شهباز نخعی

هفته گذشته فاجعه دلخراش سیل در پاکستان در حالی نخستین ماه خود را پشت سر گذاشت که عوارض مصیبت بار آن نه تنها تخفیف نیافته که به عکس روزبه روز نیز ابعاد گسترده تری می یابد.

این فاجعه که شمار قربانیان و آسیب دیدگان آن از مجموع قربانیان و آسیب دیدگان سونامی اندونزی و زلزله های چین و هاییتی بسیار بیشتر است، به بیش از ۲۰ میلیون نفر آسیب رسانده، بیش از ۸ میلیون نفر ـ  که هرروز هم بر شمارشان افزوده می شود ـ را آواره و بی خانمان کرده و آمارهای غیر دقیق اوّلیه دولت پاکستان، که بیانگر واقعیت نیستند، شمار کشته شدگان آنرا بیش از ۱۶۰۰ نفر برشمرده اند.

نگاهی به خبرهای منتشرشده در پایان هفته گذشته، ژرفای تداوم فاجعه را نشان می دهد: روز جمعه ۲۷ آگست سازمان ملل متحد اعلام کرد که ادامه جاری شدن سیل در بخش های جنوبی پاکستان موجب شده که ظرف ۴۸ ساعت حدود یک میلیون نفر دیگر در ایالت سند آواره شوند. روز شنبه ۲۸ آگست، ایالات متحده امریکا که پیشتر نیز ۱۳ هلی کوپتر و ۳ هواپیمای سی ۱۳۰ برای کمک به سیل زدگان به پاکستان فرستاده بود، اعلام کرد که برای کمک به مناطق سیل زده ۱۸ هلی کوپتر دیگر به پاکستان می فرستد. روز یکشنبه ۲۹ آگست نیز سی ان ان گزارش داد که شهرهای تاتا ـ با ۳۵۰ هزار نفر جمعیت ـ و سوچاوال ـ با ۲۵۰ هزار نفر جمعیت ـ در زیر آب فرو رفتند. مقامات ایالت سیل زده سند می گویند مقدار سیلابی که وارد رودخانه سند شده، چهل برابر ظرفیت عادی این رودخانه است و عرض این رودخانه که در حالت عادی چندصدمتر است، اکنون به ده کیلومتر می رسد.

درباره این فاجعه بزرگ و دلخراش چند نکته درخور توجه است:

نخستین نکته ناتوانی، بی توجهی و ناکارآمدی دولت پاکستان است.  دولتی که در دهه های گذشته میلیاردها دلار را صرف تدارک بمب اتمی کرده، آنچنان نسبت به سرنوشت ده ها میلیون نفر از مردم خود بی توجه بوده که از هرگونه پیش بینی و سرمایه گزاری زیربنایی برای پیشگیری از بروز فاجعه با تلفات و ضایعاتی چنین سنگین غافل مانده است. نمونه ای گویا از این غفلت و بی توجهی را می توان در رفتار آصف علی زرداری رییس جمهوری پاکستان دید. او که در هنگام جاری شدن سیل سرگرم بازدید از انگلستان بود، تا چند روز بعد حتی لازم ندید که سفر خود را نیمه تمام گذارد و برای سرپرستی عملیات امداد به کشورش بازگردد. کشوری که ارتش آن در سازماندهی و پرورش تروریست های بنیادگرای طالبان نقشی انکارناپذیر دارد، زمانی که نوبت به مددرسانی به میلیون ها هم میهن آسیب دیده و بی خانمان می رسد، به سازمانی بی خاصیت و فاقد قدرت یاری رسانی بدل می شود. به احتمال قوی، در آینده زمانی که دولت متزلزل و ناکارآمد کنونی ناتوانی خود در اداره کشوری که شیرازه امور آن ازهم پاشیده را بیش از پیش به نمایش گذاشت، همین ارتش مانند گذشته در نقش بزن بهادر خود ظاهر شده و خواهد کوشید با شکستن کاسه کوزه ها بر سر دولت غیرنظامی، چاره دردهای بی درمان کشور را در زورمداری نظامی و سرکوب شهروندان بجوید.

نکته دوم کم کاری و ناکارآمدی نهادهای بین المللی و بویژه سازمان ملل متحد در برابر فاجعه ای است که بر سرنوشت ده ها میلیون انسان اثر ویرانگر گذاشته است. تنها دو هفته پس از جاری شدن سیل بود که بان کی مون دبیرکل سازمان ملل به خود زحمت بازدید از مناطق سیل زده پاکستان را داد و در پی این بازدید اعلام کرد که برای نیازهای فوری مردم سیل زده ۴۶۰ میلیون دلار پول مورد نیاز است و از کشورهای عضو سازمان ملل خواست تا هرچه سریع تر پرداخت این مبلغ را تعهد کنند. صرفنظر از تأخیر دو هفته ای اولیه، به نظر می آید که آقای بان کی مون و همکارانش در برآورد مبلغ مورد نیاز نیز دچار اشتباه فاحش شدند زیرا با ۴۶۰ میلیون دلار نمی توان حتی به صورت موقت نیز وضعیت بیش از ۸ میلیون نفر بی خانمان ـ کمتر از ۶۰ دلار برای هر نفر ـ را سروسامان داد.

 از این اشتباه در برآورد نیازهای اولیه که بگذریم، نتیجه و حاصل فراخوان بان کی مون نشان داد که کلاه سازمان ملل نزد کشورهای عضو آن چندان پشم ندارد، زیرا یک هفته پس از آن فراخوان فوری و اضطراری، تنها نیمی از مبلغ مورد درخواست توسط کشورهای عضو سازمان ملل تعهد شده بود.

نکته دیگر اکراه یا بی رغبتی آشکار دولت ها و بویژه مردم عادی کشورها به کمک به آسیب دیدگان فاجعه سیل پاکستان است. دولت کانادا که معمولا در موارد مشابه دستی گشاده دارد، در آغاز تنها ۲ میلیون دلار برای این کار اختصاص داد و وقتی با اعتراض روبرو شد آنرا به ۳۳ میلیون دلار افزایش داد و پس از چند روز نیز اعلام کرد که معادل کمک های جمع آوری شده از مردم کانادا را به آن خواهد افزود. دولت امریکا نیز حدود ۶۰ میلیون دلار به این امر اختصاص داد. موضوع درخور توجهی که باید درباره آن بررسی و مطالعه شود، واکنش سرد و بی تفاوتی نسبی مردم عادی در کشورهای غربی است. حجم کمک های جمع آوری شده توسط صلیب سرخ بین المللی بسیار کمتر از کمک هایی بود که مردم برای فاجعه زلزله هاییتی در ژانویه سال جاری کرده بودند.

آیا باید این اکراه و بی تفاوتی نسبی را به پای نقشی که پاکستان به عنوان زادگاه تروریزم و پرورشگاه طالبان دارد نوشت؟ آیا می توان چنین پنداشت که مردم عادی کشورهای غربی، به دلیل فساد فراگیر و گسترده ای که در پاکستان رایج است، اطمینان ندارند پولی که به قصد کمک می پردازند در راه مناسب صرف شود؟ چنین پنداری نمی تواند کاملا بی مورد باشد زیرا به نقل از مقاله اخیر خانم ایراندخت دل آگاه، چنان که یکی از مقامات بلندپایه سازمان های امدادرسانی به روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف گفته است: «از مجموع کمک های جهانی که پس از زمین لرزه ۵ سال پیش به پاکستان شده بود، ۳۶۷ میلیون دلار از صندوق کمک های بین المللی در این کشور ناپدید شد و چهار میلیون نفر از کسانی که در زلزله سال ۲۰۰۵ بی خانمان شده بودند هنوز آواره هستند»!

در چنین شرایطی، به راستی چه کسی رغبت می کند برای امری که به انجام آن بی اعتماد است پول بپردازد؟!

شوربختانه مردم مصیبت زده پاکستان چوب و پیاز را با هم می خورند.  از یک سو قربانی ندانم کاری و ناکارآمدی دولت خود در تخصیص بهینه منابع مالی شده اند و از سوی دیگر از دریافت کمک های مردم دنیا به دلیل وجود فساد عمیق در حکومت خود محروم می گردند!

امّا، مهم ترین نکته واکنش و رویکرد جهان اسلام در برابر فاجعه سیل پاکستان است. از مجموع ۲۳۶ میلیون دلاری که یک هفته پس از فراخوان ۴۶۰ میلیون دلاری دبیرکل سازمان ملل متحد جمع آوری شد، بیش از ۱۰۰ میلیون دلار آن را کانادا و امریکا پرداخت کردند.  اگر سهم پرداختی کشورهای عضو اتحادیه اروپا را هم به این رقم بیفزاییم، به این نتیجه ناامیدکننده می رسیم که ۵۷ کشور اسلامی چقدر در کمک به برادران و خواهران مسلمان خود کوتاهی کرده و نقش بی تفاوت و منفعل داشته اند.

بنابر برآورد رییس جمهوری پاکستان، خسارات وارده ناشی از سیل ۴۳ میلیارد دلار است. این رقم معادل چند هفته درآمد نفت کشورهای مسلمان عضو سازمان اوپک است و این کشورها اگر می خواستند به آسانی می توانستند مسئولیت تأمین مالی لازم برای بازسازی پاکستان را به عهده بگیرند تا دومین پرجمعیت ترین کشور مسلمان دنیا ناگزیر نباشد دست نیاز به سوی کافران دراز کند. حدود یک و نیم میلیارد مسلمان دنیا با پرداخت سرانه ای کمتر از ۳۰ دلار می توانستند تمام هزینه های جبران خسارت و بازسازی پاکستان را بپردازند و اینگونه ناهمبستگی اسلامی خود را به نمایش نگذارند!

 

* شهباز نخعی نویسنده در حوزه ی مسائل سیاسی و ساکن مونتریال کانادا و از همکاران شهروند است.