دکتر محمود صادقی
بخش دوم و پایانی
در نظریه های انسانگرایی، توجه اساسی بیشتر به مفاهیمی چون خودشکوفایی، تحقق خود، فردیت، یکپارچگی روانی و معنایابی شده و هر عاملی سد راه رسیدن به این مفاهیم باشد در فرد تنش ایجاد کرده که منجر به رفتارهای بیمارگون و مرضی می شود. “راجرز” معتقد است که انسان رفتارهایی را انتخاب می کند که با ادراک او از دنیای وجودی خویش هماهنگ باشد، هرگاه بین تصور ما از خویشتن و رفتارهای که به شکل آگاهانه و یا ناخودآگاهانه از ما سر می زند در تضاد و تعارض باشد، ارگانیسم اضطراب را تجربه خواهد کرد. به عنوان مثال اگر فردی که تصور ذهنی که از خود دارد، رعایت حقوق دیگران است، اما در رفتارهایی که از خود می بیند حکایت از تضییع حق دیگران باشد، در اینصورت بین خویشتن پنداری و رفتار او تضاد به وجود آمده که منجر به کشمکش هایی می شود که فرد را در یک اضطراب دائمی نگه می دارد.
در تئوری های شناختی، وجود تفکر غیر نطقی، غلط و تحریف شده اساس اضطراب و رفتارهای مرضی است. از نظر الیس کسانی که خود را درگیر و در بند افکار غیر عقلانی خود می کنند، احتمالاً خود را در حالت خشم، مقاومت، خصومت و … قرار می دهند. انسان به وسیله رویدادها، اتفاقات و عناصر و اشیاء خارجی مضطرب نمی شود، بلکه دیدگاه و تصوری که از اشیاء دارد موجب نگرانی اش می شود.
فرضیه های زیست شناختی بر معیارهای عینی متکی است که عمل مغز در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب را با افراد عادی مقایسه می کند، اینکه معیارهای ریست شناختی اولیه بوده یا ثانوی بر اضطراب، در حال حاضر تا حدودی مبهم است، اما از نظر آنها این امکان هست که عده ای از مردم نسبت به اضطراب بر اساس یک حساسیت بیولوژیک حساس تر و آسیب پذیرتر باشند.
علائم اضطراب
علایم روانشناختی اضطراب به شکل های متنوعی ظاهر می شوند، که معمولا برای غیر متخصص قابل تشخیص نمی باشند؛ ترس ها و هراس های غیر منطقی، عدم اعتماد به خود و دیگران، اعمال وسواس گونه در مسئولیت ها و وظایف، داشتن انتظارات اغراق آمیز از خود و دیگران، تحریک پذیری، عدم پایداری هیجانی، بیخوابی، اختلال در روابط اجتماعی، سردمزاجی جنسی، نگرانی در مورد چیزی، ترس از ناتوانی در انجام امور محوله، اغراق کردن و بزرگ جلوه دادن مسایل، حساسیت و نگرانی اغراق آمیز از بدن خود، نگرانی از آینده، در گذشته بودن، نگرانی در مورد تنهایی، نگران نگاه های دیگران و ترس از ارزیابی دیگران، همرنگ دیگران شدن، عدم اعتماد به نفس، ترس از شکست، ترس از مرگ، بی میلی به روابط اجتماعی، و…
علایم جسمی و نشانه های جسمی اضطراب، از فعالیت بیش از اندازه سلسله اعصاب سمپاتیک و همچنین تنش در عضلات بدن ناشی می شود. تنش، لرز، سراسیمگی، دردهای عضلانی، خستگی، عدم آرامش، انقباض های خفیف در پلک ها، در هم کشیدن ابرو، تعریق، تپش قلب، دست های سرد و مرطوب، خشکی دهان، سرگیجه، ناراحتی معده، رنگ پریدگی، و….
اضطراب وجودی
آدمی همیشه زمان درگیر”چراها”یی است که از خود می پرسد، آن زمان که فرصتی مغتنم یابد و از روزمرگی ها دور شود. آن زمان که آگاه شود به آنچه در خود و محیط پیرامونش می گذرد،”حیرت” و پی آمد آن اضطراب است که آدمی تجربه می کند که معلول درک ژرفتر و بنیادی تری از لایه های وجودی خود و جهان هستی است. این چنین اوضاع روانی که عجین شده با میل به فهم و دلهره و تشویش در فلسفه هستی گرایانه و روانشناسی وجودی، “اضطراب وجودی” گفته می شود که خود را در سه مفهوم اساسی می نمایاند: اضطراب سرنوشت و مرگ، اضطراب پوچی و بی معنایی و اضطراب از گناه و محکومیت. اضطراب در هر سه شکل خود هستی گرایانه است، بدین معنا که به وجود و هستی در شکل ذاتی و بالقوه آن تعلق دارد و نه به حالتی غیر طبیعی در ذهن مانند اضطراب روانی. اضطراب سرنوشت و مرگ بنیانی ترین و مهمترین اضطرابی است که گریزی از آن نیست و آدمی دائما درگیر آن است تا زمانی که رویکردی روشن، متقن و معنی داری را تجربه کند و گرنه از اضطراب تعالی بخش و رشد دهنده عبور کرده و اضطراب روانی را تجربه خواهد کرد. چنین اضطرابی یادآور بنیادی ترین مفهومی است که آدمی بی فهم آن آرام نخواهد شد و آن “متناهی” بودنش است که این مهم عاملی قوی برای پویایی و در حرکت بودن و رشدش می باشد. در فرایند تجربه چنین اضطرابی، به دلیل تمرکز اساسی و متعدد بر مفاهیم وجودی و چراها، اضطراب وجودی گسترش پیدا می کند، به سایر جنبه های زندگی فردی، بین فردی و اجتماعی کشیده می شود، فرد از لایه های سطحی گذشته و به دنبال درک و دریافت معنا و مفهوم عمیق تری از تمام عملکردهای خویشتن می باشد. حال باید انتخاب کند، با اراده ای آزاد، انتخابی که شایسته شأن و منزلتش بوده و بهترین انتخاب را کرده باشد. در چنین شرایطی است که اضطراب وجودی زاده می شود و رشد پیدا می کند. اگر عوامل مخرب درونی یا بیرونی مانع از رشد و پویایی آن شود، فرد باید تاوانی مرضی را پرداخت نماید. برای فهم بهتر موضوع به مفاهیمی اشاره خواهم کرد که هسته مرکزی تئوریهای هستی گرایانه است.
مکتب هستی گرایی، بنیادی ترین عیار و خصیصه ی کمال انسانی و در واقع خمیر مایه و گوهره انسان و برترین ارزشهای آدمی را آزادی می داند و تاکید دارند که انسان یگانه موجودی است که در جهان هستی، آزاد خلق شده است، یعنی دربند و محکوم هیچ جبر و هیچ الزامی نیست و کاملا مختار است و هیچ جبر علی و معلولی آن را اداره نمی کند. مهمتر اینکه آزادی تنها راه و ابزاری است که انسان می تواند استعداد و توانایی های بالقوه خود را از قوه به فعل درآورد. نکته ظریف تر اینکه، انسان خود ماهیت خویشتن را می سازد و هیچ کس توان ساختن او را ندارد و خود مسئول خویشتن خویش است.
مسئولیت یکی دیگر از مفاهیم مهم در این رویکرد می باشد و آن عبارت از این است که، چون ما آزادیم هر عمل و یا رفتاری را که تجربه کنیم یا ردش می کنیم، در قبال آن عمل و انتخاب مسئولیم. معنایابی و جستجوی ارزش از مفاهیم دیگری است که در این نحله ی فلسفی و روانشناختی بدانها پرداخته شده است. آدمی دائما در جستجوی هدفی خاص است که پایه های انگیزش رفتار و جهت گیری هایش را تبیین، تعریف و شکل دهد. وقتی تهی از هدف گردیم احساس ناخوشایند پوچی و بی معنایی بر آدمی مستولی شده و اضطراب روانی را دامن می زند. بنابراین برای گریز از پوچی و بی معنایی راهی نیست الا در زندگی مان معنا و ارزش خلق کرده و در تمام لحظه ها در مسیر قرار بگیریم که معنای عمیق تری را درک نماییم. انزوای وجودی اصطلاح دیگری است که در این مکتب بدان اعتبار داده می شود، انزوا و تنهایی اساسی ما در جهان، از علل و اسبابی است که اضطراب را با خود بیگانه شدن ایجاد می کند. دروغگویی یکی دیگر از مفاهیمی است که در مکاتب وجودگرایی به آن پرداخته شده است. از آنجایی که انسان همیشه در اضطراب ناشی از نیستی و عدم بسر می برد، بنابراین تنها راه گریز غیر منطقی از این اضطراب، دروغگویی است، در واقع آن زمان که ما با یکی از جنبه های عدم و نیستی مواجه می شویم اولا مضطرب می شویم و دوم اینکه دروغ می گوییم. و دیگر اینکه گناه وجودی یعنی گناه گریختن از قبول تعهد یا تصمیم گرفتن برای انتخاب نکردن است، که عمیقا اضطراب زا بوده و امکان رشد و سلامت روانی را سلب می نمایاند. آدمی که از قبول مسئولیت و تعهد شانه خالی می کند در واقع با عدم جواب دادن به نیاز وجودی خود، مسیر را برای شکل گرفتن اضطراب روانی باز خواهد کرد.
*دکتر محمود صادقی موسس سازمان مشاوره و بهداشت روان “آتنا” است.