گوهر خیراندیش در سال ۱۳۳۳ در شیراز متولد شد. از سال ۱۳۴۹ و در دوران دبیرستان با گروه تئاتر در شیراز فعالیت هنری اش را آغاز کرد. در همین سال بود که با جمشید اسماعیل‌خانی آشنا شد که منجر به ازدواج شان شد. او در کنار همسرش در شیراز به تئاتر می‌پرداخت و همچنین کارمند اداره فرهنگ و هنر شیراز بود. گوهر در سال ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران قبول شد و به همراه همسر و فرزندانش به تهران آمد. در تهران در کنار درس خواندن، به کار تئاتر ادامه داد و سپس گستره ی بازی اش را به سینما و تلویزیون هم کشاند. او با فیلم “روزهای انتظار” فعالیتش را در سینما آغاز کرد و با فیلم” بانو “خوش درخشید.

گوهر خیراندیش همیشه در نقش‌های متفاوت ظاهر شده است. او یکی از اساتید ثابت کانون سینماگران جوان است و همچنین سابقه برگزاری کارگاه آموزشی در چند دانشگاه معتبر آمریکا را دارد.

در دومین دوره ی جشنواره سینه ایران در تورنتو، فیلمی با نام “نیمه شب اتفاق افتاد” به نمایش درآمد که گوهر خیراندیش از بازیگران آن بود. در آغاز نمایش فیلم، فیلم کوتاهی در معرفی گوهر خیراندیش نشان داده شد که بسیاری از بزرگان سینمای امروز ایران، از همکاری خودشان با گوهر می گویند. خانم خیراندیش در این نمایش حضور داشت و پیش از شروع فیلم دقایقی بر صحنه حاضر شد تا ضمن تشکر و خوشامد، بگوید که در پایان فیلم بخش پرسش و پاسخ خواهد بود.

من بعد از فیلم و پایان برنامه، با ایشان گفت وگو کردم که می خوانید.

 خانم خیراندیش به تورنتو خوش آمدید، ممنونم که وقتتان را به خوانندگان شهروند دادید. شما کارنامه درخشانی دارید. در چند فیلم سینمایی بازی کرده اید؟

ـ من تا به امروز ۱۱۰ فیلم بازی کرده ام، “فیلموگرافی” که آقای پوریا حیدری به عنوان کارگردان درباره من ساختند صدمین فیلمی بود که من آن موقع بازی کردم، که در آن فیلم از هنرمندان مشهور و چهره های معروف در عرصه بازیگری، کارگردانی، تهیه کنندگی، گریموری،… و همه عوامل سینما که من با آنها کار کرده بودم درباره کارهای من حرف زدند، که امشب قبل از فیلم “نیمه شب اتفاق افتاد” خانم تینا پاکروان ۲۰ دقیقه از آن را نشان دادند.

لطفا درباره انتخاب نقش ها، این که چه معیاری در ذهنتان داشتید که  آنها را انتخاب کردید، کمی توضیح بدهید.

ـ می توانم بگویم معیار من برای انتخاب نقش ها قبل از هر چیزی، “متن بسیار قوی و محکم است”، که موضوع آن را دوست داشته باشم. و بعد این که نقشش متفاوت باشد، و عوامل آن مجموعه کارشان را بلد باشند. البته اگر بخواهم طولانی تر در جزییات وارد شوم، مسئله این است که ببینم این نقش شبیه نقش های دیگر من نباشد و موضوعی هم که مطرح می کند تاریخ مصرفش تمام نشده باشد و هنوز بتواند تماشاگر را جذب کند و موضوع جامعه ام باشد. در مرحله بعد کارگردان برای من خیلی مهم است که کارش را بلد باشد، مهم نیست که ۱۰۰ تا کار کرده باشد یا اولین کارش باشد.

gohar-kheirandish-2
gohar-kheirandish-1
gohar-kheirandish
gohar-cake-cineiran
cineiran-stars

نظرتان در مورد تحصیلات آکادمیک و بحث آموزش هنر در فضای آکادمیک چیست؟ این که چقدر این هنر آن ساختار آکادمیک را پذیراست.

ـ به نظر من هر شغلی اگر با تحصیلات تخصصی همراه باشد بهتر است. ولی من فکر می کنم در زمینه بازیگری، استعداد و مطالعه شخصی هم شرط است، چه بسا بعضی از بازیگران مشهور و توانمند ما تحصیلات آکادمیک نداشتند، آنها خودشان دنبال مطالعه رفتند و بیشتر فیلم دیدند و همان دوره هایی را که یک دانشجوی بازیگری در دانشگاه با  کمک و راهنمایی استاد انجام می دهد را به تنهایی گذرانده اند.

ولی من معتقدم بهتر است که هر رشته‌ای به صورت آکادمیکی  دنبال شود هرچند تجربه خیلی مهم است.

خیلی ها فکر می کنند رشته های بازیگری و کارگردانی  نیازی به تخصص خاصی ندارد که این کاملا اشتباه است. منظور از تخصص همان مطالعه در زمینه کاری است که می خواهیم انجام دهیم. هرکس می تواند مسایل تخصصی آن رشته‌ای که مورد علاقه اش است را از هر طریقی که می تواند دنبال کند حال یا به صورت مطالعه شخصی و خودجوش یا به صورت آکادمیک.

شما سالها در دانشگاه های ایران تدریس کردید، در این سال های تجربه تدریس، آیا از شیوه خاصی که مخصوص خانم خیراندیش باشد برای پرورش بازیگران جوان استفاده کرده اید؟

ـ من فکر می کنم هیچ کس تافته جدا بافته نیست، ولی به نظرم هر کسی دریافت خودش را از بازیگری و ایفای نقش، بیشتر از اساتیدی که درس گرفته می گیرد. مثلا: من زمانی استادم آقای سمندریان و در زمانی آقای رکن الدین خسروی و آقای پرورش بودند و بازیگرانی هم که استاد من در دانشگاه بودند بیشترین تاثیر را روی من گذاشتند. اساتیدی که من درکنارشان آموزش دیدم جناب آقای بیضایی، آقایان حکیم رابط، یلفانی، رادی،… من در زمان بسیار خوبی تحصیل کردم و شانس این را داشتم که آن زمان اساتید همه نویسندگان و فیلم سازان درجه یک ما بودند. من درکنار آنها درس هایی آموختم که همان ها را جمع بندی کردم به اضافه تجربیات خودم در کلاس هایم آموزش دادم.

 

جلد شهروند 1617

جلد شهروند ۱۶۱۷

شما هم در سینما، هم در تلویزیون حضور داشتید و همین طور گویندگی، چه عاملی همه این ها را پیوند داده  و شما را متمایل  کرده که  چنین تجربیاتی داشته باشید؟

ـ قبل از هر چیز، مسئولیت پذیرفتن حرفه و عشق. باور کنید در حال حاضر ممکنه به دلیل این که خوشحال نیستم و حالم زیاد خوب نیست از شرایطی که دارم، گاهی کمتر کار کنم، ولی من با عشقی که مردمم با انرژی مثبتشان، با تشویق ها و تمجیدها و تعریف هایشان به من می دهند انرژی می گیرم و دلگرم برای ادامه کارم می شوم.

هر چند بیشتر از همه، مسئولیت پذیرفتن رشته بازیگری است. من وقتی این مسئولیت را دارم، سعی می کنم در خدمت مردمم باشم، و سعی می کنم در جایگاهی که هستم و آنها در آن دخیل بودند تا من در آن جایگاه قرار بگیرم برایشان بازی کنم. چرا که احساس می کنم به آنها مدیونم و باید دین ام را ادا کنم، باید در کنارشان  باشم تا لحظه‌ای که می توانم.

جمله‌ای گفتید که من نمی توانم  به سادگی از کنارش بگذرم، گفتید: “حالم زیاد خوب نیست.” چرا؟

ـ تقریبا خیلی از دوستان ما و دست اندرکاران هنر و همه همکاران من به دلیل شرایطی که هنوز مبهم است و آینده  مشخصی ندارد و پارامترها و معیارهای مشخصی برای سینما تعریف نشده و این نابسامانی و ناهمگونی هر دفعه با عوض  شدن مدیران دچار تزلزل شده اند، هر دفعه با هجوم بعضی از انسان هایی که شاید خیلی هم در دسته بندی هنر و هنرمند نمی گنجند،  یک دفعه می آیند و می خواهند دخالت کنند بدون آنکه اجازه دخالت داشته باشند. این دلایل است که آدم را دلسرد می کند. تکلیف روشن نیست.  هنرمند نمی داند وقتی این فیلم  را می سازد آیا اکران می شود؟ اگر تئاتر بازی کنم اجازه اجرا دارم؟ اگر الان در رادیو فلان نقشی را کار می کنم پخش خواهد شد؟ برای همین همه اش با ترس و دلهره و نداشتن امنیت  شغلی مواجه است و این موضوعی است که او را دچار افسردگی و دلزدگی می کند.

شما هم پیشینه تئاتر و هم تلویزیون و هم سینما دارید، بنابراین فکر می کنم شما بهتر بتوانید به ما بگویید اوضاع را چطور می بینید؟ این روزها وقتی به وضعیت سینمای ایران نگاه می کنیم می بینیم که رونق خوبی دارد، ولی تلویزیون ما مخاطبان کمتری دارد، تئاترمان مشکلات خاص خودش را دارد، لطفاً در این مورد برایمان نظرتان را بگویید.

ـ اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردید. درسته که من ممکنه حالم به ظاهر خوب باشد به دلیل فروش بسیار خوب فیلم هایمان، چون که مردم سینما را پذیرفتند و فهمیدند که باید حمایتش کنند، تبلیغاتشان از تلویزیون پخش می شود و باعث شده هجوم تماشاچی در سینما زیاد باشد. تئاتر ما همینطور تماشاگران واقعی خودش را پیدا کرده است و به شکل درست خود پیش می رود  …ولی از همین شکل درست، ما هنرمندان می ترسیم که نکند این شکوفایی، این موفقیت را یک دفعه بیایند و آسیب بزنند. ما به دفعات دیدیم چطور آسیب رسانده اند مثل گذشته این بار هم آسیب برسانند،  آن هم از جانب کسانی که حتی دست اندرکار سینما و یا تئاتر نبودند یا مسئولین ذی ربط نبودند، بلکه مسئولیت های دیگری در جامعه دارند که هیچ ربطی به هنر ندارد، و مردمی که نمی دانیم که هستند یک دفعه می آیند و یک فیلم را پایین می کشند یا چون یک سریال را دوست  ندارند، به خیابان می آیند و تظاهرات می کنند. من نمی فهمم از کجا رهبری می شوند و خوب با همه این ها هنرمند می ترسد و پیش خودش می پرسد:”پس کی؟ و چه کسی باید جواب اینها را بدهد؟

من خوشبختانه دیدم که آقای جنتی داشتند می گفتند:”من دیگه اجازه نمی دهم کسی دخالت کند.”۱ امیدوارم از گفته آقای جنتی بقیه حمایت کنند. اگر در جایگاهی هستید که تشخیص می دهید یک فیلمی مجوز می گیرد، یا یک تئاتری مجوز می گیرد، یک فیلمی روی پرده می رود، اجازه بدهید مسئولیتش را متخصصان مربوطه به عهده بگیرند نه که یک دفعه خودجوش یک آدم هایی از یک جایی که نمی دانیم کجا و توسط چه کسی رهبری می شوند خودشان را دخالت بدهند. اینهاست که ما را دلزده و دلسرد می کند و می ترسم از شرایطمان،  هر چند سینما راه خودش را پیدا کرده است. در جهان نشان داد که موفق است چه از نظر هنری و چه شناساندن چهره درست ایرانی، برای جامعه بیرون از ایران، و خدا را شکر موفق هم هست.

شما از یک دلسردی و یک وضعیت آشفته گفتید آیا این عامل دلسرد شدن آنقدر شدید بوده که شما یک جا گفتید:” من دیگه می خواهم سینما را ترک کنم.” شما را عصبانی کردند؟ دلیلش چه بوده؟

ـ در مورد سینما نبود. درباره تلویزیون بود. چون خودتان بهتر می دانید تلویزیون به صورت فرسایشی از ما کار کشیده و به طور فرسایشی از انرژی ما استفاده کرده، مثلاً: اگر فیلم یا سریالی قرار بوده ۸ ماهه تمام شود، آنها از ما می خواستند که ۲ یا ۳ ماهه تمامش کنیم، مخصوصاً برنامه های مناسبتی، حالا یا مشکل بودجه ای داشتند یا چه؟ به همین دلیل کیفیت کار را با سرعت بخشیدن به روند آن پایین می آورند. به همین خاطر ما مدام نگران کیفیت کارهایمان هستیم.

ولی در بخش خصوصی در ساخت  سریال های خانگی خیلی خوب عمل شده و این نشان می دهد که مردم ما می دانند چه چیزهای را دوست دارند و چه انتخاب کنند. با این کار تلویزیون هم متوجه شده که اگر آن بستر را برای عواملش فراهم نکند آن ها می روند و جای دیگری می سازند و شنونده و خریدارش را هم دارند.

در مورد وضعیت زنان سینمای ایران چه به لحاظ بازیگری  و کارگردانی تغییر بسیاری کرده، شما آن را چگونه می بینید؟

ـ من نمی خواهم مقایسه کنم، در این دوره زنان پا به پای مردان با نقش های پر رنگ در قصه‌های سینمایی پیش می روند. دیگر زنان به شکل تزیینی کنار سماور بنشینند و همینطوری یک گوشه ای به عنوان زن بودن یا اینکه برای جذابیت فیلم، آورده نمی شوند، بلکه نقش هایشان چهره های واقعی برگرفته از جامعه را در تصاویر سینمایی ما متبلور می کند. و این جای خوشحالی دارد.

خانم خیراندیش فیلم “نیمه شب اتفاق افتاد” چه ویژگی داشت که تصمیم گرفتید در آن بازی کنید؟

ـ من در کارهای خانم تینا پاکروان به عنوان دستیار و برنامه ریز همکاری می کردم و به او قول داده بودم که اگر کار سینمایی داشته باشد کمکش می کنم. وقتی به من گفت در”نیمه شب اتفاق افتاد”، نقشی هست که کاملا به تو می خورد، متن را خواندم دیدم واقعاً نقش را دوست دارم چرا که نقشی  تقریبا متفاوت از کارهای دیگرم بود. زنی که در عین زن بودن، مادر بودن را نتوانسته تجربه کند و برادرش را مثل بچه اش نگهداری و حمایت کرده، چون برادرش مبتلا به بیماری صرع است، در نتیجه او خودش را وقف او کرده است، ولی در طول فیلم زنی که یک فرزند پسر بزرگ دارد و قبلا شوهر داشته عاشق برادر او می شود و کشمکش های بین آنها پیش می آید و….اجازه بدهید تا وقتی که این فیلم در تهران و تورنتو در اکران است من از محتوای آن برایتان نگویم.

شما در تمام نقش هایی که در این سال ها  بازی کردید یک “آن” ظریف، یک “عمق نهانی” داشتید، این چقدر به شخصیت درونی شما نزدیک است؟

ـ اول این که تشکر می کنم  و فقط می توانم بگویم که من فکر می کنم خیلی از نقش هایی که تا الان بازی کردم به من نزدیک نبودند، بلکه من سعی کردم به آنها نزدیک شوم. به هرحال بازیگر لایه های زیرین و درونی خودش را دارد و در خلال بعضی از نقش هایش ما پار ه هایی  از آن لایه ها را می بینیم، ولی بارها اتفاق افتاده که من از زمین تا آسمان با نقشی که آن را بازی می کردم فاصله داشتم ولی رفتم،  دیدم، و دنبال کردم و تمرین کردم و سعی کردم تا آن نقش را برای تماشاگرم باورپذیر کنم.

خسته نباشید و ممنون که وقت تان را به ما دادید.

 

 

پانویس:

۱ـ در خبرها آمده که علی جنتی وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی کابینه حسن روحانی روز چهارشنبه ۲۸ مهر استعفا داده است.