آشنایی با روش های نگارش با دبیره رومیک

 

یکی از خرده گیری هایی که دشمنان ِ به کار بردن ِ دبیره ی رومیک (لاتین) برای نگارش پارسی برمی شمرند، به ویژه کسانی که در تارسیت ها یا فیسبوک وُ یا رایانامه ها با این دبیره روبه رو می شوند، اینست که این دبیره نیز دبیره ی چندان بهتری از عربیفارسی نیست.

چندی پیش کسی در فیسبوک نوشته بود اگر چیزی را به فینگلیسی (= دبیره ی من درآوردی رواگمند میان ِ برخی ایرانیان به ویژه در پیامک ها وُ جاهایی چون «مسنجر» وُ «واتز اپ») بنویسیم کسی در  نمی یابد وُ نمونه آورده بود که:

az baghali porsidam agha baghali dari? goft man baghali nadaram vali baghali baghali baghali dareh.

از بقالی پرسیدم آقا باقالی داری؟ گفت من باقالی ندارم ولی بقالی بغلی باقالی داره!

خُرده گیری ی درست است. اما این گرفتاری از دبیره ی رومیک نیست. گرفتاری از بی دانشی ی کسانی است که آن را به کار می برند بی آنکه در نوشتن سر رشته ای داشته باشند. آنها هنجار ِ درست ِ دبیرش را به کار نمی بندند. بقالی وُ باقالی وُ بغلی را مانند ِ هم می نویسند. این سه واژه، سه فراگفت ِ (تلفظ) گونه گون دارد:

baqqȃli    بقالی

bȃqȃli     باقالی

baqali     بغلی‎

یک نکته را همینجا باید یادآوری کنم  که فراگفت ِ «ق» و «غ» در پارسی ی امروز یکی است و ما می توانیم هر دو را با نشانه q بنمایانیم. «غم» و «قمه» کمابیش یکسان فراگفته می شود. با اینهمه برای نشان دادن ِ آن اندک جدایی میان فراگفت ِ دو آوا می توانیم نشانه ی ğ را برای غ به کار گیریم: bağali بغلی.

Az baqqăli porsidam ăqă băqăli dări? Goft man băqăli nadăram vali baqqăli e bağali băqăli dăre.

همچنانکه می بینیم برای ِ درست خواندن باید از هنجار ِ درست ِ دبیرش پیروی کنیم. در همین نمونه برای آغاز ِ گزاره (= جمله)«مه وات» (= حروف بزرگ) را به کار گرفتیم.

یکی از کاستی های مهند ِ دبیره ی عربیفارسی که در آغاز ِ این پژوهش یادآور شده بودیم، نبودن ِ کسره های اضافه است. هم اکنون با دبیره ی کنونی هنگامی که با این گزاره روبه رو می شویم نمی دانیم چه بخوانیم: «در باغ…» می تواند دروازه ی باغ  باشد (در باغ بسته بود) یا جای گوینده را نشان دهد (در باغ گردش می کردم) پس تا زمانی که دنباله نوشته را نخوانیم نمی توانیم سر در بیاوریم. برخی خوانندگان خواهند گفت می توانیم کسره های اضافه را در جاهایی که نیاز داریم برای روشن سازی به نوشته بیافزاییم. همچنانکه پیش از این گفتیم کسره های اضافه به شوند ِ کوچک بودنشان بیشتر زمانها دیده نمی شود. همواره زیرِ دست و پای دیگر واتها له و لورده می شوند. دروغِ گفته شده… کتابِ من… رقصِ دخترک… پس در نخستین گام بیاییم این کاستی را بزداییم. در دبیره ی رومیک ِ پارسی همه ی کسره ها را جدا از واژگان را می نویسیم.

dar e băğ… darbăğ… dast e man… sedă ye u

اگر واژه ای با ă یا u  پایان می گیرد به کسره ی اضافه y  می افزاییم: ye

doxtar e zibă ye Parvin xanom…

دختر ِ زیبای پروین خانم…

zir e miznist, ru ye mizast.

زیر ِ میز نیست، روی میز است.

این را هم بیفزایم که کسره اضافه در پارسی میانه (پهلوی) دیسه ی  ‘i’ را داشت. مانند

Kărnămak i Artaxšir i Păpakăn

کارنامه ی اردشیر ِ بابکان

این دیسه هنوز در گویش ِ مردم اصفهان شنیده می شود:

Daftar i šumă zir i mizes…

دفتری شوما زیری میزس…

دومین برتری که دبیره ی رومیک دارد اینست  که می توان واکه ها (= مصوتها) را نوشت و خواند. برای نشان دادن واکه ی «آ» در این دبیره نشانه ی ă را به کار می گیریم. و برای نشان دادن واکه «اَ» در واژگانی چون «ابر» یا «دست»a   را به کار می گیریم. اکنون به واژگانی که دارای واکهای «آ» و «اَ» است و به این دبیره نوشته شده نگاهی بیاندازیم:

băğ… băridan… bastan… băstăn… păru… parde…bimănand

بی مانند… پرده… پارو… باستان… بستن… باریدن… باغ

دیگر واکه های  پارسی: «اُ» و «او» در واژه هایی مانند «موز» و یا «روز» (که در عربیفارسی هر دو یک شکل نوشته می شود اما آوای گونه گون دارند).

moz… ruz… oftăd… rubăh

واکه های «اِ» و «ای»

(نمونه: «مِهر» و  «تیز»):

شوربختانه در پارسی امروز آواهای بلند و  کوتاه از هم جدا نشده اند. زیرا که دبیره ی عربیفارسی ناتوان از این جداسازی بوده و پارسی زبان خو نکرده  که آنها را از هم جدا سازد. گرایش ِ بیشتر ِ واکه ی i  به سوی آوای بلند است. مانند واژه های: شیر، میز، پریدن. هیچکدام از این ها صدای i کوتاه مانند i در واژه ی hit انگلیسی را ندارند و بیشتر به گونه ی واکه ی e انگلیسی در واژه ی he فراگفته می شوند. نیز  چنین است واکه ی «اِ» که دیسه ی کوتاه آن رواگ دارد در واژه های «مهر» و «فردوس». دیسه ی بلند آن در واژگانی مانند «ناله» یا «می» شنیده می شود.

nălę… męy…

اما همچنانکه یادآوری کردم میان آواهای کوتاه و بلند در پارسی جداسازی انجام نگرفته است و ما نیز شاید نیازی نباشد که آنها را هم اکنون در دبیره رومیک جدا سازیم. شاید در راستای به کارگیری ی این دبیره این دگرگونی ها و ویراست های نهایی روی بدهد.

از کاستی های دیگرِ دبیره ی عربیفارسی که برشمردیم نبودن ِ مرز ِ میان ِ واژه ها و  «که وات» و «مه وات» (= حروف بزرگ و کوچک) است. دبیره رومیک کار ِ ما را ساده می کند:

بنویسیم «مَردی…» این را می توان سه گونه خواند. مردی (= مردانگی)، یا مردی (= یک مرد) و نیز مردی (= تو مرد هستی). با دبیره ی رومیک می توان این جداسازی ها را روشن کرد:

mardi

«مردی به زورِ بازو نیست»: مردی/ مردانگی/  مرد بودن: در این گزاره آکسان یا فشار روی هجای دوم است.

mard i

یک مرد: «مردی که او را نمی شناختم دست مرا گرفت و به بیرون راهنمایی کرد.» فشار روی هجای نخست است.

mardǐ

تو مرد هستی:  «ما منشی برای دفتر می خواستیم ولی تو مردی. »مانندِ گزاره دوم، فشار روی هجای نخست است.

کاستی ی دبیره عربی نمی گذارد ما این سه گزاره ی را از هم جدا کنیم، اما دبیره رومیک کار را ساده می کند. نشانه ها و مرزهای واژگانی ما را یاری می کند که بتوانیم سه گزاره را به آسانی از هم جدا سازیم.

یک آزمون ِ دیگر برای نشان دادن ِ ناتوانی ی دبیره ی  عربیفارسی.

بنویسیم: داشتیم بازی می کردیم. ماری آمد. (هنوز نمی دانیم خزنده ای آمد یا کسی به نامِ ماری) همه ی ما بچه ها ترسیدیم (چنین می نماید که خزنده ای دارد می آید. اما صد در صد نمی دانیم. مگر آنکه به دنباله ی داستان گوش بدهیم که تا آن را نخوانیم نخواهیم فهمید که مار بود یا ماری): ماری همیشه با بچه ها بداخلاقی می کرد/ مار سمی بزرگی داشت می آمد.

اکنون همین را با رومیک بنویسیم:

Dăštim băzi mi-kardim Mări ămad…

 پاسخ چیستان را در همان نخستین گزاره گرفتیم! کسی به نام ِ ماری آمده بود. در رومیک می توانیم «که وات» (= حروف بزرگ) را برای نشان دادن ِ نام ِ کسان به کار بریم. از این گذشته پیرو ِ هنجاری که گذاشتیم و در نمونه ی «مردی» در بالاتر گفتیم اگر سخن از یک خزنده بود، می نوشتیم:

Dăštim băzi mi-kardim măr i ămad…

این از ویژگی های نیک ِ رومیک است که نام های کسان و گزاره (جمله) همیشه با که وات آغاز می شود. اگر به دبیره ی عربیفارسی بنویسیم: «هوای دوشنبه خوب است» تا دنباله ی نوشته را نخوانیم (تازه اگر در دنباله ی نوشته روشن شده باشد) اندر نخواهیم یافت که هوای شهر دوشنبه ی تاجیکستان خوب است یا هوای روز دوشنبه شهر ِ نویسنده؟ با رومیک بنویسیم:

Havă ye Došanbe xubast.

هوای شهر دوشنبه تاجیکستان خوب است

Havă ye došanbe xubast.

هوای روز دوشنبه خوب است.

دیگر هنجارهای نگارش  دبیره ی رومیک:

* از آنجا که همخوان (صامت) «ش» در انگلیسی با sh  ، در آلمانی با  sch  و  در فرانسه با  ch نشان داده می شود، با به کار گرفتن گنجایه ی (ظرفیت) دبیره ی رومیک می توانیم آن را با نشانه š  بنمایانیم و خود را از تنگجاهای دبیره های اروپایی رها کنیم. به دیگر سخن باید دبیره ی رومیک پارسی را چنان تراتاشیم که بتواند آواهای زبان پارسی را برای همه گویندگان بنمایاند:

šab, šamšir, rošanăyi, šahr e Šăhăbăd e Qarb

شب، شمشیر، روشنایی، شهر ِ شاه آباد ِ غرب

* همخوان «چ» در انگلیسی با ch  ، در آلمانی با  tsch  نشان داده می شود. با دبیره ی رومیک می توانیم آن را با نشانه č  بنمایانیم. مانند:

asb, čarxidan, čeft o bastč

* یکی از ویژگی های نیک ِ دبیره رومیک این است که وارون ِ عربیفارسی که جا به جا نشانه ی ویرگول یا کاما را به کار می گیرد تا خوانش آسانتر باشد، نیازِ کمتری به ویرگول دارد. این نمونه را دکتر ادیب سلطانی در نسک ِ ارزمند ِ خود آورده است.

مرد، خسته از سفر بازگشت.

Mard xaste az safar băzgašt.

می بینید در این گزاره با دبیره ی رومیک نیازی به ویرگول نداریم زیرا خود ِ دبیره رسا است.

* برای همخوان ِ «ژ» در این دبیره نشانه ی ž را به کار می بریم.

Žăle ahl e Širăz ast.

ژاله اهل شیراز است.

Šir e žiyăn…

شیر ِ ژیان…

Žest nagir!

ژست نگیر!

* همخوان ِ «خ» را با x  نشان می دهیم:

Be dardast ănku nadărad xerad.

به درد است آنکو ندارد خرد.

xubi, xošnudi, xofte…

خوبی، خشنودی، خفته…

گرایش ِ زبانشناسان به سوی برگزیدن یک نشانه برای هر واکه یا همخوان است، تا جایی که می شود. برای نمونه ساده گیران «خ» را با به کار بردن دو همخوان kh  نشان داده اند، اما همچنانکه گفتم گرایش ِ زبانشناسان و نهادهای دانشگاهی به سوی برگزیدن ِ یک نشانه است. پرسشی که درباره این نشانه پیش روی ما هست اینست که واژه های خواب، خواهر و خواهش را چگونه باید نوشت؟

Xăb, xăhar, xăheš

یا

Xwăb, xwăhar, xwăheš

من بر این باورم که این واژگان را باید به پیروی از نمونه دوم نوشت، زیرا در فراگفت ِ آنها در سراسر ِ پلات ِ ایران تا یکصد سال پیش هنوز می شد صدای «خو» را شنید. نیز از همین رو است که در شاهنامه فردوسی هنوز خوش «خَش» خوانده می شود و هنوز آوای سعدی را از پشت ِ سده ها می توان شنید که می خوانَد:

در آن وقت که ما را وقت خوش (خَش) بود/ زهجرت ششصد و پنجاه و شش (شَش) بود.

این فراگفت در جای جای ایران مانند ِ خراسان، تاجیکستان و افغانستان هنوز شنیده می شود. به این چامه از بوستان ِ سعدی بنگرید. بی گمان این فراگفت نزدیکترین فراگفت بهزبان و زمان ِ سعدی است. اینکه آیا باید فراگفت ِ استانده ی (استاندارد) پارسی را بنگریم و  چامه ها را با آن بپردازیم یا اینکه با نگاهی تاریخی به چامه ها و ادبسار ِ کهن آنها را چنانکه هست بنگاریم، نکته ای است که باید اهلِ دانش نیک و بد ِ آن را بسنجند و روال ِ کار را بر آن بنهند. اما گمان می کنم راه دیگری هم باشد و آن راهی است که زبان ِ انگلیسی رفته است. انگلیسی زبانها در ویراستاری ی کارهای شکسپیر یا متن های کهن برای پژوهشگران و دانشجویان دیسه ی کهن ِ آن را  چاپ می کنند و برای ِ کاربرد ِهام (عامه) فراگفت ِ امروزین را به کار می گیرند.

Yaki panja ye ȃhanin rȃst kerd

Ke bȃ ŝir zor-ȃvari xȃst kerd

Ĉo ŝiraŝ be sar-panja dar xwad kaŝid

Degar zor dar panja ye xwad na-did

Yaki goftaŝ: ȃxar ĉe xosbi ĉo zan?

Be sar-panja ye ȃhaniaŝ bezan

Ŝanidam ke meskin dar ȃn zir goft:

Na-ŝȃyad bedin panja bȃ ŝir koft

Ĉo bar aql e dȃnȃ ŝavad eŝq ĉir,

Hamȃn panja ye ȃhanin’ast o ŝir

To dar panja ye ŝir e mard-ožani

Ĉe sudat konad panja ye ȃhani?

Ĉo eŝq ȃmad az aql digar maguy

Ke dar dast e ĉogȃn asir’ast guy

(bargerefte az Bustăn e Saadi)

در گفتار ِ آینده به هنجارها و دستورِ نگارش ِ دبیره رومیک بیش خواهم  پرداخت، اما تا آن زمان پرسشی اندیشه برانگیز را پیش می نهم. همزه و عین را  چگونه با این دبیره بنویسیم و تشدید را چه کنیم؟

بخش پیش را اینجا بخوانید