در خبرها بود که شب قبل از اختتامیه جشنواره کن، رئیس هیئت دوّار محترم، جناب جورج میلر قصد داشته جایزه ها را بریزد توی دریا و بزند بچاک که توسط ورثه خدا بیامرز ژرژ پمپیدو غافلگیر شد. وارث پمپیدو گفته بود: مگه جایزه علف خرسه اخوی؟ جورج میلر هم جوابش داده بود: به ناموس چارلی چاپلین همه ش تقصیر این کن چش لوچ انگلیسیه. ورثه پمپیدو دومرتبه پرسیده بود: جورجی چرا می خواستی با اعتبار هنری فرانسه بازی کنی؟ میلر جواب داده: آخه ترسیدم ایرانی ها جایزه ای نبرند؟ وارث پمپیدو جواب داده: مگر قرار است ایرانی ها همیشه جایزه ببرند؟ میلر گفت: اگر ایرانی ها برنده نشوند روزگار من هم عینهو داور بازی ایران و آرژانتین و لیونل مسی سیاه می شود، باز مسی یکی مثل جمشید مشایخی داشت که راه بیفتد و برود در خانه اش و شخصا حلالیت بطلبد، ولی من چی؟
وارث پمپیدو جواب داده: ایرانی ها خودشان جشنواره کن و سولقون دارند که هر روز فیلم شفابخشی مریضان را نشان می دهند، کن اصلی آنجاست برادر که هر روزی یک معجزه تازه می برند روی پرده و هشتاد میلیون آدم را فیلم می کنند!
می گویند در همین لحظه ندایی آمد که بعدا معلوم شد متعلق به هانری ماسه ایران دوست معروف فرانسوی است که می گفت: جایزه پیشکش، جشنواره کن و سولقان آقا داوود و شرکا، جیب ایرانی ها را خالی نکند شانس آورده اند. و در ثانی اینقدر بخیل نباشید بی انصاف ها، چون تمام دلخوشی ایرانی ها به همین چهارتا جایزه های بین المللی و یا همین یک دانه مجسمه زبان بسته اسکاری است که از اینور و اینور می رسد، یا همین دو کلمه تعریف هایی که خارجی ها توی نشریاتشان از آنها می کنند، آخه بنده خداها نه مثل ما بار دارند و نه دیسکویی که وقتی دلشان گرفت لبی ترکنند، عوضش سالی دوازده ماه و ده روز ماتم دارند. دوازده ماه عزاداری ده روز هم دهه زجر.
روح زنده یاد هانری ماسه آهی کشید و افزود: قبلا می رفتند آنتالیا، همان هم، خیر ندیده آغاشون حرام کرد، بخشکی شانس.
می گویند ورثه پمپیدو و میلر در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده پرسیدند: ماسه جان حالا چکار کنیم؟ روح آقا ماسه هم گفته بود: اگر می خواهید کن آباد شود، به ایرانی ها جایزه بدهید چون قدر جایزه مرغوب را فقط ایرانی ها می دانند و بس.
***
خرمشهر آزا… نشد
هفته گذشته مصادف بود با روزی که خدا خرمشهر را آزاد کرد.
خرمشهری ها هم که دیدند سی و چهار سال گذشته و از آبادی خبری نیست، رفتند جلو بیت باریتعالی و ذات کبریایی با کبر و غرور در جمع شان حاضر شد و پرسید: چیه، چه خبرتان است؟
اهالی شهر گفتند: حاجی سی و چهار سال قبل آزادمان کردی، بفرما که کی آبادمان می فرمایید؟
باریتعالی جواب داد: فعلا وضع خرابه.
خرمشهری های گفتند: پس چرا هر سال جشن می گیری و به خاطر آزادی ما قمپز در می کنی؟ آخه وقتی نان و آب نداشته باشی، کار هم نداشته باشی، خاک هم بخوری آن وقت این آزادی چه فرقی با اسارت دارد؟
باریتعالی هم با تشر گفت: می خواستید انـــــــــ….قلاب نکنید.
جواب دادند گول بازاریاب باریتعالی و آب و برق و اتوبوس مجانی را خوردیم.
باریتعالی داد زد: مگر نمی بینید تحریم بودیم؟
خرمشهری ها هم نه گذاشته اند و نه برداشته اند و جوابش دادند: چطوری لبنان را سه ماه بعد از جنگ سی و سه روزه آباد کردی، به ما که رسید بودجه حضرتعالی ته کشید؟
قادر متعال با عصبانیت گفت راهتان را بکشید بروید والا هرچه دیدید از چشم خودتان دیده اید. و برای اینکه خرمشهری ها را بترساند فریاد زد: آیا ندیدید مردم سوریه را به چه روزی انداختیم؟ پس ایمان بیاورید و در ما ذوب شوید تا خشنود شویم.
خرمشهری ها هم جواب دادند: دیدیم بابا، با درایت و بصیرت یک ملت بزرگ را به روز سیاه نشانده ای که مثلا ما عبرت بگیریم؟ آخه ایمان بیاوریم که چی بشود؟ مگر نمی بینی ملت های اسکاندیناوی که ایمان نیاورده اند خیلی حال و روزشان بهتر از خاورمیانه ای هاست که ایمان آورده اند.
خدای مهربان که جلو برادران جان برکف حسابی کنفت شده بود، این بار بلندتر فریاد زد: حالا که ناشکرید شما را به عذابی الیم بشارت می دهم.
خرمشهری ها هم بلند تر داد زدند: مارگزیده را از ریسمان سیاه و سفید نترسان حاجی، چون ایرانی ها سی و هفت سال است به عذاب الیم گرفتارند…
***
آیا رهبری دست تنهاست
بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران غربی و حتی روسای جمهور و نخست وزیران خارجی تا وقتی پایشان به ایران نرسیده نمی دانند با چه کسی طرفند. بعد که دو زانو می نشینند جلو مقام رهبری و به سخنان حکیمانه ایشان گوش می دهند، تازه گوشی دست شان می آید.
می گویند اینتلیجی جون از موساد پرسیده بود که آیا ایشان یکنفرند؟
موساد از عیساد سئوال کرده بود و عیساد دست به دامان سی ان ان شده بود، سی ان ان هم به فرید ذکریا و کارشناسان گفته بود: التماس دعا!
خلاصه همه گیج بودند که چگونه امکان پذیر است ملت ثروتمندی که روی اقیانوس نفت و گاز لم داده، شهری داشته باشد به نام زابل که بزند روی دست بمبئی و داکار و کراچی و آلوده ترین شهر جهان لقب بگیرد؟
یا چطوری ممکن است چنین کشوری، استان ثروتمندی مثل خوزستان داشته باشد که مردمش خاکی باشند اما آب لوله کشی شان پر از گل باشد.
یا آنجا چه خبر است که هرکس دستش به دهانش می رسد فرار را برقرار ترجیح می دهد و آنها که دستشان نمی رسد کلیه هایشان را می فروشند تا زنده “گی” کنند!
سیا به انتلیجنت سرویس گفته بود: داداش یادت میاد چقدر خرج کردی تا تونستی فلسطینی ها و اسرائیلی ها را به جان هم بندازی؟
اینتلیجنت سرویس هم جواب داده بود: خودش یادش میاد چقدر هزینه کردی تا تونستی خاورمیانه را به خاک و خین بکشی؟
سیا پاسخ داده درسته داداش، باید کمر به خدمت مقام رهبری می بستیم و از ایشان می آموختیم که چگونه با درایت تمام چنان فارس و ترک و عرب و بلوچ را به جان هم انداخته که هر روز توی شبکه های اجتماعی همدیگر را جر می دهند. و اضافه کرد، به حق پنج تن یکی پیدا شود و مشت مقام شامخ را باز کند.
می گویند هنوز این سخن از دهان سیا بیرون نیامده بود که آیت الله یی که مثل طوطیان هند شکرشکن است، این راز شیرین را برملا کرد.
به گزارش «سحام»، آیتالله ناصر مکارم شیرازی اظهار عقیده کرد: یکی از دلایل موفقیت رهبر انقلاب ارتباط نزدیک ایشان با امام زمان از طریق چاه جمکران است.
می گویند رهبران غربی و موساد و سیا و انتلیجنت جان پس از شنیدن این سخنان نفس راحتی کشیدند و گفتند: حدس می زدیم که ایشان از جایی کمک می گیرند، خدا خیرت بده مکّار جون.
***
تتمه خبرها
به گزارش رویتر، جاکایا مریشو کیکوته، رییس جمهور تانزانیا (زنگبار سابق) وزیر کشور تانزانیا را به دلیل اینکه به هنگام حضور در پارلمان این کشور مست بوده و دروغ تحویل نمایندگان داده، اخراج کرد. جنابِ جاکایا رئیس جمهور تانزانیا گفته: یک کلام، وزرا باید همواره با مردم صادق و روراست باشند.
در همین حال مقام شامخ ولایت که دلشان از دروغگویی وزرای تانزانیایی خون شده، با صدور اطلاعیه ای ضمن اظهار تاسف از رفتار وزیر نانجیب تانزانیایی، به رئیس جمهور و هیئت دولت این کشور پیشنهاد داده که اگر مایل هستید با نهایت صداقت با مردم خود سخن بگویید، می توانید جهت یک دوره فشرده و رایگانِ سه ماهه به جمهوری اسلامی ایران سفر کنید.
خبرنگاری “آسوده شیر پرس” گزارش داده که رئیس جمهور و و نخست وزیر و کابینه تانزانیا کلهم اجمعین، پس از دریافت این پیغام متواری شده اند و از سرنوشت آنان هیچ خبری در دست نیست.
همین خبرنگاری بعدا گفت که یکی از اعضای کابینه تانزانیا در حالی که در یک تنور در مرز کنیا و تانزانیا مخفی شده بود نعره می زده: من نان پخته ام مرا بخورید.