اشوزرتشت
اشوزرتشت پیام آور آیین راستی و خرد، ۱۷۶۸ سال پیش از میلاد مسیح به روز ششم فروردین در ایران زاده شد. کتاب اوستا، زادگاه وی را رگه محلی در کنار رودخانه درجی در نزدیکی دریاچه چیچست (ارومیه امروزی) گزارش داده است. پدرش پورشسب و مادرش دوغدو نام داشت. اشوزرتشت شش فرزند داشت؛ سه پسر به نام های ایسدواستر، اروتندنر و خورشیدچهر و سه دختر به نام های تریتی ، فرینی و پورچیستا .
اشوزرتشت در نوجوانی باورهای خرافی مردم و پرستش خدایان پنداری را نادرست تشخیص داد و در پی آن در بیست سالگی تنهایی را برگزید و به طبیعت روی کرد و پروردگار خود را با دیده دل شناخت و از آن پس برای نخستین بار یکتاپرستی را به جهانیان سفارش کرد. در اندیشه و پیام اشوزرتشت، خداوند هستی بخش، اهورامزدا نام دارد. اهورا یعنی هستی بخش، مز به معنی بزرگ است و دا از دانش و دانایی آمده است. از این دیدگاه خداوند، دانای بزرگ است و انسان را بنده و برده خویش نمی داند، بلکه خرد (منه) و وجدانی (دائنه) که به انسان بخشیده، جایگاه ارزشمند انسانی و دانایی را به آدمی پیشنهاد کرده است. از دیدگاه اشوزرتشت، خداوند کینه توز و انتقام جو، خشمناک و مجازاتگر نیست، بلکه سراسر نیکی و مهر و داد است.
گاتاها، یادگار زرتشت
گاتاها سروده های اشوزرتشت است که توسط او به نگارش درآمده است و در دل یسنا جای گرفته است که یسنا به همراه یشت ها، وندیداد، ویسپرد و خرده اوستا، اوستا را تشکیل می دهند که توسط انجمن مغان در درازای تاریخ نوشته شده و کتاب دینی زرتشتیان است. گاتاها یا گاهان و یا گات ها عبارتست از ۱۷ هات (سروده) که از دیرباز از سخنان اشوزرتشت دانسته اند که شامل پنج بخش است: اهونودگاه، اشتودگاه، سپنتمدگاه، وهوخشترگاه و وهیشتوایشت گاه .
پیام اشوزرتشت
اشوزرتشت در رساندن پیام اشا به مردم هیچ معجزه ای نیاز نداشته و تنها با زبان خرد و منطق و لحنی شیوا با مردم سخن گفته است. او پیام اهورامزدا را به رسایی و شیوایی در سروده های خویش آورده است. گاتها یا سرودهای پاک، نخستین سرودهای شعرگونه جهان است که از روش های درست زیستن و رستگار شدن سخن می گوید. گاتها خردگرا، اندیشه ورز و وجدان پرور است و برای همه انسانها در هر زمان و مکان ساده ترین و بهترین الگوی رفتاری را به گونه ای منطقی و به دور از هرگونه پندار خرافی و نادرست بیان کرده است. تمامی مردمی که پیام اشوزرتشت را به کار بسته اند، پایه ایمان و درک خود را بر گاتها گذاشته اند. گاتها در بیان اشوزرتشت، مانتره نامیده شده که کلام اندیشه برانگیز، اهورایی و سپندینه معنا می دهد. از دیدگاه گاتها، زندگی مادی انسان بایست با طبیعت و قوانین حاکم بر آن که اشا نامیده می شود سازگار و هماهنگ باشد و در نگرش مینوی، انسان بایسته است به یاری وهومن دریچه دل خود را به سوی راز هستی بگشاید تا روشنایی حقیقی را مشاهده کند. نخستین گام برای درک پیام گاتها، آموختن چگونگی کنترل احساسات در فرد است. هنگامی که فرد دانا اندیشه راستی جویی را می آموزد، باید دانش و بینش خود را به دیگران به ویژه افراد ناآگاه برساند تا خرافه گرایی و پنداربافی از جامعه رخت بربندد.
بن مایه های آیین زرتشتی
آیین و فرهنگ زرتشتیان از دوران کهن تا به حال شامل ۹ باور است که عبارتند از :
۱) باور به دادمان اشا یا باور به نظم و راستی کار جهان
۲) باور به خرد و خردورزی
۳) باور به وجدان آگاه
۴) باور به اشا (راستی) یا ایمان به نظم و راستی کار جهان
۵) باور به گوهر آدمی و آدمیت
۶) باور به هفت پایه کمال یا باور به امشاسپندان
۷) باور به داد و دهش و دستگیری نیازمندان (اشوداد ، گاهنبار و …)
۸) باور به سپنتایی بودن (پاک بودن) چهار آخشیج (آب ، باد ، خاک و آتش و لزوم پاک نگه داشتن آنها)
۹) باور به فرشکردی و نوآوری
چارچوب آیین زرتشتی
اصول کیش زرتشتی شامل برگزاری سنت ها، آیین ها و احوال شخصه (بخش های حقوقی)، اصول اخلاقی زرتشتی و فرهنگ زرتشتیان (اقوام مذهبی) است که کاملا ثابت و مشخص هستند. زرتشتیان یک خدا دارند و هفت امشاسپند، دوازده ماه سال که هر سی روز آن نامی ایزدی (ستودنی) دارد. مراسم سدره پوشی، عروسی، جشن های ماهیانه، گاهانبار، مراسم روان (درگذشتگان) و غیره هر کدام بر پایه اصولی ساخته و پرداخته شده و مفاهیم فلسفی ژرف در دل خود دارند ولیکن بسیار ساده و مردمی هستند. نشان ظاهری زرتشتیان سدره و کشتی است و نشان باطنی، پایبندی به اندیشه، گفتار و کردار نیک و خارج نشدن از جاده راستی و درستی و عشق به اهورا مزدا و تمام نیکی ها و راستی هاست که مجموعا به همه آنها اشویی می گویند.
زرتشتیان بر این باورند که اشو زرتشت گفته به سخنان بهین گوش فرا دهید یعنی تنها به باورهایی اندیشید که بر پایه دانش و اخلاق باشد و همچنین هشیارکننده و بیدارکننده وجدان و اخلاق و خواستار بهترین اشویی باشد. پس از آن نیز گفته با اندیشه روشن در آن بنگرید، یعنی تنها به شناختی باور دارد که با خردی مورد سنجش قرار گیرد که کمترین دانش لازم برای درک موضوع مجهز شده باشد و سود و منافع شخصی را مقدم بر سود جامعه انسانی نداند. در آخر نیز می گوید هر مرد و زنی باید خود راه خویش را برگزیند که این نشان از آن دارد که اشوزرتشت همه آدمیان را صاحب اندیشه و اختیار می داند و به همه حق می دهد که دعوت او را بپذیرند، ولی به هیچ کس این حق را نمی دهد تا بر پایه برداشت خود، اصول و فروع دین اهورایی را بنا بر میل و سود خود تفسیر کند و تغییر دهد. از این روست که در گاتاها تنها از اصول، یعنی حقایق و طریقت انسانی زیستن سخن گفته شده است و شریعت زرتشتی زیستن را نیز در انجمن مغان پایه نهاده است. بر این انجمن تکلیف است که هرگز به خود اجازه ندهد تا از حقایق و طریقت و شریعت دین زرتشتی و از چارچوبی که اشوزرتشت آن را اصل و فرهنگ دین تعیین کرده است، خارج شوند.
هنجار هستی
نگرش اشوزرتشت به جهان هستی، پیروی و پیوستن به قانون اشا است. از دیدگاه او خداوند، جهان را بر پایه ی هنجاری آفریده است که بر تمام هستی حاکم است که این هنجار دقیق و نظم حساب شده را اشا می نامد. استواری این قانون بر جهان هستی، بازتاب اراده و خواست پروردگار بزرگ است. قانون اشا نیروی هماهنگ کننده جهان هستی است و همه پدیده ها از اتم تا کهکشان بر پایه این هنجار استوار است. در باور زرتشتی، انسانی پیروز است که خود را با هنجار هستی همگام و همراه سازد و راستی، پاکی، درستی، مهر و فروتنی و دیگر فروزه های نیک را در خود پرورش دهد.
دین
در بینش اشوزرتشت دین از واژه دینه در اوستا آمده و به چم وجدان آگاه یعنی نیروی تشخیص خوب از بد و انتخاب نیک بر پایه خرد و آزادی و اختیار کامل است. به عبارتی دین مفهوم دانش درونی و بیدار کردن دیده دل و هشیار کردن وجدان سرشتی آدمی است. بنابراین در نگاه زرتشتیان، کار دین انسان سازی و اخلاق سازی است. اشوزرتشت لازم دانست که همواره در کنار خرد (منه)، هشیار و بیدار حضور فعال داشته باشد تا آدمی در زمان ارزش گذاری و انتخاب نتواند از دامنه وجدان و اخلاق خارج شود. بر مبنای این بینش، انسانی دیندار است که می اندیشد و با کمک منش نیک خود، آزادانه راه اشا (راستی) را برمی گزیند و در راه سپنتایی شدن گام برمی دارد. انسانی با این نگرش، با آزادی در دو جهان مادی و مینوی، مسئول می شود و در آخر بر اساس اصل کنش و واکنش، پادافره رفتار نیکش را دریافت می کند.
دو گوهر همزاد
اشوزرتشت در پیام خود به دو گوهر همزاد اما متضاد اشاره دارد که در نظم آفرینش نقش دارند. اثر این دو گوهر، نیرویی است که در کوچکترین ذره ها به صورت مثبت و منفی وجود دارد و در همه جای هستی و کهکشان به گونه ی کشش و رانش یا هر دو گوهر ناهمگون اثر می گذارد. اینها هیچکدام در نظم اشا، خوب یا بد آفریده نشده اند بلکه لازم و ملزوم یکدیگرند، از این رو اهورامزدا خالق بدی و زشتی نیست و آنچه بر مبنای اراده اهورایی آفریده شده همه نیک و خوب هستند. این دو گوهر همزاد و متضاد به هنگام گزینش و انتخاب در اندیشه انسان است که مفهوم نیک و بد پیدا می کنند. انسان دانا که از خرد و دانش بهره مند است، سپنته مینو یعنی منش سازنده را در اندیشه پدیدار و پویا می نماید و شخص نادان که تنها از احساس و تعصب پیروی می کند انگره مینو یعنی منش ویران کننده که در پارسی اهریمن نامیده شده است، در ذهنش به وجود می آورد. بنابراین آفریننده اهریمن یا اندیشه ویرانگر، خداوند نیست، بلکه خود انسان نادان و کژاندیش و ریاکار است که در درون خود اهریمن را می پروراند و کژاندیشی را به پلشتی و کردار ناشایست و گفتار دروغ تبدیل می کند.
نتیجه ی کارهایمان
اهورامزدا برای همه آفریده های خویش، خوشبختی و رستگاری آرزو دارد. از این رو راه درست زیستن را به کسی که از خرد و وجدان خود بهره می گیرد، نشان داده است. آنان که کژاندیشی برگزینند و برخلاف قانون اشا گام بردارند، بدگفتاری و زشت کرداری را می آورند و بر اساس فرایند کنش و واکنش پادافره رفتار خویش را دریافت خواهند کرد. از این دیدگاه پروردگار هرگز جایگاهی به نام جهنم برای آزار و شکنجه ی انسان پدید نیاورده، بلکه این خود آدمی است که با کارکردش بهشت و دوزخ را برای روان خویش پدید می آورد. وهیشتم منه (بهشت) یا بهترین مکان مینوی، رسیدن به شادی و آرامش روان، بازتاب اندیشه، گفتار و کردار نیک انسان است. از سوی دیگر دروج منه(دوزخ) یا بدترین جای مینوی یعنی عذاب وجدان و افسردگی روان، پی آمد کژاندیشی است که در دو جهان مادی و مینوی به سوی خود آدمی باز خواهد گشت.
تازه شدن یا فرشکرد
“فرشه” در آیین زرتشت تازه شدن را نوید می دهد، این واژه در انگلیسی به صورت (فرش) یعنی تازگی درآمده است. فرشه همگان را به تازگی در اندیشه، گفتار و کردار سفارش می دهد. تن و روان انسان، فرهنگ و اخلاق مردم، باید به سوی تازگی و پیشرفت حرکت کند. اشوزرتشت در پیام خود از پیروانش می خواهد که همواره جهان را نو و زندگی را تازه کنند.
“از کسانی شویم که زندگی را تازه می کنند و جهان را نو می سازند” (اشوزرتشت)
خردمندی
با اندیشه اشوزرتشت همه در جهان بایسته و شایسته است خردمند باشند، زیرا بالاترین هدیه خداوندی به انسان هوش و اندیشه است که انسان بر پایه آن و با بهره گیری از دانش به خردمندی خواهد رسید. در این بینش خرد انسان دانشمند و بینشور سراسر وجود او را سرشار خواهد کرد و تن انسان تنها برای ادامه زندگی و دریافت داده ها با یاری چشم و گوش و احساس دیگر برای دست یافتن به دانش بیشتر و رسیدن به خردمندی است.
دانش پذیری
دانش آموزی و گسترش آن از پیشنهاد ویژه آموزه های اشوزرتشت است که در جهان امروز نیز راهکاری مناسب برای به دست یافتن به نادیدنی ها و ناآگاهی هاست. اشوزرتشت پیشرفت و توانایی انسان را به دانش اندوزی و میزان دانایی او نسبت می دهد.
کار و کوشش
موثرترین عوامل آبادانی و پیشرفت در جهان که خوشبختی و آسایش مردم را به دنبال دارد کار و کوشش است. بینش زرتشت از همگان خواستار است که در راستای پیروی از از قانون اشا و با توجه به استعداد و توان خود برای پیشرفت و آسایش جامعه انسانی تلاش کنند. هنر آفرینی در امور زندگی و تلاش برای انجام کار نیک یکی از شیوه های پسندیده نیایش پروردگار است و به همین روی گوشه نشینی، ریاضت کشیدن و گدایی از کارهای ناشایست در اندیشه اشوزرتشت است.
شادی
اندیشه اشوزرتشت، سرور و شادمانی را به مردم جهان سفارش می کند. پیروان این آیین شاد بودن و خوش زیستن را برگزیده اند و از افسردگی و سوگواری دوری می کنند. شادمانی و سرور یکی از شیوه های نیایش پروردگار و نزدیک شدن به اوست. در گاهشمار زرتشتیان با انگیزه های طبیعی، نجومی و تاریخی، جشن هایی پایه گذاری شده تا انگیزه ای برای گرد هم آمدن و شادی و یاری کردن همدیگر باشد.
چکیده ای از تاریخ زرتشتیان
دین زرتشت از زمان کیانیان آغاز و در دوران هخامنشیان در ایران رواج یافت. در زمان اشکانیان گسترش یافت و در دوره ساسانیان دین رسمی ایران بود. پس از ورود تازیان به ایران، برخی از زرتشتیان به هندوستان مهاجرت کردند. آنان که صادقانه و با تلاش و پشتکار در کشور جدید به عنوان پارسیان شناخته می شدند، هم اکنون از شهروندان خوشنام و ارزشمند هندوستان به شمار میروند و همواره اصالت ایرانی خود را یادآور می شوند. زرتشتیانی که در ایران باقی ماندند، در اولین حکومت های بعد از ساسانیان، روزگار بسیار سختی را سپری کردند و پس از کوچ های مختلف در شهرهای کویری همچون یزد و کرمان ساکن شدند.