بخش اول:

در اوائل قرن ۱۹ میلادی زمانی بود که در بسیاری از کشورهای جهان پیروان ادیان ظهور پیامبری جدید را انتظار می کشیدند. در اروپا و آمریکا گروه هایی از قبیل (Templers) و پیروان میلر (Miller) معتقد بودند که در کتب مقدسه مسیحی شواهدی یافته اند که رجعت حضرت مسیح قریب الوقوع است. در خاورمیانه نیز معتقد بر این که وعود منصوصه در قرآن و احادیث اسلام در شرف تحقق است مهمترین نهضت مربوط به منتظرین موعود نهضتی بود که در ایران وقوع یافت و متکی بر تعالیم بازرگانی جوان اهل شیراز بود که در تاریخ به (باب) یعنی دروازه مشهور است. حضرت باب اظهار نمودند که عالم بشر در آستانه عصری قرار گرفته است که شاهد دگرگونی و تجدید جمیع شئون حیات انسانی خواهد بود. زمینه های جدید علمی که اکنون غیر قابل تصور ادراک است حتی اطفال آن عصر بدیع را قادر خواهد ساخت تا از اعلم علمای قرن نوزدهم هم سبقت جویند.

حضرت باب اظهار داشتند که هدف از رسالت شان آماده ساختن عالم انسانی برای ظهوری بوده که ظهور مظهر کلی الهی می باشد یعنی (شخصی که خداوند وی را آشکار خواهد نمود) که پیروان همه ادیان در انتظارش هستند.

این چنین دعوتی دشمنی و عداوت علمای اسلام را برانگیخت و انکار علما نسبت به حضرت باب حمایت و پشتیبانی اولیای امور ایران را به خود جلب نمود و هزاران نفر از پیروان آئین جدید در جریان وقوع دهشتناک قتل عام و کشتار در سراسر ایران جان باختند و خود حضرت باب در روز نهم جولای ۱۸۵۰ میلادی در ملأ عام در تبریز به شهادت رسیدند.

شرافت و اصالت حضرت باب و تعالیم او و روش و رفتار دلیرانه پیروان شان موجب توجه شخصیت هایی چون ارنست رنان (Ernest Renan) لئو تولستوی (Leo Tolstoy) و سارا برنهارد (Sara Bernhardt) و کنت گوبینو(Conte Gobineau) گردید چون حضرت بهاءالله که در آن زمان جزء پیروان حضرت باب بودند معروفیت و شهرتی در دفاع از حضرت باب کسب نموده بودند توقیف شدند ایشان را به زنجیر بسته پیاده و پابرهنه به تهران بردند ولکن به علت شهرت و نفوذ شخصی ایشان و موقعیت و مقام اجتماعی خانوادگی و نیز اعتراضات سفارت خانه های دول غربی در مورد قتل عام بابیان، علی رغم اصرار نفوذ ذی نفوذ دربار آن حضرت محکوم به اعدام نگردیدند و در عوض به زندان معروف سیاه چال افکنده شدند که دخمه ای ظلمانی در زیر زمینی مملو از حشرات موذی بود که در یکی از آب انبارهای متروکه و متعفن واقع بود. دولتیان گر چه اتهاماتی وارد نیاوردند ولکن حضرت بهاءالله و قریب سی نفر از اصحابشان را بدون حق استیناف در ظلمت و کثافت این سیاه چال در میان مجرمینی خطرناک که بسیاری از آنان محکوم به اعدام بودند محبوس نمودند. بر گردن حضرت بهاءالله زنجیر سنگینی به نام قره کهر نهادند که اثرات آن تا پایان زندگانی ایشان نمودار بود. حضرت بهاءالله قریب به پایان حیات خود در یکی از آثار خویش به اختصار به کیفیت احوال دوران زندان در سیاه چال اشاره فرمودند:

“… اما محل تاریک و معاشر قریب صد و پنجاه نفر از سارقین اموال و قاتلین نفوس و قاطعین طرق بوده مع این جمعیت محل منفذ نداشت جز طریقی که وارد شدیم اقلام از وصفش عاجز و روائح  منتنه اش خارج از بیان و آن جمع اکثری بی لباس و فراش…. هر روز زندانبانان از سه طبقه پله های سیاه چال فرود می آمدند و یک یا چند نفر از مسجونین را گرفته و کشان کشان به محل اعدام می بردند” ناظرین اروپایی از مشاهده این که بابیان اسیر و مظلوم را در خیابان های تهران به دهان توپ بسته منفجر می کردند و یا با تبر و شمشیر بدن هایشان را قطعه قطعه می نمودند و یا شمع های افروخته در محل جراحاتی که در بدن شان بوجود می آوردند نصب می نمودند تا با زخم های گداخته جان تسلیم نمایند ابراز وحشت و انزجار نمودند در بحبوحه چنین احوال و احتمال کشته شدن بود که حضرت بهاءالله برای اولین بار از اسارت خویش آگاه شدند می فرمایند:

” در شبی از شب ها در عالم رویا از جمیع جهات این کلمه علیا اصغا (شنیده) شد که مضمون آن این است (تو را به تو و قدرت قلمت نصرت خواهیم نمود مبادا از آنچه وارد آمده اندوهگین یا بیمناک شوی چه که در پناه حفظ الهی هستی بزودی خداوند گنجینه های زمینی را مبعوث خواهد کرد و آن نفوسی هستند که به نصرت تو و نام حیات بخشی تو قیام خواهند نمود).

رسالت حضرت بهاءالله در آگست ۱۸۵۲ در زیرزمین سیاه چال آغاز شد.

 

 

خوانندگان عزیز، در صورتیکه مایل به دریافت نسخه ای از مقاله فوق از طریق ایمیل هستید و یا راجع به  تعالیم بهائی سؤالی دارید لطفا با ما تماس بگیرید:     پیامگیر :  ۷۴۰۰-۸۸۲-۹۰۵   ،  ایمیل:  anyquestionsplease@gmail.com

وب سایت برای برخی از کتابهای فارسی بهائی  :      www.reference.bahai.org/fa