شهروند ـ فرح طاهری: شنبه ۹جولای ۲۰۱۶، گروه “نه ما نه سینما” برنامه ی هفتگی خود را تعطیل کرد و این هفته را به یادبود عباس کیارستمی، کارگردان، فیلمنامه نویس، عکاس، نقاش و شاعر برجسته ی ایران اختصاص داد که هفته ی گذشته در پی چهار عمل جراحی ناموفق در ایران، در سن ۷۶ سالگی در بیمارستانی در فرانسه درگذشت.

این برنامه در یکی از اتاق های دانشگاه تورنتو برگزار شد و با اینکه به دلیل محدودیت جا، اعلام عمومی نشده بود، ولی بیش از هفتاد نفر در آن شرکت کردند.

این برنامه ی چهار ساعته با نمایش فیلم “طعم گیلاس” ساخته ی کیارستمی آغاز شد. کیارستمی برای این فیلم جایزه ی نخل طلایی جشنواره کن سال  ۱۹۹۷ را دریافت کرد.

پس از استراحت، در بخش دوم که به گردانندگی مهدی صمدیان از گروه نه ما نه سینما برگزار می شد، اول یک دقیقه سکوت به احترام عباس کیارستمی اعلام شد و سپس یک ویدیو کلیپ چهار دقیقه ای که روزبه و غزال درباره ی کیارستمی تهیه کرده بودند، پخش شد و در ادامه هشت سخنران که از دست اندرکاران فیلم و سینما بودند، هر یک از پنج تا هفت دقیقه از کیارستمی گفتند.

 

یادبود عباس کیارستمی در برنامه گروه نه ما نه سینما از راست: سیاوش شعبانپور، ساسان اسوندی، کیهان مرتضوی، خاطره شیبانی، شهرام تابع محمدی، فرهاد آهی ، سعید آرمند، عارف محمدی

یادبود عباس کیارستمی در برنامه گروه نه ما نه سینما از راست:
سیاوش شعبانپور، ساسان اسوندی، کیهان مرتضوی، خاطره شیبانی، شهرام تابع محمدی، فرهاد آهی ، سعید آرمند، عارف محمدی

سیاوش شعبانپور، کارگردان تئاتر و شاعر، گفت: آقای کیارستمی کوچکترین چیزها در او تاثیر می گذاشت که او را به واکنش وامی داشت که همین دقت کردن به جزئیات به نظر می رسد که کارهایش مینیمال به نظر بیاید، دیدن چیزهایی که ما به سادگی از کنارش می گذریم.

شعبانپور به زاویه ی دید افراد اشاره کرد و گفت، از یک پنجره افرادی به بیرون نگاه می کنند و هر یک بنا به حرفه هایشان، ترجمه ی خود را از آنچه که نگاه می کنند دارند، و آقای کیارستمی هم آنجا می ایستد و با دقت نگاه می کند.  از بین این افراد فقط یک نفر بر قله می ایستد. همین است که آقای کیارستمی در زلزله و میان مرگ، زندگی را می بیند.

 

ساسان اسوندی، صدابردار، همکار کیارستمی در طعم گیلاس گفت، بزرگترین افتخارم کار کردن در طعم گیلاس با آقای کیارستمی بوده. بعد از آن با او آشنا شدم. او همیشه از من به عنوان یک دوست نام می برد و هیچ کس را کوچکتر و پایین تر نمی دید.

او سپس بخشی از یک ویدیوکلیپ را پخش کرد که در آن کیارستمی می گوید، آنچه که من را در سینما تغییر می دهد، تجربه ی زندگی ست و محیط اطرافم و نه سینما و نه ادبیات.

اسوندی افزود: این نگاه آقای کیارستمی ست در مورد فیلمسازی: زندگی. آقای کیارستمی برای فیلمسازی به زندگی متکی بود. آقای کیارستمی موقعی که راه می رفت و رانندگی می کرد، تمام مدت اطرافش را نگاه می کرد و از همانها در فیلم هایش استفاده می کرد.

شاید سبک آقای کیارستمی باعث شود که سبک جدیدی در فیلمسازی و فیلم دیدن به وجود بیاید.

او از کوروساوا و ژان لوک گدار دو نقل قول در مورد کیارستمی آورد که حاکی از علاقه و تائید سینمای کیارستمی بودند.

او از تجربه ی کار با کیارستمی گفت: آقای کیارستمی به صدابرداری اهمیت می داد و همیشه می گفت ما داریم میریم صدابرداری کنیم، برای اینکه تنها نباشیم یک فیلمبردار هم همراه می بریم. البته به شوخی می گفت و فیلمبردار هم خیلی مهم است. من با پایور فیلمبردار طعم گیلاس که صحبت می کردم می گفت این یکی از راحت ترین کارهای من است برای اینکه آقای کیارستمی به من میگه شات را از این طرف می گیریم، بعد دوربین را جایی که باید می گذاره، بعد کادر را آماده می کنه و میگه الان ساعت خوب نیست بگذاریم یک ساعت دیگه که آفتاب بشه یا ابر بشه، تنها کار من این است که برم پشت دوربین و دکمه ی دوربین را بزنم.

آقای کیارستمی به من هم می گفت بهترین جای صدابرداری کجاست و اگر هم من موافق نبودم، می گفت فیلم من است تو کاری نداشته باش، و نتیجه نشان می داد که او درست می گفت.

 

۱–siavash-shabanpour
۲–keyhan-mortezavi
۲–sasan-asvandi
۴–khatere-seibani
۵–shahram-tabemohammadi
۶–farhad-ahi
۷–saeed-armand
۸—aref-mohammadi
۹–kiarostami-tribute
۱۰–kiarostami-tribute

کیهان مرتضوی، طراح صحنه و لباس، نیز بخشی از یک مصاحبه ی کیارستمی را پخش کرد تا با استناد به حرف های او ادامه دهد. در این مصاحبه کیارستمی از فصل مشترک بین سازنده و بازیگر و بازیگر با تماشاگر گفت. و همینطور رفت و آمد از واقعیت به رویا و از رویا به واقعیت که آن را تجربه ی زندگی خودش می دانست که البته در بین همه طبقات و مردم این توانایی وجود دارد.

مرتضوی گفت، علیرغم اینکه سالها من و او در سینمای ایران کار می کردیم، هیچگاه ما با هم کار نکردیم. سی و اندی سال پیش به او گفتم که من خیلی تمایل دارم با تو کار کنم، و او گفت، من همش توی خاک و خل کار می کنم و کارهای من طراحی صحنه ندارد.

او طراح صحنه نداشت و اکثر فیلم هایش چنین عنوانی ندارد.

او به بحث عدم قطعیت در نگاه کیارستمی و کارهایش پرداخت و به نکاتی از فیلم های “کپی برابر اصل” و “مثل یک عاشق” و همچنین به نمایشگاه عکس او به نام “درهای بی کلید” در موزه ی آقاخان اشاره کرد.

 

خاطره شیبانی، استادیار  زبان فارسی دانشگاه یورک، و مدرس سینمای خاورمیانه در دانشگاه آلبرتا و گوئلف با شعری از کیارستمی سخنانش را آغاز کرد.

شیبانی گفت، عباس کیارستمی “مثل یک عاشق” زیست، مثل یک عاشق فیلم ساخت، مثل یک عاشق شعر گفت، نقاشی کرد، و عکس گرفت. و حالا که رفته، مردم ایران و جهان  “مثل یک عاشق”بدرقه اش می کنند.

او در ادامه از ویژگی های کیارستمی گفت، کیارستمی ایرانی ترین کارگردان ایران بود و هست: فیلم های کیارستمی زیباپرستی فرهنگ ایرانی، حکمت سعدی؛ جادوی سخن حافظ، وسعت نظر مولانا، غنیمت شمردنِ دَم و شادخواری خیام، سادگی کلام فروغ، مهربانی دنیای سهراب سپهری و واقع گرایی و واقعیت نگاری فیلم سازان موج نو را با هم یک جا داشت. کیارستمی ایرانی بود و به فرهنگ ایرانی اش حتی در فیلم های فرانسوی، افریقایی و ژاپنی اش وفادار ماند، اما سینماگر و هنرمندی بود که ورای مرزها می اندیشید.

کیارستمی قصه گویی بی بدیل بود که قصه هایش را در سبک روایی غیر خطی و تکه تکه به فرم”هزار و یک شب” به نمایش گذاشت.

شیبانی کتابی درباره ی سینمای کیارستمی نوشته است ولی می گوید، هنوز نتوانسته حق مطلب را در مورد سینمای کیارستمی ادا کند.

(متن کامل سخنان خاطره شیبانی را در  شماره ی آینده شهروند بخوانید.)

 

شهرام تابع محمدی، بنیانگذار و یکی از دو مدیر جشنواره فیلم دیاسپورا، که تا به حال چندین مقاله در مورد کیارستمی و سینمایش نوشته است، از زبان کیارستمی گفت: توانایی کیارستمی در بیان پیچیده ترین مطالب با ساده ترین زبان است و این چیزی ست که کیارستمی را از تمام سینماگران همردیف خودش جدا می کند.

او افزود: سینمای کیارستمی فقط زبانش ساده است ولی مفاهیم پشت آن بسیار پیچیده است. مثلا در زیر درختان زیتون، حسین که جوان فقیری ست که عاشق دختری شده از یک خانواده ثروتمند در آن دهکده، و تمام داستان فیلم تلاش حسین است در به دست آوردن دل دختر. در یک صحنه حسین آقا با کارگردان فیلم (محمدعلی کشاورز) داره صحبت می کنه و میگه آدم های پولدار باید با آدم های فقیر ازدواج کنن که ثروت تقسیم بشه. شما کجا می توانید به این زیبایی عدالت اجتماعی و سوسیالیسم را توضیح دهید. این جمله ای ست که حسین آقا نمیگه، بلکه کیارستمی از زبان او بیان می کند.

تابع محمدی همچنین مثالی از خانه دوست کجاست، آورد که در آن نشان می دهد در جامعه ی ما تنبیه به عنوان موثرترین راه آموزش به حساب می آید و این است که عمق کار کیارستمی را می سازد، نه ظاهر کار او.

تابع محمدی به ابهامی که در فیلم های کیارستمی وجود دارد، اشاره کرد و گفت، در زیر درختان زیتون با تمام تلاشی که پسر برای به دست آوردن دل دختر می کند، در پایان نمی فهمیم که چه اتفاقی می افتد.

او به خاطره اش از گفت وگو با کیارستمی در جشنواره مونترال پس از نمایش این فیلم اشاره کرد و گفت، از او پرسیدم بالاخره چی شد، دختر جواب مثبت داد یا نه. کیارستمی گفت، نمیدونم دور بودند و صداشون رو نشنیدم.

تابع محمدی با گفتن این جمله که “برای کیارستمی راه مهم است نه مقصد” سخنانش را به پایان برد.

 

فرهاد آهی، نویسنده و کارگردان سینما، خاطره ای از بیست و چند سال پیش، در اوایل کار فیلمسازی اش با تیمی در یک منطقه ی کوهستانی تعریف کرد و آن را پیوند داد به کار کیارستمی و گفت، کاری که آقای کیارستمی می کند، این است که ما را متوقف می کند و می گوید ببینید، گوش کنید. تمام آثار آقای کیارستمی، خود کیارستمی، وقتی درها را می سازد، وقتی نقاشی می کشد، وقتی مجسمه می سازد، وقتی کلاس برگزار می کند، یک موئلفه واحد است که همه عناصرش با هم ربط دارد، برای همین یک پیکره ی واحد از کیارستمی ساخته می شود. وقتی فیلم می سازد یا نمایشگاه برگزار می کند، شما بخشی از پیام را از پیام دهنده می گیرید، و بیشتر پیام را واگذار می کند به مخاطب تا سهیم شود در آن پیام.

فیلم طعم گیلاس که امشب دیدید، دوازده تا پانزده پلان تکراری بیشتر نداشت، اما شما مزه ی توت را حس کردید، طعم گیلاس را چشیدید. کاری که آقای کیارستمی کرده این است که تصویر را خلاصه و ساده کرده و اجازه داده شما بشنوید و در شنیدتان تخیل کنید. خیال ما را به اشتراک گرفته، در نتیجه وقتی ما طعم گیلاس را می بینیم، هر کداممان یک فیلم منحصربه فرد دیده ایم، که با فیلمی که دیگران دیده اند مشابه نیست، شباهتهایی دارد، ولی یگانه است. اتفاق هایی که در ذهن ما افتاده کاملا یگانه است و با دیگری برابر نیست.

 

سعید آرمند، تهیه کننده سینما، در مورد به کار بردن لقب استاد برای کیارستمی گفت، استاد عباس کیارستمی نه به خاطر سابقه اش و نه به خاطر دانشی که داشت، واقعا ذاتش استاد بود. اینکه پناهی می گوید، استاد عباس کیارستمی، برای احترام و سابقه ی بیشتر نیست، واقعا او همیشه استاد بود و امکان نداشت جایی از دهندگی اش کم کند، حتی شنیدنش هم آموزش دادن بود.

آرمند گفت، من وقتی تیتراژ “طلای سرخ” را دیدم باورم نمیشد که فیلمنامه را عباس کیارستمی نوشته باشد. کیارستمی که فیلم هایش را دیده بودیم، مگه میشه طلای سرخ با آن صحنه ها، آن سردار سپاه، دیالوگ هایی که بین بچه هایی که دلیوری پیتزا می کنند، مگه ممکنه اینها مال کیارستمی باشه. من از کیارستمی پرسیدم، آقا طرح فیلمنامه از شما بود؟ گفت، این مسئله ی تو رو خودم هم داشتم برای همین تا فیلم تموم شد از جعفر (پناهی) پرسیدم، چند درصد فیلمنامه منو عوض کردی، جعفر گفت حتی یک واو تغییر ندادم و همش دیالوگ های خودت بود.

آرمند دو خاطره از کیارستمی گفت، یکی از آنها در رابطه با پوستر فیلم طعم گیلاس بود. کیارستمی گفته، وقتی فیلم را ساختم در عکس های قدیمی ام گشتم تا عکسی برای پوستر پیدا کنم. وقتی به عکس این درخت رسیدم گفتم این باید پوستر باشه. عکس رو به گرافیستم دادم، گفت عکس چون قدیمیه کیفیتش بده. گفتم من همین رو میخوام ولی می دونم این درخت کجاست میرم و دوباره ازش عکس می گیرم. رفتم و سه پایه رو گذاشتم و سی تا عکس گرفتم، وقتی عکس ها رو به گرافیست دادم گفت کیفیت عالیه ولی مثل اون قبلیه نیست. سه بار این کار رو تکرار کردم و چند ساعت صرف عکس گرفتن از درخت کردم ولی هیچ دفعه خوب درنیامد. فهمیدم، من چون از صبح می رفتم و سه پایه میذاشتم، این درخته قیافه می گرفت.

و کیارستمی اینها را با باور می گفت.

 

عارف محمدی، مستندساز و مدیر گروه هنری موج نو، با ادای احترام به کیارستمی آغاز کرد و او را فیلمسازی خواند که بر قله ای در تاریخ سینمای ایران نشسته است.

او افزود: برای من عباس کیارستمی یک فیلمساز ادراکی ست، یعنی کسی که به یک درکی از جهان هستی رسیده بود که روابط پیچیده ی هستی و بشری را می توانست با بیانی ساده، کودکانه، شاعرانه، و فلسفی بیان کند. من در مورد کارهای کیارستمی همیشه از واژه ی سهل و ممتنع استفاده کرده ام، یعنی تنها کار مشکلی که در هنر وجود دارد، یعنی سادگی در عین پیچیدگی.

محمدی خاطره ای هم از دیدار با کیارستمی بیان کرد.

زمانی که در سینماتک تورنتو آثار کیارستمی به نمایش درآمده بود، عارف محمدی از سینماتک درخواست مصاحبه با کیارستمی می کند، اما آنها به دلیل پر بودن وقت مصاحبه به او وقت نمی دهند. او به سینما می رود و در صف سالن برای فیلم “ای بی سی آفریقا” می ایستد. مطلبی هم که با عنوان “عباس کیارستمی، فیلمسازی جهانی با آثاری سهل و ممتنع” نوشته و چاپ شده بود در دست داشت. از در دیگر کیارستمی را می بیند که از سالن بیرون می آید، او را بلند صدا می زند. محمدی می گوید: ایشان داشت به مسیر دیگری می رفت که مرا که دید با یک تواضعی آمد جلو به او گفتم دوست داشتم این مطلب را ببینید. نگاهی به مطلب کرد و گفت از سهل و ممتنع خوشم آمد و مجله را از من گرفت.

به او گفتم که به من وقت مصاحبه نداده اند، گفت فردا بیا شاید خودم بتونم جور کنم تو را ببینم. فردای آن روز به محل مصاحبه رفتم و وقتی در وقت استراحت مرا دید مرا به گوشه ای برد تا یک گفت وگوی کوتاه داشته باشیم.

عارف محمدی افزود در آن مصاحبه ی کوتاه این را عنوان کردم که یکی از ویژگی های آقای کیارستمی این بود که در تاریک ترین نقطه های زندگی، به دنبال روشنی بود. و بیان ساده اش تأثیر بسیاری بر فیلمسازان جوان در جهان گذاشت.

من سال گذشته با یک کارگردان جوان تایلندی مصاحبه کردم او می گفت من سینمای ایران را با عباس کیارستمی شناختم و چون معماری خوانده بودم همیشه به دنبال این بودم که زبانی برای فیلمسازی پیدا کنم، و وقتی فیلم های کیارستمی را دیدم گمشده ی خودم را پیدا کردم.

بخش بعدی برنامه پرسش و پاسخ و شنیدن نظرات شرکت کنندگان در جلسه بود.