقتی داریم که از حدود خارج نشویم. دور کنسولگری آمریکا را حصار کشیده بودند. با نزدیک شدن تظاهرات، گروه بزرگی از پلیسهای ضدشورش با سلاحهای سنگین که هنوز توسط تظاهرکنندگان رویت نشده بودند… از کوچهای فرعی وارد شدند تا جلوی حصارها بایستند و همینطور که صف میبستند باتونهایشان را روی سپرهایشان میکوبیدند. این پلیسهای ضدشورش علاوه بر حدود صد پلیس معمولی و دوچرخهسوار بودند که همان منطقه را پر کرده بود.”صحنههای مشابه اینچنینی نه فقط در تظاهرات روز شنبه که در رویدادهای اعتراضی سراسر هفته مشاهده شد. در تظاهرات بزرگ روز جمعه پلیس بارها با تظاهرکنندگان روبرو شد و با حرکات کماندویی سعی به تحریک داشت و البته تظاهرکنندگان با فریاد “بگذارید تظاهرات کنیم” (let us march) پاسخ میدادند.
تظاهرات روز شنبه اما با هوشیاری ماموران تظاهرات، که از اتحادیه کارگران فولاد بودند، بدون درگیری با پلیس ادامه یافت و با حرکت باشکوه خود در سراسر مناطق مرکزی شهر و بازگشت به کوئینز پارک خاتمه یافت.
اما اگر این چند روز تلویزیون نگاه کرده باشید و روزنامههای رایج را خوانده باشید این تصویری نیست که به آن برمیخورید. ظاهرا این موضوع که ۴۰ هزار تظاهرکننده خیابانهای شهر را با شعارهایی همچون”کارگران خرج بحران را نمیدهند”، “شما میگویید کاهش (خدمات دولتی) ما میگوییم مبارزه”،”کارگران متحد هرگز شکست نمیخورند”پر کردند، برای کسی به اندازه اتفاق دیگری که چند خیابان آنطرفتر افتاد نبوده است. حتی روزنامه تورنتو استار در سرمقاله خود به این موضوع اشاره کرده بود، اما طرفه آنجا که خود این روزنامه تمام عکسها و اخبار خود را به “سیاهپوشان” اختصاص داده بود و تنها در روز سهشنبه، بعد از اینکه صفحاتش را تا جایی که جا داشت از عکسها و اخبار مربوط به سیاهپوشان پر کرد، مقالهای از سید رایان، رئیس فدراسیون کارگران انتاریو، در دفاع از تظاهرات اصلی چاپ کرد.
چند خیابان آنطرفتر و دور از صحنه تظاهرات اصلی، چند ده نفر (حداکثر صد یا دویست نفر) با لباسهای سیاه و صورتهای پوشانده حضور داشتند. اینها همان کسانی هستند که به “بلوک سیاه”(یا سیاهپوشان) معروفند و از قبل وعده داده بودند که از تظاهرات اصلی کارگری جدا شوند و به سمت حصار حمله ببرند و “دستگاه امنیتی را شرمسار کنند”. آنها بین نقاط مختلف تظاهرات پخش شده بودند و نقطهای بود که با فریاد”به سوی حصار”! از جمعیت جدا شدند و به سمت جنوب حرکت کردند. اما نکتهی شگفتانگیز و کاملا واضح این بود که این چند هزار نیروی پلیس، همان چند هزار نفری که خوب بلدند به جان مردم معمولی و تظاهرکنندگان صلحآمیز بیافتند، کاری به کار این سیاهپوشان نداشتند و اجازه دادند آنها بالا و پایین خیابان بی را طی کنند و هر چه میخواهند بکنند. این سیاهپوشان هم شیشه هر جایی را که به دستشان میرسید شکستند از بانکها تا استریپ بارها تا مغازههای کوچک مهاجران چینی و لبنانی.
حتما صحنهی ماشینهای پلیس آتشگرفته را دیدهاید. تمام حاضران در تظاهرات میتوانند گواهی دهند که این ماشینها در میان خیابان رها شد و به سیاهپوشان اجازه داده شد آنها را آتش بزنند.
این سیاهپوشان که هستند؟
این سئوال برای خیلیها مطرح میشود که این “سیاهپوشان” واقعا که هستند و از کجا میآیند؟ چه عقایدی دارند؟ چرا پلیس به آنها اجازه داد هر کاری که میخواهند انجام دهند و شیشهی مغازهها را بشکنند؟
بر خلاف تصور بسیاری از افراد “بلوک سیاه” (black bloc) اسم گروه سیاسی خاصی نیست و تاکتیکی است که افراد با پیشینهها و مقاصد مختلف از آن استفاده میکنند: طبق این تاکتیک افراد لباس و شال گردن و سایر البسه سیاه بر تن میکنند و صورتشان را میپوشانند و گاهی اوقات “سلاحهایی” (معمولا سنگ و آجر) هم با خود حمل میکنند.
بسیاری از افراد “بلوک سیاه” شاید به خود لقب “آنارشیست” بدهند و برای کسانی که از سر عدم آگاهی “آنارشیسم” را به معنای “هرج و مرجطلبی”میدانند، این توصیف دقیقی است. اما در واقع نه “آنارشیسم”به معنای فوقالذکر است و نه اکثریت آنارشیستهای جهان، و از جمله کانادا، به چنین تاکتیکهایی دست میزنند و چنین تاکتیکهایی را قبول دارند.
این تاکتیک در دههی ۱۹۸۰ در آلمان توسط بعضی گروههایی که نام اتونومیست و بعضاً آنارشیست بر خود گذاشته بودند مورد امتحان قرار گرفت و در جریان تظاهرات سال ۱۹۹۹ در سیاتل، علیه نشست سازمان تجارت جهانی، به شهرت بیشتر رسید. از همان هنگام تاکنون اکثریت عظیم گروههای چپ، سوسیالیست، کمونیست، کارگری و حتی آنارشیست نه تنها با این تاکتیکِ شکستن در و پنجره با لباس سیاه مخالفت کردهاند که آن را محکوم کردهاند.
در واقع باور بسیاری از گروههای چپگرا این است که این سیاهپوشان اصلاً ماموران پلیس هستند که برای خرابکاری وارد تظاهرات مردم میشوند. بابک آزاد، از فعالان “چریکهای فدایی خلق ایران”، که در تظاهرات متعدد هفته گذشته حضور داشت، در این مورد به شهروند گفت:”به باور ما اینها ماموران پلیس هستند.”پیش از آغاز تظاهرات بود که سید رایان، رئیس فدراسیون کارگران انتاریو، در همین مورد هشدار داد و مورد سال ۲۰۰۵ در مونتوبلوی کبک را خاطرنشان کرد که پلیس اعتراف کرد سه نفر را با سنگ و آجر برای خرابکاری به درون تظاهرکنندگان فرستاده است.
اینکه ممکن است چند نفر از سیاهپوشان ماموران مستقیم پلیس باشند و چند نفر جوانانی مستأصل که در غیبت مجراهای مبارزاتی به این اعمال مخرب و مضر دست میزنند، خیلی مهم نیست. مهم اینجا است که چنانکه گفته شد به باور خیلیها پلیس ۱.۳میلیارد دلاری دست این سیاهپوشان را باز گذاشت تا هر آنچه میخواهند بکنند. همین است که پس از پایان تظاهرات، نیروی پلیس و سیاهپوشان هر دو مورد خشم بسیار مردم و گروههای چپ و کارگری قرار گرفتهاند.
حمله پلیس به مردم
مارکو، از کارگران فروشگاه سیرز که چند ماه است در اعتصاب است و در تظاهرات حضور داشت، در مصاحبه با شهروند میگوید:”باورم نمیشد که پلیس مستقیم آمد و به ما حمله کرد، اما دقیقا همین کار را کردند.”
در این میان جالب این بود که از پایین خیابان کالج بسیاری از مردم کنجکاو که با دیدن تصاویر در تلویزیونهایشان بیرون آمده بودند به صحنه آمدند و پشت سر پلیس قرار گرفتند. در واقع در این هنگام پلیس به صفی بین تظاهرکنندگان و “رهگذران” بدل شده بود. اما حرکات خشن پلیس تعجب معمولیترین رهگذران را هم جلب میکرد و بسیاری از آنها به طور ناخودآگاه به اعتراض پرداختند و از “خشونت دولتی”ابراز انزجار کردند. ماری وینکرافت، زنی ۳۵ ساله و کارمند بانک، در مصاحبه با شهروند گفت:”از هفتهها قبل من به تظاهرکنندگان خندیده بودم و با خودم گفته بودم که اینها هم بیکارند، با اینکه خودم در بانک کار میکنم و میفهمیدم که موضوع اعتراضات چیست. اما واقعا باورم نمیشد روزی در این کشور و در این شهر اینگونه با توحش پلیس روبرو شوم.” ماری، به همراه خبرنگار شهروند، شاهد بود که پلیس چگونه به سمت خیابان کالج هجوم آورد (بدون هیچ حملهای از سوی کوئینز پارک)، گاز اشکآور به سویمان شلیک کرد و هر که را سر راه بود، از جمله خبرنگار شهروند، با باتوم کتک زد، حتی کسی که پشت چرخ هات داگ فروشی ایستاده بود.
صحنههای این چنینی و تاثیرات عمیقی که روی ماری گذاشته شد، در تمام طول هفته تکرار شدند. روز یکشنبه دیدیم پلیس مردمی را که اصلا هیچ ربطی به تظاهرات و سیاست نداشتند در تقاطع کوئین و اسپاداینا از دو طرف احاطه کردند، به کسی اجازه بیرون رفتن ندادند و بعد با حملهای ناگهانی همه را دستگیر کردند. گویاترین گواه اتفاقات این چنینی شاید فیلمهایی باشد که مردم را در حال خواندن “ای کانادا”، سرود ملی کشور، نشان میدهد و پلیس به آنها حمله میکند!
فردی از ساکنان منطقه دریاچههای ماسکوکای انتاریو در نامهای به تورنتو استار از خاطرات خود گفته که چطور در تابستان سال ۱۹۷۰ از خیابان کوئینِ تورنتو رد میشده و چند خیابان آنطرفتر، مقابل کنسولگری آمریکا، تظاهراتی علیه بمباران کامبوج به دست آمریکا برقرار بوده. این فرد در آن هنگام ۱۷ سال داشته، اما به خاطر موهای بلند و لباسهای گل و گشادش مورد بازرسی و پرسوجوی خشن پلیس قرار میگیرد. این فرد در نامهی خود که همین هفتهی گذشته به استار نوشته میگوید:”فکر میکردم آن روزها مرده و خاک شده اما معلوم است که چنین نیست… نمیدانم پلیس میخواهد با آزار و اذیت کسانی که نزدیک حصار هم نیستند به چه برسد، اما میتوانم بگویم که برخورد با خودم چهل سال پیش اثر عکس داشت و مرا به کلی سیاسی کرد… در تظاهرات بعدی (چند روز بعد در تظاهرات به تیراندازیها در دانشگاه کنت)من یکی از درگیرترین حاضران بودم.”
مشاهدهی این شهروند ماسکوکایی را این روزها میتوان در سراسر تورنتو دید.
در واقع واکنش پلیس مردم را به قدری خشمگین ساخته که بسیاری به جنبشهای اعتراضی پیوستهاند.
همین است که وقتی بیش از ۹۰۰ نفر دستگیر شدند، حاضران در تظاهرات مقابل زندان موقت تظاهرکنندگان (که در پایین به آن میپردازیم) بسیاری از مردم معمولی بودند و همین است که تظاهرات روز دوشنبه در مقابل ساختمان پلیس تورنتو، که کمتر از ۲۴ ساعت قبل اعلام شده بود، با حضور ۲ هزار نفری مردم مواجه شد.
نبرد نووتل: توحش پلیس علیه تظاهرات صلحآمیز
از این گفتیم که رسانهها هر چه توانستند از “سیاهپوشان” گفتند و نوشتند و حرفی از تظاهرات صلحآمیز عظیم نزدند، اما حتی کمتر از این تظاهرات، پوشش خبری به گوشهی دیگری از معترضان اختصاص داده شد:کارگران هتل نووتل، از واحد ۷۵ اتحادیه “یونایت هیر”که برای بهبود شرایط خود دست به اعتصاب زده بودند و از آنجا که این هتل نزدیک محل برگزاری نشست گروه ۲۰ بود، در شرایط بسیار حساسی قرار داشتند.
شنبه شب، پس از اینکه پلیس در کوئینزپارک به تظاهرکنندگان حمله کرده بود، تظاهرات به طور پراکنده در خیابانهای مرکز شهر ادامه داشت. بسیاری از جوانان از حملات پلیس (و همچنین از خرابکاری سیاهپوشان و اینکه پلیس به آنها اجازه داده بود هر چه میخواهند بکنند) خشمگین بودند و میخواستند تظاهرات صلحآمیز اما رادیکال خود را ادامه دهند. در اینجا بود که فکر بکری به سر بعضی از آنها زد و این رفتن به جلوی هتل نووتل در محلهی اسپلاناد (نزدیکی دریاچه) بود. تظاهرکنندگان به مقابل هتل رفتند و به فریاد زدن و دادن شعار در دفاع از کارگران اعتصابی پرداختند. فرشاد آزادیان، فعال گروه مارکسیستی فایتبک و بنیانگذار گروهی از جوانان محل در اسپلاناد، جزو شرکتکنندگان در این تظاهرات بود. او در مصاحبه با شهروند میگوید:”این به روشنی تظاهراتی در همبستگی با کارگران بود و خبری از هیچ سیاهپوشی نبود و هیچ کس حتی صورتک هم نداشت.”گزارشهای متعدد نشان میدهد که بسیاری از کارگران اعتصابی اتحادیه “یونایت هیر” نیز در تظاهرات حضور داشتند.
فرشاد در ادامه میگوید:”گروهی از پلیسها از طرف غرب اسپلاناد آمدند و نه فقط گاز اشکآور و تفنگ با گلولههای لاستیکی که تفنگهای واقعی هم داشتند. در اینجا مردم واقعا نگران شدند و بعضی از ما میخواستیم محل را ترک کنیم اما پلیس به عقب هلمان داد و از دو طرف احاطهمان کرد و شروع به شلیک گلولههای لاستیکی کرد و دیگر راهی برای در رفتن نبود. اینجا بود که سازماندهندگان از همه خواستند روی زمین بنشینند و جلوی هتل نشستیم و دستهایمان را به علامت صلح بردیم بالا. دیگر مسالمت آمیزتر از این نمیشد.”
اما پلیس پس از گذشت مدتی به این تظاهرکنندگان حمله کرد و تمام چند صد نفر آنها را دستگیر کرد. فرشاد میگوید:”اولین کسی که دیدم پلیس گرفت یکی از سازماندهندگان زن بود. یکی از پلیسها به صورتش لگد زد و استخوان صورتش را شکست و سپس نفر به نفر شروع به دستگیری کردند. همه را کتک میزدند و به هیچ کس اجازه ترک صحنه را ندادند. بعضیها روزنامهنگار بودند، بعضیها میخواستند به رستورانی در آن نزدیکی بروند، و بعضیها حتی خانهشان در آن نزدیکی بود و در صحنه گیر افتاده بودند. دستگیریها بسیار تهاجمی بود و میدانم که دست بعضیها هم شکسته شد.”
آلن وای کیات تانگ، از فعالان”باشگاه جوانان نیودموکرات تورنتو”(TYND) جزو دیگر دستگیرشدگان بود. او در مصاحبه با شهروند میگوید:”داشتم در مورد آزادی بیان با یکی از رادیوها مصاحبه میکردم که اینگونه وحشیانه مرا دستگیر کردند.”
اما لازم نیست در مورد این واقعه، این آخرین نبرد روز شنبه، حرف تظاهرکنندگان چپگرا را باور کنیم.
استیو پیکین، خبرنگار معروف و خوشنام تلویزیون انتاریو (TVO)، خود در صحنه حاضر بود و از آن مدت تا کنون به یکی از معترضان اصلی حمله پلیس بدل شده است. او در وبسایت توئیتر خود نوشت:”من امشب شاهد توحش پلیس بودم.”پیکین سپس تعریف میکند که از او خواستهاند صحنه را ترک کند یا دستگیرش میکنند. او سپس تعریف میکند که فردی را دیده که خودش را روزنامهنگار گاردین معرفی کرده:”به شکمش مشت زدند. نیازی به این کار نبود. روی زمین افتاد. افسر پلیس دیگری با آرنج به پشتش زد..”
پیکین ادامه میدهد:”تظاهرات اسپلاناد صلحآمیز بود… هیچ کس خشونتآمیز نبود و با این حال پلیس ضدشورش آوردند… به معنای کلمه بیش از ۱۰۰ نفر با تفنگ به سوی جمعیت نشانه رفتند… گلوله لاستیکی شلیک شد.”
او سپس از این ماجرا به نتیجه منطقی رسیده است و مینویسد:”من ۳۲ سال در تورنتو زندگی کردهام. هرگز چنین روزی ندیدهام… شرم بر کسانی که دستور حمله و دستگیری تظاهرکنندگان صلحآمیز را دادند. این مطابق با دموکراسی در تورنتو نیست.”
خبری از آب نبود
“به این میگویند دموکراسی!”.این حرفی است که فرشاد آزادیان، که از دستگیرشدگان مقابل هتل نووتل بود، در مورد زندان موقتی میزند که از هفتهها قبل در نزدیکی دریاچه در شرق تورنتو (تقاطع ایسترن و پیپ) آماده کرده بودند. فرشاد به همراه بیش از ۹۰۰ نفر دیگر حدود یک شبانه روز را در این زندان گذراند.
فرشاد میافزاید:”نمیدانم از کجا شروع کنم. سلولها تا خرخره پر بود، سلول من ۴۰ نفر آدم داشت و از اتاق خواب معمولی کوچکتر بود و باید بعضیهایمان میایستادیم و بعضی مینشستیم، دستشوییها سیار بود و درشان باز بود و آدم خلوت نداشت، زمین سیمانی بود، تمام مدت دستبند به دستمان بود، تا مدتها خبری از آب نبود تا اینکه اعتراضی سازمان دادیم و آب گرفتیم، به کسی دارو نمیدادند، یک نفر در سلول من سر همین قضیه بیهوش شد، به کسی اجازه تلفن به وکیل یا هیچ کس دیگری را نمیدادند.”
خانمی به اسم هریت دولیتل در مصاحبه با شهروند گفت:”خانهی من آنطرف شهر است و اهل سیاست و اینها هم نیستم. اما در تلویزیون که این داستانها را دیدم دلم نیامد ببینم پلیس با اینها چه میکند. همین است که کلی غذای چینی درست کردم و آمدم دم زندان تا کمکی به این بچهها کرده باشم.”
دم زندان با خیلی از آزادشدگان صحبت کردیم.
تایلر، جوان ایتالیاییاصل مقیم محله اسپلاناد که مدت کمی است فعالیتهای اجتماعی میکند، دست خودش را به خبرنگار شهروند نشان داد که از کتک خوردن سیاه شده بود. تایلر در مصاحبه با شهروند گفت:”من بودم که اعتراض برای دریافت آب را شروع کردم و برای همین جدایم کردند و کتکم زدند.”تایلر میافزاید:”وقتی زندانیان دختر به دستشوییهایی که در باز داشت میرفتند، افسران پلیس ایستاده بودند و تکه میانداختند که واقعاً حالم را به هم زد. آدم فکر میکند این چیزها فقط در کشورهای جهان سومی اتفاق میافتد، اما این جلوی چشممان بود.”
فرشاد پیش از این نیز به خاطر سازماندهی اعتراضات دانشجویی در دانشگاه تورنتو به زندان رفته بود. از او میپرسم که این دفعه چه فرقی با دفعه قبل داشت:”اصلا قابل مقایسه نیست. دفعه قبلی اینگونه اذیتمان نکردند، سلولها اینقدر پر نبود، وضع دستشوییها اینگونه نبود.”
فرشاد میگوید:”این اردوگاه دستهجمعی برای بیش از ۱۰۰۰ زندانی سیاسی بود.”
میراث و عاقبت “نشست تورنتو“
این رفتار پلیس و کل اتفاقات آخر هفته گذشته بیشک در تاریخ اخیر تورنتو بیسابقه بوده است. بیل بلر، رئیس پلیس تورنتو، در سخنان خود گفته بود که این اولین بار در تاریخ شهر است که از گاز اشکآور استفاده شده. اما این تنها اتفاق بیسابقه نبود. چنانکه استیو پیکین و بسیاری از روزنامهنگاران گفتهاند چنین حملهای به آزادیهای مدنی مردم شهر در تاریخ اخیر بیسابقه بوده است.
باید دید عاقبت این آخرهفتهی پرماجرا چه میشود.
استفان هارپر، نخستوزیر، و طرفداران او با اشاره به حرفهای باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا، که نشست تورنتو را رویدادی بسیار موفق خواند، آنرا پیروزی سیاسی برای خود میخوانند.
دیوید میلر، شهردار تورنتو، از این میگوید که این اتفاقات ثابت کرد حرف او که درخواست کرده نشست در منطقهای دیگر برگزار شود درست بوده است و در عین حال از مردم میخواهد این رویدادها را فراموش کنند و به زندگی معمولی بازگردند.
بسیاری دیگر، حتی بعضی نمایندگان حزب لیبرال در مجلس، نیز به دولت محافظهکار حمله میکنند و خواستار پاسخ به سئوالهای بیجواب در مورد رفتار پلیس هستند.
گروهی در فیسبوک خواستار تحقیق رسمی عمومی در رفتار پلیس شده است و تا لحظهی نوشته شدن این مقاله، بیش از ۱۷ هزار عضو دارد. حزب نیودموکرات انتاریو و روزنامهی تورنتو استار نیز جزو فهرست حامیان این فراخوان هستند.
هارپر مدتها از این میگفت که “نشست تورنتو” به یاد ماندنی خواهد بود و نام کانادا را در همه جهان مطرح میکند. به نظر میآید حرف او درست از کار درآمده اما شاید نه آنطور که او انتظارش را داشت.
از گالری عکس شهروند از این تظاهرات در لینک زیر دیدن کنید:
http://www.flickr.com/photos/shahrvand-toronto/sets/72157624365801700/
Aali bud in gozaresh
dastetan dard nakonad