«…”سیراف” را کیکاوس بنا کرده است. چون کیکاوس خواست به آسمان رود و تا آنجا صعود نمود که از انظار غایب شد، خدا باد را مامور پایین انداختن او کرد و کیکاوس در سیراف فرود آمد و آب و شیر درخواست نمود. از این رو این محل به “شیرآب” موسوم شد و تجار آن را “شیلاو” می نامند و من در آنجا عمارت زیاد دیدم … ». یاقوت حموی ـ جغرافیدان و تاریخنگار سده ششم هجری.
جغرافی دانان و سفرنامه نویسان ایران از بندری بزرگ با بیش از سیصدهزار نفر جمعیت در کرانه های شمالی خلیج فارس یاد کرده اند که بیش از هفتصد سال بندرگاه کشتی های بزرگ از سراسر جهان شناخته شده بوده است. بندری بزرگ که در سال ۹۷۶ میلادی (۳۵۵ خورشیدی) پس از زلزله ای سهمگین هفت روزه و امواج دیوپیکر سونامی ویران گردید و دیگر هرگز شکوه دیرین خود را بازنیافت. این پمپی ایرانی، بندر سیراف نام داشت.
خلیج فارس گفتی کز مغاکی
به دوزخ رخنه کرد و ریخت آنجا
ز هر سو موجها انگیخت چون کوه
که شد کوه از نهیبش زیر و بالا
ملک الشعرای بهار
سیراف (شیلاو، شیلآو، سیرآب) شهری باستانی واقع در بخش مرکزی شهرستان کنگان در استان بوشهر یکی از آثار تاریخی و از نقاط دیدنی استان دلاورخیز بوشهر در جنوب ایران است.
سیراف یکی از کهن ترین بنادر ایران است که زمانی دارای رونق فراوانی بوده و کشتی های پهن پیکر در آن پهلو می گرفتند. بندری بین المللی که بیش از سیصدهزار نفر جمعیت داشته و به دلیل آزادمنشی دینی پیروان اندیشه ها و پندارهای گوناگونی همچون: زرتشتی، مسیحی، مانوی، یهودی، بودایی و اقوامی همچون: رومی، یونانی و چینی در آن زندگی می کرده اند. گورستان های بازمانده از پیروان دین های گوناگون در این شهر باستان نشانگر این آزادی دینی این بندر ایرانی است.
پیشینه این شهر به دوران ایلامیان می رسد و بندر پشتیبان بند لیان (بوشهر کنونی) بوده است. در زمان اژیدهاک واپسین فرمانروای ماد، یک کشتی ایرانی حامل مقادیر فراوانی طلا در خلیج فارس غرق شد. ماموریت بیرون آوردن طلاها بر عهده چند غواص خبره ایرانی بندر سیراف گذارده شد. اژیدهاک خود در عرشه کشتی بر این عملیات نظارت دشت. اسکیلاکس، دریانورد ایرانی در دوران هخامنشی، سفر اکتشافی خود را از این بندر آغاز کرده بود (تاریخ علم جورج سارتن). بگیوس (بغدیس = خداگونه) پسر فرناکه دریاسالار بزرگ ایرانی، دریاسالار خلیج فارس، در این بندر زندگی می کرده. در سفرنامه نئارک (نئارخوس) دریاسالار اسکندر مقدونی از سیراف یاد شده است. در دوران اشکانی زیبایی آن با جزیره خارک پهلو میزده و از گذرگاه های اصلی راه دریایی ابریشم و راه دریایی ادویه بوده است، اما اوج شکوه آن در دوران شکوهمند ساسانیان بود. در دوران ساسانی، سرفرماندهی نیروی دریایی ایران، به نام ناوبُدسالار، در بندر سیراف بود. همچنین در این بندر و هرمز نوعی دانشکده افسری به نام ناوارتشتارستان به آموزش و پرورش افسران نیروی دریایی ایران می پرداخت. (برای آگاهی بیشتر در این مورد می توانید به کتاب های ارزشمند ۱. شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی و ۲. سندی از آیین ناوبری در عصر ساسانی، مهرداد بهار مراجعه نمایید).
سیراف به مدت هفتصد سال، از آغاز دوران ساسانی تا ویرانی، پررونق ترین بندر ایران و یکی از مراکز اصلی دادوستد در جهان بود که پیوندهای بازرگانی آن با روم و یونان در اروپا و ماداگاسکار در آفریقا تا کانتون چین در آسیا می رسید. سفال های بازمانده با نقش های گوناگون، پارچه ها و زیورآلات، معماری های گچی و اتاق های آذین شده به آثار هنری و ساختمان های دو سه طبقه، سنگچین ها، سنگفرش ها، چاه ها، آبگیرها، غارها و آتشگاه ها بخشی از میراث بر جای مانده از آن تمدن درخشان است.
نیایشگاه آناهیتا ایزدبانوی آبها
در سراسر ایران زمین یادمانی برای ایزدبانوی آب آفرین ساخته شده است. آب همواره گرانبهاترین گوهر این سرزمین بوده است. ساختارهای چهارگوشی که امروزه در بر دامنه کوه های شمالی سیراف می بینیم، و اندیشمندان و پژوهشگران از آن به عنوان گورهای سنگی یاد می کنند، در آغاز حوضچه های ذخیره آب باران بوده اند که بر روی کوه های مشرف به دریا و شهر برای استفاده از آب باران و تقویت آبخوان های آن منطقه و به منظور برداشت در پائین دست از طریق چاه های کنده شده در طبقات سنگی بوده اند. همانند این ساختار در روستای تیس چابهار وجود دارد که مردم محلی آن را گورستان جن و به زبان بلوچی جن سنت Jen-Saant می نامند و در نوشتار دیگری به آن خواهیم پرداخت. هر مخزن پس از پر شدن آب را به مخزن پایین تر سرریز کرده و در پایان یک آبراهه، آب را به زمین های کشاورزی می رسانیده است.
دژ نصوری
این دژ در سال ۱۸۰۹ میلادی (برابر با ۱۱۸۷ خورشیدی) ساخته شده و دارای گچبری های بسیار زیبایی است. همچنین هجده تابلو بسیار زیبا و ارزشمند از داستان های شاهنامه فردوسی در ایوان غربی تالار، ارزش دژ را صدچندان می کند.
سندباد دریانورد
در واپسین سده فرمانروایی دودمان ساسانی در سیراف پسری چشم به جهان گشود که او را سندباد به معنی نیروی اندیشه نام نهادند. سفرهای دریایی شگفت انگیزش او را وارد جهان داستان کرد و یکی از برترین قهرمانان هزارافسان شد. کتابی که امروزه آن را به نام هزارو یک شب می شناسیم.
این دریانورد سرشناس با اختراع سکان تحولی بزرگ در دریاپویی به وجود آورد و دریانوردی جهان باستان را دگرگون ساخت. برای آگاهی بیشتر در این مورد مطالعه کتابهای بسیار ارزشمند «تاریخ علم در ایران» و «تاریخ مهندسی در ایران» نوشته های بسیار ارزشمند و کم مانند دکتر مهدی فرشاد، که با اسناد کافی این مطلب را ثابت می کنند پیشنهاد می شود.
خاندان های دریانورد
از گذشته های دور مردمان کرانه های ساحلی با دریا پیوندی ناگسستنی داشتند و با وجود خطرهای بیشمار و وقوع رخدادهای ناگوار، فرزندان پای بر جای پای پدران خود می نهادند. از این روست که در تاریخ دریانوردی ایرانیان به نام خاندان هایی برمی خوریم که چندین نسل آن دریانورد و دریاپو بوده اند، تا جایی که سرنوشت ایشان به دریا گره خورده است. بیشتر این خاندانها در بندر سیراف، زادگاه سندباد دریانورد ایرانی و مخترع سکان، زندگی می کردند. ویژگی مشترک میان این خاندان ها، ایرانی بودنشان است که در همان نگاه نخست به چشم می خورد. در نوشتار آینده به خاندان های معروف سیراف می پردازیم.
راه های دریایی دوران باستان
در دوران باستان سه شاهرگ اصلی دریایی وجود داشته که پیوندهای بازرگانی جهان باستان را برقرار می کرده اند.
راه دریایی ابریشم: از بندر خانفو (کانتون، کوانگجو) در چین آغاز و از راه بنادر ایرانی خلیج فارس به جاده ابریشم می پیوست. مهمترین کالای بازرگانی در این راه ابریشم بود.
راه دریایی ادویه: از هندوستان، سیلان و همچنین شرق افریقا به ویژه زنگبار آغاز و از راه بنادر ایرانی خلیج فارس به جاده ابریشم می پیوست. مهمترین کالای بازرگانی در این راه ادویه از جمله فلفل بود.
راه دریایی بخور (کُندُر): از هندوستان و شرق افریقا آغاز و از راه بنادر عدن و جده به جاده ابریشم می پیوست. مهمترین کالای بازرگانی این راه گیاهان معطر و مواد خوشبوکننده هایی مانند کُندُر، عود و اسپند بود که در نیایشگاه ها و پرستشگاه ها سوزانیده میشد.
گلوگاه های راه دریایی ابریشم و راه دریایی ادویه، بنادر ساحل شمالی خلیج فارس از جمله سیراف بوده است.
در پایان این نوشتار مطالعه کتاب گرانسنگ «دریانوردی ایرانیان» نوشته شادروان «اسماعیل رایین»، پیشنهاد می شود.