پژوهشی درباره ی دبیره و دبیرش
در بخش ِ پیشین ِ این گفتار ده تا از کاستی های دبیره ی عربیفارسی را بررسیدیم. اینک دنبالهی کار را پیش میگیریم.
یازدهمین کاستیی دبیرهی عربیفارسی:
از راست به چپ نوشته شدن این دبیره به ویژه هنگامی که با فرمولهای شیمی، ریاضی و یا نت های موسیقی سر و کار داریم. برای نمونه با دبیرهی رومی میتوان نوشت:
Pure anhydrous sulphuric acid H۲SO۴ has specific gravity 1.8372 at 15○, and is lighter than slightly hydrous acid. When it is heated white fumes of SO۳ escapes at 40○…
اینک بکوشید همین را به فارسی بنویسید:
«اسید سولفوریک خالص انیدریدهH۲SO۴ در درجه ۱۵ سانتیگراد دارای جرم ویژهی ۱.۸۳۷۲ و کمی از اسید هیدراته سبکتر است. هنگامی که گرم شود گاز سفیدSO۳ در درجه ۴۰ سانتیگراد از آن متصاعد میشود.»
یا در فرمولهای ریاضی:
Let a۱,a۲,a۳,……,an be a set of numbers, average = (a۱ + a۲ + a۳,+……+ an)/n
اکنون پارسی ی آن را بنویسیم:
«اگر a۱,a۲,a۳,……,an را یک سری عدد در نظر بگیریم میانگین مساوی خواهد بود با (a۱ + a۲ + a۳,+……+ an)/n »
بد نیست هر دو فرمول بالا را به فارسی وُ با دبیره ی رومی بنویسیم. خواهید دید هم خواندن وُ هم نوشتن ِ آن آسانتر است:
Asid sulfuric e xăles e anidride dar 15○ dără ye jerm e viže ye 1.8372 va kami az asid e hidrăte sabok-tar ast. Hengămi ke garm ŝavad găz e sefid e SO3 dar 40○ az ăn motasă’ed miŝavad.
Agar a1,a2,a3,……,an ră yek seri adad dar nazar begirim miyăngin mosăvi xăhad bud bă (a1 + a2 + a3,+……+ an)/n
برای یک تُرک زبان نوشتن ِ نُتهای ترانهی «جیک جیک جوجهلریم» (جیک جیک جوجههایم) آسان است. اکنون شما بکوشید به پارسی همین را بنویسید. نمی شود. زیرا نت ها از چپ به راست میتازند وُ خر ِ لنگ ِ نوشته ی ما با دبیرهی عربیفارسی از راست به چپ لنگ لنگان وُ وامانده به سختی میرود. مگر آنکه ما نیز با دبیرهی رومی بنویسیم. همچنانکه خنیاگران وُ نوازندگان همین کار را میکنند.
نمونهی نُت نویسی برای تُرک زبان، این نگاره را ببینید:
اکنون بکوشیم روی ِ همین آهنگ، ترزبان (ترجمه ی) ِ ترانه را به پارسی برای گروه ِ سازها وُ خوانندگان ِ آهنگ بنویسیم:
می بینید شدنی نیست. نوشتههای ما از راست میآید و آوانوشت(نت ِ موسیقی) ِ ما از چپ به راست. آن هم برای زبانی که روزگاری پیش از این، مردمان رشک ِ دبیره اش را میبردند، ابن ندیم میگوید:
«فارسیان را هفت نوع کتابت بوده است… و کتابت ِ دیگر «ویش دبیره» گفته میشد. که با آن، فراست وُ زجر و شُرشُر ِ آب وُ طنین ِ گوش وُ اشاره های چشم وُ ایما وُ غمزه وُ مانند ِ اینها را مینوشتند.» *
آری زبان ِ توانمندی که میتوانست «شُرشُر ِ آب وُ غمزه» را هم بنویسد، اکنون چنان خوار شده است که از نوشتن ِ ساده ترین چیزها ناتوان مینماید.
دوازدهمین کاستیی دبیره ی عربیفارسی:
ناتوانیی دبیرهی عربیفارسی برای کوته نوشتهای دانشیک (علمی) وُ جز آن مانند ِ «سازمان ملل متحد» که کوتهنوشت (اختصاری) ِ آن در انگلیسی UN است، یا «ایالات متحده آمریکا» که کوتهنوشت ِ آن USA میشود، یا اتحادیه اروپاEU وُ بسیاری دیگر. در پارسی نمیتوانیم بنویسیم «سمم» (سازمان ملل متحد) یا «اما» (ایالات متحد آمریکا) یا «اا» (اتحادیه ی اروپا) وُ ناگزیر از دوباره نویسی نامها و دوباره گویی در رسانهها هستیم. نخست اینکه همچنانکه دیدیم برخی از نشانهها به هم میچسبند وُ برخی نه وُ از این گذشته وارون ِ دبیرهی رومی چون در پارسی مِهوات (حرف بزرگ) نیست نمیتوانیم نشان دهیم که داریم کوته نوشت به کار میبریم. در همین نمونهها من اگر نشانهی «» را برای نِشاختن (مشخص کردن) ِ کوتهنوشتها به کار نبرده بودم، در نخستین نمونه (سمم: سازمان ملل متحد) سبب شگفتی شما میشدم و دومی (اما: ایالات متحده آمریکا) را ای بسا به چم «ولی» میگرفتید!
اینک برای دمی بیاندیشید که اگر دبیره ی ما رومی بود، نیاز به دوباره گویی نداشتیم و به آسانی میتوانستیم بنویسیم:
SM/ SMM (Săzmăn e Melal e Mottahed)
یا
AMA (Ayălăt e Mottahede ye Ămrikă)
و یا
EO (Ettehădiye ye Orupă)
کوتهنوشتهای دانشیک با اینکه در پارسی به کار میروند همچنانکه در یازدهمین کاستی نشان دادم، با چرخش ِ راست به چپ ِ دبیره در ناهماهنگی است.
CxH۲y =(burned in O۲)=> x CO۲ + y H۲O
سیزدهمین کاستیی دبیرهی عربیفارسی:
در این دبیره واج هایی هست که به کارمان نمیآید. مانند ِ «ط»، «ت» که هر دو یک آوا را نشان میدهند. آوای «ت» در واژههایی مانند ِ تبر، توت، وطن. برای ما پارسی گویان میان «ط» و «ت» جداییی آوایی نیست. همچنین است «ص» و «س» و «ث» که هر سه آوای «س» را نمایندگی میکنند. یا «ض» و «ز» و «ظ» که هر سه آوای «ز» را نشان میدهند.
از سوی دیگر در دبیرهی عربیفارسی جای ِ برخی واجها خالی است. مانند:
همخوان (صامت) w در واژههای «وریس» کردی به چم ِ ریسمان، «وَخت» (وقت).
واکهی ə در واژه ی «اَشَن» گیلکی (آنها/ ایشان). چیزی میان اَ و آ که زبانشناسان آن را schwa مینامند. برای نمونه نشانهی a در واژه ی about انگلیسی ə فراگفته میشود. یا نشانهی u در واژه ی supply همین آوای ə را دارد.
به دیگر سخن، دبیرهی عربیفارسی نه تنها پارسی را که دیگر زبانهای بومیی پلات ِ ایران را از کردی بگیریم تا بلوچی به کُنج ِ خانه نشانده وُ گویندگان ِ این زبانها را گنگ و بیزبان کرده است.
این کاستی ها و کاستی های بسیار دیگر دبیره عربیفارسی سبب شده است که در نسکهای کهن ِ پارسی که به دست ِ دبیران (کاتبان) فرآورده شده نادرستیهای فراوانی دیده شود وُ هم از اینروست که گفتن ِ اینکه فلان بند از حافظ یا سعدی یا فردوسی کدام درست است وُ کدام نادرست، سخت یا ناشدنی است. پیشتر در آغاز ِ این پژوهش به واژهی کژدُم که در پهلوی گزدُم آمده اشاره کردم. استادان ِ زبان ِ فارسی به این گونه نادرستیها «تصحیف» نام دادهاند. در اینجا بد نیست به یکی دو نمونه از تصحیفهایی را که میرشمس الدین ادیب سلطانی در پژوهش ِ خود از آنها یاد کرده نگاهی بیاندازیم: نام ِ دریاچه چیچست (که در اوستایی «چه ئه چسته» و در پهلوی به همین گونه آورده شده) به شوند ِ همین تصحیف در واژه نامهی شاهنامه ویراستهی فریتس ولف «خنجست» آمده است. واژهی «مالیخولیا» عربیدهی واژهی «ملانخولیای» یونانی است که ما نیز در پارسی آن را از عربی گرفتهایم. در انگلیسی این واژه به گونهی درست یونانی اش melancholia آمده است.
باری کاستیهای دبیره ی عربیفارسی بسی بیش از اینهاست که من برشمردم. این کاستیها همچون خواب ِ پریشانی زندگیی ما پارسی نویسان را آشفته کرده است وُ جلوی پیشرفت ِ دانشیک وُ آفرینشگرانهی ما را گرفته است. بنویسید: «مالش…» تا زمانی که خواننده دنباله نوشته شما را نخواند نمیداند که آیا این واژه măleŝ است یا mălaŝ
مالش را دزدان بردند. / مالش پماد زخمش را خوب کرد.
اما با دبیرهی رومی می توانیم از همان آغاز بدون چشم دوختن به واژههای پسین یا پیشین با اطمینان بخوانیم:
Mălaŝ ră dozdăn bordand. / Măleŝ e pomăd zaxmaŝ ră xub kard.
در بخش پایانی این پژوهش به بررسی دبیرهی رومیک (رومی، لاتین) و شیوهی نوشتن ِ آن که به باور ِ من راه ِ ما را به سوی رهایی میگشاید خواهم پرداخت.
پانویس:
* الفهرستِ ابن ندیم
شیوه ی نگارش ِ من در این جستار شاید در نگاهِ نخست ناهنجار بنماید از اینرو بایسته است چند نکته را یادآور شوم:
الف: «و» در فارسی ی امروز هم o خوانده می شود، هم u ، هم va . واژه ی «فوت» را هم فوت کردن (خاموش کردن) می شود خواند و هم فوُت کردن (مُردن). مگر آنکه روی ِ واوِ «فوت» به چم مُردن نشانه ی ضمه (اوُی عربی) را بگذاریم. یکی دیگر از گرفتاری های عربیفارسی نویسی این است که واژه ی پارسی برابر ِ «اند» انگلیسی در درازای زمان شده است «وَ» که عربی است. این واژه در پارسی میانه «اوت» یا «اوند» و «اود» بوده. در دوران فردوسی و امروز هم در گفتار روزمرهo خوانده می شد و می شود. مانند:
یکی گنده پیری شد اندر کمند/ پرآژنگ وُ نیرنگ وُ بند وُ گزند (شاهنامه ی فردوسی، نبرد مازندران)
دفتر وُ دستک/ مرد وُ زن/ کودک وُ پیر.
این واژه همریشه با دیگر زبانهای هندواروپایی است، مانند und آلمانی و and انگلیسی. من آن را در همه جا «وُ» نوشته ام.
دیگر اینکه کوشیده ام کسره های اضافه را جا نیاندازم. ما پارسی زبانان و پارسی نویسان از روی تن آسانی کسره ی اضافه را که نزدیک به ۲۰ تا ۳۰ درصدِ بسامدی ی زبان را داراست در نوشته های خود به کار نمی بریم. از همینرو برای نمونه اگر در متنِ زیر به جای نشانه ی «ء» که من در اینجا برای روشن شدن، کسره ها را با آن نشان داده ام، بردارید متن را به آسانی نخواهید توانست بخوانید:
«اَز» آن مادرX دُروندX همهX دیوان خشمگین شد، آشوبX گران کرد برای یاریX گریوX خویش وُ از کثافتX دیوان از ریمX دروخشان این نسا را ساخت وُ خود اندر آن شد وُ… (از: نوشته های مانی)