شهروند ـ فرح طاهری: صد و بیست و یکمین نشست کانون کتاب تورنتو ، جمعه ۸ سپتامبر ۲۰۱۷ ساعت ۷ شب در سالن مموریال کتابخانه نورت یورک برگزار شد. این نشست به معرفی رمان”یادی از اکبر” نوشته بهروز قمری اختصاص داشت. سعید حریری از کانون کتاب تورنتو در مورد “یادی از اکبر” می گوید:

 کتاب “یادی از اکبر” Remembering Akbarکه به زبان انگلیسی نوشته شده است روایت زندگی‌گروهی زندانی محکوم به اعدام است که در آشوب‌های پس از انقلاب۱۹۷۹در سلول پر ازدحامی در زندان مخوف اوین بسر میبرند.

در این سلول، بر بستری ازرابطه ها، خاطره‌ها و زندگی‌درونی‌این زندانیان سیاسی که اغلب به جوخه اعدام سپرده شدند، جهانی‌سرشار از زندگی‌برانگیخته میشود.

کتاب، یادمانده‌های به هم پیوسته راوی (اکبر)، است که طنزی نیش‌دار سادگی‌چشمگیرش را همراهی می‌کند.

آدم‌های کتاب در ریتم عادی و بی‌حوصله‌‌ آن دستگاه تاریک، در خوشی‌‌های ساده و وحشت‌های مدام، و در روابط غیر قابل پیش بینی‌که میان دنیای درون زندان با گذشته پیش از زندانی شدن بروز می‌کند زنده میشوند.

“یادی از اکبر”به جای برکشیدن قهرمانی و یا تاکید بر ناامیدی و یا حتا رهایی، نشان میدهد که چگونه در حالیکه مرگ در همین نزدیکیست زندگی‌پدیدار میشود.

کتاب با طنز گزنده و یادآوری‌های اندوهناکش، حکایت تکان دهنده رفاقت‌های عمیق است.

حریری تأکید کرد: این چهارمین کتاب از ژانر زندان است که بررسی می کنیم. ما فکر می کنیم که مهم است  این خاطرات نوشته و معرفی شود، چون بخشی از تاریخ معاصر کشورمان است و موقعی که این کتابها را کنار هم می گذاریم تصویر کامل تری از اتفاقاتی که بعضا شاهدش بودیم یا از دیگران شنیدیم به دست می آوریم.

حریری دکتر بهروز قمری را طبق خواست خود او اینگونه معرفی کرد:

دکتر بهروز قمری تبریزی استاد تاریخ، جامعه شناسی و مطالعات جهانی در دانشگاه ایلینوی است. از وی کتاب های,,Foucault inIran: Islamic Revolution after the EnlightenmentIslam and Dissent in Post revolutionary Iran,وRemembering Akbarمنتشر شده است.

دکتر قمری کتاب یادی از اکبر را اتوبیوگرافی خواند که به نوعی به کتاب دیگرش “فوکو در ایران” که کتابی تحلیلی در مورد انقلاب ایران است، ربط دارد.

او گفت، بعد از اینکه به آمریکا آمدم و به دانشگاه رفتم و روی تز دکترا کار می کردم، هیچ تمایلی نداشتم که روی مسائل ایران کار کنم. تقریبا پانزده سال طول کشید تا احساس کنم آمادگی این را دارم که برگردم و به انقلاب ایران فکر کنم.

دکتر قمری چند خط اول کتاب را  به انگلیسی خواند و گفت: اکبر که کاراکتر اصلی این داستان است در واقع در قید حیات نیست. کسی بود که شخصیتی داشت و در آن لحظه که به ظاهر داره حکم ترخیص رو امضا میکنه، به زندگیش خاتمه داده. راوی این داستان کسی ست که پس از مرگش اینها را بازگو می کند.

نویسنده می گوید که این خاطره نیست، بلکه داستان است که بنایش براساس یک سری واقعیت های تاریخی ست و چیزهایی که این بنا را نگه می دارد، داستان است.

دکتر قمری می گوید، من سال های سال این داستان ها و خاطرات زندان از کشورهای مختلف را مطالعه کردم. از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ مشاور خاورمیانه سازمان عفو بین الملل بودم و با خیلی از زندانیان از کشورهای مختلف صحبت کردم. هر کسی داستانی داره. و این داستان ها بنا به اینکه مخاطبش کیه، تونش(tone) هم فرق می کنه. مثلا من وقتی با دوستان قدیم خودم که توی زندان بودند می شینیم صحبت می کنیم، همش میگیم و می خندیم، ولی وقتی کسی از بیرون به این داستان نگاه میکنه، همش تراژدیست. این برای خود من هم معمایی شده بود که چرا اینطوریه. چرا ما می خندیم و جوک میگیم، ولی از بیرون تجربه ی زندان به عنوان کلیتی مطرح میشه که داخل اون کلیت هیچ زندگی ای وجود نداره و همش غم و گریه و درد است و همه منتظر فاجعه ی بعدی هستند.

قمری یکی از خاطرات کتاب را برای حاضران گفت،  در دوران بازجویی که تقریبا ده شب نخوابیده بودم. ده شب اکبر نخوابیده و بعد از این مدت تفاوت بین واقعیت و رویا و کابوس از بین میره و آدم نمی فهمه روی زمین هست، نیست، اون دروغ هایی که گفتی چه جوری با هم جمع میشن، نمیشن. اکبر به جایی رسیده که فکر میکنه اصلا وجود نداره. بعد از سه ماه بازجوش به اکبر میگه برو دارن میبرنتون حموم. در کمیته مشترک ضدخرابکاری که الان شده موزه عبرت. اکبر که وارد حموم میشه. دوش ها رو باز میکنن. آب یخ، وسط زمستون. یک دفعه اکبر یک صدایی میشنوه که یکی میگه، آب یخه، یخ کردیم. این صدا، صدای آشناست. یک دفعه اکبر بعد از ده شب بیخوابی برمیگرده به زمین برای اینکه یک صدای آشنا میشنوه.

داستان این کتاب همش در مورد این صداهای آشناست. که چه جوری در مرز بین بودن و نبودن مرتب شما برمی گردید به واقعیات زیستن، و این زیستن است که موتور حرکت داستان اکبر است. بنابراین “یادی از اکبر” مرثیه نیست.

من فکر می کردم داستان زندگی اکبر ارتباطی به مرثیه نداره و اگر مرثیه نیست، سرود هم نیست. اکبر نه قربانیه، نه قهرمانه.

 

سخنرانی دکتر بهروز قمری را اینجا بشنوید.

 

پس از سخنان نویسنده، بخش پرسش و پاسخ برگزار شد.

در این بخش دکتر قمری در خلال پاسخ هایش گفت، تا همین چندی پیش همکارانش در دانشگاه نمی دانستند که او تجربه ی زندان دارد، به این خاطر که او نمی خواهد با گذشته ی خودش رابطه ی ابزاری داشته باشد. نمی خواسته دیگران را در شرایطی قرار دهد که فکر کنند نسبت به او دینی دارند.

او که در رشته ی مهندسی در دانشگاه پلی تکنیک تحصیل کرده، در پاسخ به چرایی تغییر رشته اش به تاریخ و علوم اجتماعی می گوید تنها دلیلی که به پلی تکنیک رفته این بوده که هشت نفر از بنیانگذاران فدائیان خلق از پلی تکنیک بودند، وگرنه او همیشه خود را متفکر اجتماعی می دانسته.

در پاسخ به اینکه چرا شما که زیر حکم اعدام بودید، اعدام نشدید؟ گفت: از بهمن ۱۳۶۰ تمام احکام اعدام باید به تائید شورای عالی قضایی می رسید. تا آن زمان تمام کسانی که اعدام شدند، می رفتند دادگاه محاکمه می شدند و همان شب اعدام می شدند. روزی که من رفتم دادگاه همان روزی بود که سیستم قضایی عوض شد، گفتند اگر به اعدام محکوم شدید باید حکم تان به تائید شورای عالی قضایی برسد. می گفتند شورای عالی قضایی تنها حکم کسانی رو تائید میکنه که قتل کرده باشند.

بخش پرسش و پاسخ این جلسه را اینجا بشنوید.

برنامه بعدی کانون کتاب روز جمعه ۱۳ اکتبر ۲۰۱۷ به معرفی “ایرانیت، ملیت، قومیت” نوشته ی اصغر شیرازی اختصاص دارد که نویسنده از آلمان میهمان کانون کتاب خواهد بود.

اگر به تداوم کانون کتاب و معرفی کتاب هایش علاقه مند هستید، بدانید که این کانون با مشکل مالی مواجه است و به کمک های مالی شما نیاز دارد. بخش عمده ی کمک های مالی هزینه ی سفر سخنرانان از کشورهای دیگر می شود و گاه هزینه برای تهیه سالن. با حمایت خود کاری کنیم که کانونی دیرپا در جامعه ی ایرانی تورنتو، امکان سرپا ماندن و حیات داشته باشد.