کمتر از دو سال پیش بود که با سپیده رئیس سادات، این خواننده ی جوانِ خوش صدا که صدایش دل پیر و جوان را تسخیر کرده، مصاحبه ی مفصلی کردم به مناسبت کنسرتی که در پیش داشت. او در آن مصاحبه از اینکه چگونه به دنیای موسیقی و آواز کشیده شد، گفت.

او که دو سال پس از انقلاب به دنیا آمده، از ۹ سالگی موسیقی را شروع کرده و تا امروز مرتب در این راه جوینده و پوینده بوده. امروزه در حال گذراندن دوره ی دکترای موسیقی در دانشگاه تورنتو است.

همین شنبه ۱۷ سپتامبر سپیده کنسرتی برگزار می کند که فقط یک کنسرت تنها نیست و شاخ و برگش در فعالیت های موسیقیایی دیگری هم تنیده شده است.

پروژه ی رامشگری

سپیده پروژه ای را از ژانویه ۲۰۱۶ شروع کرده است به نام پروژه ی رامشگری. در گفت وگویی با او درباره ی این پروژه پرسیدم.

می گوید: بعد از اینکه مدتی با دوستان نوازنده و شاعر و آهنگساز کار کردم، متوجه شدم که بین خواننده و شاعر و آهنگساز و نوازنده، آشنایی کاملی برقرار نیست. گاه آهنگساز یا شاعر یا نوازنده، شناخت درستی از خواننده ندارند یا برعکس، برای همین کاری که تولید می شود، همیشه کاملا با هم چفت نیست.

از راست: ایمان وزیری، سپیده رئیس سادات و سحر سخایی عکس: بهنام بهزادی

از راست: ایمان وزیری، سپیده رئیس سادات و سحر سخایی
عکس: بهنام بهزادی

فکر کردم که اگر این ها در کنار هم یک آموزش مشترکی داشتند، می توانستند اثری هماهنگ هم تولید کنند. به عنوان مثال آهنگسازی که تمام دستگاه ها را زده و ردیف ها و گوشه ها را می شناسد و خوب تنظیم می کند، ولی چون ردیف آوازی را نمی شناسد، آن چیزی را که می سازد، به دهان خواننده روان نیست. به این خاطر که آهنگساز یا نوازنده در مورد کار خودش یاد می گیرد و تمرین می کند. خواننده هم همینطور، چون خواننده با نت سر و کار ندارد و ردیف را گوشی یاد می گیرد، یعنی با پروسه های متفاوتی ما پیش می رویم.

در دوره ی قبل از گل ها و خنیاگران قدیم، در موسیقی ما اغلب فقط یک نفر بوده که هم شعر می گفته و هم آهنگ می ساخته و هم می خوانده، و بعد هم آهنگسازانی مثل عارف و شیدا به همین شیوه می ساختند، ولی با مدرن شدن دوران موسیقی، در دوره ی گل ها، اینها سه نفر مختلف می شوند، یکی ترانه سرا بوده و دیگری آهنگساز و یکی هم خواننده. اینها یک دورانی را با هم نشست و برخاست دارند و دانششان را با هم تبادل می کنند.

من دنبال آن فضا بودم. و به دلیل اینکه من ایران نیستم و خیلی از همکارانم هم ایران نیستند، فکر کردم وبسایتی درست کنم به عنوان فضایی مجازی، و از تعدادی خواننده و شاعر و آهنگساز دعوت کنیم که با هم در آنجا باشیم و تیم خودمان را انتخاب کنیم. هم با هم آشنا می شویم و هم زمان بیشتری را با هم می گذرانیم.

شعرایی که من می شناختم از نسل قبل از ما، سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج و شهریار، موسیقی را مثل یک موسیقیدان می شناختند، هم به خاطر علاقه ی خودشان بوده و هم در کنار بسیاری از موزیسین ها زندگی می کردند و بالطبع آهنگسازان و تصنیف سازان ظرایف کارشان را به آنها یاد می دادند، مثل مدرسه ای که همه به همدیگر یاد می دادند.

به هر حال بخش اصلی این پروژه ی رامشگری برای این منظور است.

rameshgari_album_cover

آلبوم رامشگری

سپیده در مورد کارهایی که تا به حال با وجود این هنرکده ی مجازی شکل گرفته می گوید:

در اولین قدم، من و ایمان وزیری (آهنگساز) و سحر سخایی(شاعر) در این فضا جمع شدیم و  با هم آلبومی تهیه کردیم به نام رامشگری.

یعنی شما به صورت مجازی جمع شدید؟

ـ نه ما واقعا فیزیکی جمع شدیم.

بودجه ی این هنرکده ی مجازی از کجا تأمین می شود؟

ـ بخش عمده ی حمایت مالی و معنوی را موسسه میراث فرهنگی روشن برعهده دارد، ولی میزبان پروژه، دانشکده موسیقی بخش مطالعات خاور نزدیک و میانه دانشگاه تورنتو بوده است.

پروژه ی رامشگری هدف دیگری را هم دنبال می کند؟

ـ بله. ما می خواهیم سبکی که در گلها اجرا می شده، یعنی ترانه سرایی را احیا کنیم. یعنی کاری که در موسیقی امروزه دیگر دنبال نشد و نمی شود. امروزه آهنگساز کتاب حافظ یا مولانا را باز می کند و شعری را انتخاب می کند و براساس آن قالب، ملودی می سازد، و بعد می گردد دنبال خواننده ای که به نظر خودش به آن سبک می خورد، تا بخواند، اما در سبک گلها، اول آهنگ ساخته می شد و بعد به دست ترانه سرا داده می شد تا بر اساس حال و هوای آهنگ بر روی آن کلام بگذارد یعنی پیامی که در آن ملودی بود را با واژه ها منتقل کند و خوانندگان اصولا با تبحر زیادی این حالات را اجرا می کردند.

بیشتر تصنیف هایی که مردمی شد و هنوز که هنوز است ایرانیها وقتی دور هم جمع می شوند آنها را می خوانند، به این شیوه ساخته شده است.

متاسفانه این شیوه بعدها کنار گذاشته شد. من از آقای ابتهاج که با آقای لطفی رابطه ی نزدیکی داشتند، پرسیدم که دلیل خاصی داشت شما دیگر ترانه نگفتید در حالی که ترانه ی زیبا و ماندگار “تو ای پری کجایی” را ایشان گفته بودند. آقای ابتهاج گفت، نه، دلیل خاصی نداشت.

با ایمان و سحر چگونه آشنا شدی؟

ـ من تازه لیسانسم را گرفته و به ایتالیا رفته بودم، حدود دوازده، سیزده سال پیش، با سحر آشنا شدم. ادبیات می خواند و خیلی خوب شعر می گفت. از بچگی پیانو می زد و تازه شروع کرده بود به نواختن تار. سحر چند سال از من جوانتر است. ما با هم دوست شدیم. کار من موسیقی بود و کار او ادبیات و هر دوی ما ناخودآگاه دنبال آن نیمه ی گمشده بودیم.

با ایمان وزیری هم نزدیک به شانزده، هفده سال است که کار می کنم. در سه آلبوم با هم همکاری داشتیم و با گروه های مختلف با هم خیلی کنسرت دادیم.

سپیده، همشهری ما بود، در تورنتو. هنوز هم میشه گفت همشهری ست چون در حال گذراندن دوره ی دکترایش در دانشگاه تورنتوست، ولی به خاطر زندگی شخصی اش، فعلا در آلمان زندگی می کند و قرار است تا سال ۲۰۱۸ آنجا باشد.

همین شنبه ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۶ در سالن والترهال دانشکده موسیقی دانشگاه تورنتو، کنسرت سپیده رئیس سادات را شاهد خواهیم بود.

از سپیده در مورد این کنسرت می پرسم، می گوید:

ـ پروژه ی رامشگری کارکردهای مختلفی دارد. یکی وبسایت است و یکی آلبوم رامشگری و یکی هم مقاله ای ست که من در مورد همین فرم آهنگسازی نوشته ام که به زودی در فصلنامه ی دیار (فصلنامه دانشگاه تورنتو) چاپ می شود. یک بخش دیگر هم کنسرت هفده سپتامبر و اجرای قطعات پروژه ی رامشگری است. در این کنسرت ایمان وزیری آهنگساز و نوازنده تار، لعیا اعتمادی از همکاران قدیمی مان نوازنده ی ویولا و سردار محمدجانی از همکارانمان در تورنتو نوازنده عود هستند.

همین شنبه ۱۷ سپتامبر ساعت ۷ شب در:

Walter Hall

Faculty of Music

University of Toronto

Edward Johnson Building

۸۰ Queen’s Park

Toronto Ontario M5S 2C5

لینک خرید بلیت به صورت آنلاین

http://performance.rcmusic.ca/event/u-t-presents-rameshgari-sepideh-raissadat