در مسافرتی که اخیرا با جمعی از دوستان داشتیم بحثها و سئوال و جوابهایی محور مذهب و مذهبیون و به ویژه اسلام، مسلمانها، احترام به مذهب و عقیدهی دیگران و … مطرح شد که فکر کردم بهتر است بخشی از آنها علنی شوند و علاقمندان دیگر هم در جریان قرار بگیرند. در اینجا آن بخش از بحث ها و گفت و گوها را به صورت سئوال و جواب می آورم.
آیا شما کمونیست ها به عقیده ی دیگران احترام می گذارید؟
ـ اولا باید بگویم خیلی ها ادعای کمونیست دارند با نظرات متفاوت و من طبیعتا روایت و نظر خودم را که از گرایش خاصی به نام کمونیست کارگری نشأت گرفته بیان می کنم. من به انسانها به عنوان انسان احترام می گذارم ولی لزوما به عقیده ی آنها نه. عقیده ای که ضد زن و ضد کودک باشد و یا عقیده ای که حقوق برابر انسانها را به رسمیت نشناسد، عقیده ای که حتی حقوق ابتدائی انسان بودن را به رسمیت نشناسد از نظر من قابل احترام نیست.
آیا به مذهب افراد احترام می گذارید؟
ـ مذاهب به طور کلی و در دوره های مختلف به درجاتی کم و زیاد همه ضد زن، ضد کودک و ضد همجنس گرایان و در مجموع ضد مواردی که در بالا اشاره شد هستند و منشا همه ی آنها جهل و خرافات و عقب ماندگی است و من چیز قابل احترامی در آن آنها نمی بینم.
با این حساب در جهان میلیونها انسان مذهبی وجود دارند و به طور مثال میلیونها مسلمان و مسیحی و کلیمی و … در جهان وجود دارند. شما به آنها احترام نمی گذارید؟
ـ جنبشها بطور دلبخواهی و برای منافع زمینی و طبقاتی خود انسانها را به مذاهب و ملیتهای گوناگونی منتسب می کنند. بسیاری از این آدمها را شاید کسی در آمار خود جزو ملت و مذهبی بگذارد که طرف بطور واقعی از این دسته بندی خبر نداشته باشد. مثلا شما هر جایی در کشورهای غربی سر بزنید، ایرانیها در دسته بندی مسلمان رده بندی شده اند که بطور واقعی چنین نیست. تعداد کثیری از کسانی که در ایران زندگی می کنند خود را مسلمان نمی دانند و با آن در حال جنگ و جدال روزمره هستند ولی در آمار رژیم مسلمان تلقی می شوند.
اما تا جایی که به سئوال بالا مربوط است، تکرار میکنم که به همه انسانها احترام میگذارم؛ علیرغم اینکه شاید طرف به عجیب و غریب ترین باورها اعتقاد داشته باشد! حتی اگر یک مسلمان به خر دجال باور داشته باشد و حتی اگر یک مسیحی به بیرون آمدن عیسی از دنده مادرش باور داشته باشد، باز هم به او احترام میگذارم و به باورش هم خواهم خندید. حتی اگر همه مومنین به مذاهب ابراهیمی به قصاص هم باور داشته باشند، من به خود این افراد احترام میگذارم، در عین حال باورهای آنها را افشا خواهم کرد.
نگاه و برخورد ما به پدیدهی مذهب مانند مواد مخدر است. ما با اعتیاد و مواد مخدر مبارزه می کنیم ولی با سیگاری و معتاد نه. ما با فحشاء و تن فروشی مبارزه میکنیم ولی با تن فروش نه. با فقر مبارزه میکنیم ولی با فقیر نه. طبیعی است که معتاد و تن فروش و فقیر و مذهبی همه قربانیان نظام و سیستم نابرابر طبقاتی هستند و طبیعی ست که معتاد و تن فروش را میشود و باید تشویق به ترک کرد ولی با آنها مخالف نیستیم و مبارزه نمیکنیم. به همین شکل ما به اسلام و مذهب به عنوان پدیدهای منفی و منشاء خرافات و جهل و… مبارزه میکنیم ولی با مذهبیون مخالفت و مبارزهای نداریم. و باز طبیعی است که میتوانیم و باید با آنها بحث و روشنگری کرد و آنها را آگاه کرد و تشویق به ترک و رهایی از مذهب و پذیرش علم در مقابل خرافات و خدا و مذهب. در هر حال به نظر من مبارزه با مذهب درست، ضروری و لازم است ولی در مورد مذهبیون باید صبورانه روشنگری کرد.
آیا این یک تناقض نیست که شما به مسلمان ها احترام می گذارید ولی به مذهبشان نه؟
ـ ببینید آدم خوب که به خود می گوید مسلمان زیاد داریم. از پدر و مادر من و جنابعالی تا افراد زیادی در اجتماع که منتسب به اسلام و یا هر مذهب دیگری هستند. ولی اسلام خوب را باید در موزهها به دنبالش گشت. شما یک نمونه اسلام خوب نمیتوانید به من نشان دهید. همه اش قتل و قتال است. از خمینی و خامنه ای تا خاتمی و روحانی تا مجاهد و حامیان جدیدشان در عربستان سعودی که روزانه چندین نفر را بر طبق موازین اسلام با شمشیر گردن میزنند، تا بن لادن و طالبان، تا حماس و حزب الله و اخوان المسلمین و بوکوحرام و داعش و تا مشخصا خود محمد و علی وقتی که نگاه و مطالعه می کنید چیزی جز قتل و کشتار و سنگسار و زندان و شکنجه و اعدام و دست و سر بریدن نمیشود پیدا کرد.
ولی انسانهای شریف زیادی هستند که خود را مسلمان میدانند و در محیطهای بسته و مذهبی رشد کرده و از دادههای جامعه و مدیای حاکم تغذیه شدهاند و وقتی از آرمانهای شان صحبت می کنند در ذهن خود خدا و بهشت و جهنمی ساخته و با هرگونه ظلم و ستم و جنایتی هم مخالف هستند و از موارد ذکر شده در بالا که توسط اسلامیها اعمال شده و میشود نیز متنفر و هیچ کدام را تایید نمیکنند. البته آلترناتیو هم ندارند ولی در مجموع این ها انسان های شریف و قابل احترامی هستند.
آیا به آزادی مذهب و مذهبیون اعتقاد دارید؟
ـ هر تفکری هرچند هم ارتجاعی باشد باید انسان های باورمند به آن بتوانند آزادانه آن را تبلیغ کنند. وقتی میگوئیم آزادی بدون قید و شرط عقیده، بیان، تحزب و تشکل طبیعتاً شامل آنها هم میشود. اما مهم است که این نکته را نیز اضافه کنم. اگر مذهبی، مثل فاشیسم و نازیسم شروع کرد به تبلیغ آدمکشی و اذیت و آزار فیزیکی غیرمذهبیون، باید در دکانش را تخته کرد.
شما مذهب را به عنوان یک امر خصوصی چگونه نگاه می کنید؟
ـ مذهب به این معنی که هر کس می تواند در مسجد و کلیسا و خانه اش هر شکلی عبادت کند امری کاملا شخصی است و همچنین اینکه نباید در سیاست و آموزش و پرورش و دولت به هیچ وجه دخالت کند، باز هم امری کاملا شخصی است و از همین رو موسسات مذهبی باید مانند بقیه موسسات تجاری و خصوصی قابل بازرسی بوده و مالیات بپردازند.
از نظر شما مقدسات چیست و آیا می شود به راحتی به مقدسات مردم توهین کرد؟
ـ اولا از نظر من مقدسی وجود ندارد و باید بتوان به راحتی و بدون ترس هر چیز و هر کس را مورد نقد قرار داد. ببینید در طول تاریخ بی خدایان (آتئیست ها) و کمونیست ها را به بهانه های بی خدایی و کافر و ملحد و … زندان و شکنجه و اعدام کرده اند. و مذهبی ها آزاد بوده که هر چه می خواهند و هر کار می خواهند با لائیکها انجام دهند. وقت آن رسیده که نه تنها مذهبی ها که تا کنون در همه جا آزاد بوده اند، بلکه بی مذهب ها و ضد مذهبی ها هم بتوانند آزادانه و بدون هیچ ترسی و بی محابا تمام حرفشان را بزنند بدون اینکه هیچ تهدیدی نسبت به آنها روا داشته شود.
نظری وجود دارد و آن این که تا سرمایه داری هست مذهب هم هست و در فازهای پایانی سوسیالیسم مذهب به تاریخ سپرده خواهد شد و در حال حاضر نباید با عقاید و مقدسات مردم در افتاد. شما چه می گوئید؟
ـ درست است که مذاهب امروز چه اسلام و چه مسیحیت مذاهب اولیه نیستند و زیر فشار و مبارزات صدها سال رفرماسیون و روشنگری بعضا تمکین کرده، عقب نشینی کرده و یا به اصلاحاتی تن داده اند. اسلام امروز اسلام ۱۴۰۰ سال پیش و یا مسیحیت امروز مسیحیت ۲۰۰۰ سال پیش نیست و دقیقا نیاز بازتولید نظام سرمایه داری در قرن حاضر است. اما این مذاهب هنوز هم زندگی را بر بخش وسیعی از مردم جهان تباه کرده اند؛ و این هم درست است که مذهب در سوسیالیسم است که به تاریخ سپرده خواهد شد، ولی اینکه فکر کنیم مذهب خود بخود از بین خواهد رفت چنین نیست. همنیطور که سرمایهداری هم خود بخود از بین نخواهد رفت و باید سازمان یافته و متحد و متشکل با آن مبارزه کرد. وگرنه قرار نیست جبر تاریخ آن را از بین ببرد. حداقل تاریخ چنین نشان نداده. اگر مبارزانی نبودند و یا مبارزه طبقاتی ای نبود بشر هنوز در دوران برده داری در جا می زد. در مورد مذهب هم همینطور است. در انقلاب کبیر فرانسه مبارزه ی خوبی با مذهب شد و به نظر من ما در ایران نیز در حال حاضر علاوه بر جنبش های آزادیخواهانه و برابری طلب و آتئیستی و کمونیستی به شخصیت های روشنگر و ضد خرافات و بی پروایی چون دهخدا و علی دشتی و هدایت و منصور حکمت و سیامک ستوده های بیشتری احتیاج داریم.
اگر کسی واقعا بخواهد گامی در راه رهایی انسان امروز بردارد نباید از مبارزه با مذهب غفلت کند. بخصوص در شرایطی که تنفر از مذهب و اعمال مذهبیون به بیشترین حد رسیده است.