چرا و چگونه عاشق می شویم/بخش دوم و پایانی
در بحث گذشته با اشاره به تاثیر تیپ شخصیتی در جذب افراد، بعضی از انواع شخصیتها و چگونگی کشش آنها به هم مطرح شد. در ادامه به بحث نقشه عشق و تاثیر در آغاز یک رابطه عاشقانه و حتی استمرار رابطه ها می پردازیم. نقشه عشق یکی دیگر از عواملی است که در شکل گیری رابطه رمانتیک تاثیر دارد. افراد از لحظه تولد بر اساس سیستم عصبی که به مرور زمان برنامه ریزی می شود، یک چارچوب ذهنی پیدا می کنند که به تدریج می تواند در شکل گیری رابطه رمانتیک آنها نقش اساسی بازی کند. فرایند این مساله بدین گونه است که همانگونه که فرد دوره طفولیت را پشت سر می گذراند و رشد می کند فهرستی از خصوصیات فرد مورد علاقه خود را تهیه می کند. این امر کاملا ناخود آگاه شکل می گیرد. این خصوصیات ضبط شده در ذهن می تواند در طراحی نقشه عشق شما و رابطه های بزرگسالی نقش مهمی را بازی کند.
نقشه عشق از لحظه تولد رسم می شود و برای هر فردی منحصر به فرد است. شور و شعف مادر، کلمات پدر، رابطه پدر و مادر با هم، رابطه خواهرها برادرها، اعضای خانواده، چگونگی ابراز عشق در خانواده، چگونگی احترام گذاشتن، مراقبت کردن و قدردانی کردن از همدیگر، ارزش های اجتماعی و خوب و بدها از نظر مردم، همه اینها و صدها چیز دیگر با هم تلاقی کرده و صورت فلکی را تشکیل داده است که ما آن را با خود به عنوان نقشه عشق حمل می کنیم. این نقشه ما را به طور ناخودآگاه هدایت می کند و به سمت فرصت های ملاقات سوق داده، روی یک نفر توقف می کند.
فروید می گوید افرد عاشق پدر یا مادر خود می شوند، روانشناس دیگر سبک های دلبستگی را ملاک عشق می داند و دیگری نیازهای پاسخ داده نشده و تجارب کودکی را، همه اینها می تواند به گونه ای درست باشند، منتها نکته مهم این است که نقشه عشق سرنوشت ابدی ما را تعیین نمی کند و با گذشت زمان، و بسته به تجارب عشقی ما، تغییر می کند.
از دید نظریه دلبستگی، سیستم عصبی کودک بر اساس نوع رابطه و دلبستگی او با مهمترین فرد زندگی اش در ماهها و سال های نخست تولد، برنامه ریزی می شود که می تواند روابط او را در تمام طول عمر تحت تاثیر قرار دهد. به طوری که کودکانی که رابطه دلبستگی ایمن را تجربه کرده اند نقشه یا مسیری را دنبال می کنند که جذب افرادی می شوند که به آنها امنیت خاطر و احساس اعتماد می دهند. در عوض کودکانی که تجربه دلبستگی نا ایمن اضطرابی، دوری گزین و یا دو سویه دارند، ناخودآگاه جذب افرادی می شوند که حس اضطراب، طرد و یا احساس دوگانه، چسبندگی و طرد را به آنها می دهند. در این فرایند، افراد تجربه ای که در سیستم عصبی شان با عشق اولیه یعنی مادر یا مراقب اولیه داشته اند، بازآفرینی نموده و نقشی که به واسطه این تجربه در ذهن آنها نسبت به عشق حک شده است را بازی می کنند. در ذهن این دسته از کودکان بسته به همان تجربه اولیه، عشق می تواند معنی امنیت و آرامش خاطر، اضطراب، طرد، و یا بلاتکلیفی و تاب خوردن بین چسبندگی و طرد داشته باشد، لذا جذب کسانی می شوند که این احساس قدیمی را در آنها زنده کنند. شاید این جواب سوال برخی افراد باشد که دایم از خود می پرسند چطور من می توانستم عاشق چنین فرد سرد و بی روح و یا اضطراب برانگیز، یا بی ثبات و یا حتی خشنی شده باشم.
به همین دلیل است که به راحتی نمی توان دو نفر را به هم معرفی کرد و نیز این که می بینیم دو نفر با نشانه های ظاهری کاملا متفاوت، دوره طولانی با هم هستند، شاید بتوان گفت این رخداد به خاطر نقشه عشق است. برای مثال دختری که پدرش الکلی بوده است و رفتاری غیر قابل پیش بینی از خشم، خشونت، بی توجهی، سردی و بی مسئولیتی داشته است و مادرش او را تحمل می کرده و همیشه این مسئله را از دوستان و همسایگان پنهان می کرده، معمولا عاشق مردی می شود که اگرچه هیچ تناسبی با او ندارد، ولی درست رفتارهای غیر قابل پیش بینی و خشونت بار پدرش را دارد. در این صورت رابطه رمانتیک برای او مساوی است با هیجان و استرسی که قبلا تجربه کرده است. در این حالت به واسطه تجربه دوران کودکی او یاد گرفته است که انتظار این مدل زندگی و عشق را داشته باشد چرا که او طعم غیر قابل پیش بینی بودن و خشونت را قبلا چشیده است.
سخن آخر این که
عاشق شدن نمی تواند تضمین کننده خوشبختی در تمام عمر باشد، زیرا بسیاری از جاذبه های رمانتیک می تواند به دلیل مغناطیس انسانی ناشی از نوع شخصیت و یا نقشه عشق و یا بسیاری عوامل ناخودآگاه دیگر باشد که بعد از ازدواج و یا طولانی شدن رابطه آسیب پذیری و تعارضات خود را نشان دهد.
یک انتخاب آگاهانه زمانی اتفاق می افتد که فرد از کوری ناشی از دوپامین حاصله از مغناطیس انسانی رهایی یافته و با چشمانی باز، یار دایمی خود را انتخاب کند که این امر نیازمند به زمان، تماس ذهن آگاهانه و مشاوره با یک متخصص است.