شهروند ـ فرح طاهری: یکشنبه ۲۵ فوریه ۲۰۱۸ در گالری آرتا مراسم معرفی کتاب جدید فرشته مولوی با عنوانStories from Tehran برگزار شد. گرداننده برنامه، نیاز سلیمی اشاره کرد به دلیل انگلیسی بودن کتاب، بیشتر برنامه به زبان انگلیسی اجرا می شود. نیاز در آغاز در باب اهمیت هنر و ادبیات در زندگی انسانها، از هنرمندان و نویسندگانی که تلاش دارند پنجره های بیشتری را در مقابل چشمان ما بگشایند، سپاسگزاری کرد.

فرشته مولوی نیز از حضور شرکت کنندگان سپاسگزاری کرد. او همچنین از ادیتور کتاب شاعر و نویسنده ی کانادایی که در میان جمع حضور داشت تشکر کرد. در ادامه از نیاز، فیروزه آغداشلو(مدیریت آرتاگالری)، الهامو از رسانه ها: محمد تاج دولتی، نسرین الماسی، حسن زرهی و شهروندیان و از ساسان قهرمانو سخنران مراسم پرفسور نیما نقیبی، لیلا شمشیری راد و ویدا قهرمانی سپاسگزاری کرد.

فرشته مولوی درباره ی کتابش گفت، این کتاب گزیده ای از داستان های کوتاه من است که سالها پیش در تهران نوشته شده، و به تازگی به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است.

مولوی به داستانی که در پسزمینه ی انتشار این کتاب قرار دارد اشاره کرد و گفت، در سال ۱۹۹۸ که  به عنوان مهاجر به تورنتو وارد شدم، ۴۵ ساله بودم و نویسنده ای بودم که تعدادی کتاب و مقاله در کارنامه ام داشتم، به اضافه ی اینکه راننده ی خوبی بودم با گواهینامه ی بین المللی رانندگی و سابقه ی ۲۷ ساله ی رانندگی. وقتی اینجا آمدم متوجه شدم که سابقه ی رانندگی ام به هیچ دردی نمی خورد. و این اولین شوک بود. اما دومین شوک که بدتر هم بود یک سال بعد به من وارد شد که متوجه شدم علیرغم پیشینه ی نویسندگی ام من هیچ مدرکی برای اثبات نویسندگی ام ندارم. البته یک سال طول کشید تا من گواهینامه ی رانندگی ام را بگیرم ولی بیست سال طول کشید تا کتابی به انگلیسی منتشر کنم و بمثابه گواهینامه ای هویت حرفه ای ام را با آن به دست بیاورم.

سلیمی از دکتر نیما نقیبی، پرفسور ادبیات انگلیسی در دانشگاه رایرسون، دعوت به سخنرانی کرد.  دکتر نقیبی در حوزه های مطالعات دیاسپورا، مهاجرت و تبعید، حقوق بشر و عدالت اجتماعی پژوهش کرده است. “خاطرات زندان و زندگی در غربت” از تازه ترین کتاب های او به زبان انگلیسی است.

دکتر نقیبی با اشاره به اینکه مولوی در دهه ی اول پس از انقلاب این داستان ها را درباره ی زنان نوشته است، به دو داستان کوتاه کتاب اشاره و آنها را تحلیل کرد.

در این داستان ها سرکوب، افسردگی، سکوت و بی قدرتی زنان به تصویر کشیده شده. مادر مجردی که از همه سو در تنگنا است، نه تنها از سوی مردان خانواده که از سوی زنان خانواده نیز محدود و کنترل می شود.

دکتر نقیبی ابراز خوشحالی کرد که می بیند زنان ایرانی نویسنده بیشتر دارند داستان هایشان را به انگلیسی منتشر می کنند. او به فرشته مولوی برای انتشار کتابش به انگلیسی تبریک گفت.

نیاز سلیمی،لیلا شمشیری راد را معرفی کرد. لیلا فارغ التحصیل هنرهای نمایشی از دانشکده هنر دانشگاه تهران است. او در چندین نمایش از جمله نمایش “خرده جنایت های زن و شوهری” با ساسان قهرمان، “هفت منو” و “تنها راه ممکن” محمد یعقوبی  بازی کرده است.

لیلا شمشیری راد یکی از داستان های کتاب را انتخاب کرد و خواند.

آخرین بخش مراسم معرفی کتاب، رقص زیبای ویدا قهرمانی بود.

ویدا قهرمانی در مرکز هنرهای دراماتیک در تهران طراحی عروسک، عروسک سازی و عروسک گردانی را تعلیم دید. او همچنین در دانشکده ادبیات و هنر بازیگری را آموخت. از سال ۱۹۸۷ او نویسندگی، طراحی، کارگردانی و تهیه کنندگی شوهای عروسکی را برای تئاترهای عروسکی، برنامه های تلویزیونی و سینما و جشنواره های بین المللی برای کودکان و بزرگسالان برعهده داشته است. او در سال ۲۰۰۰ به کانادا مهاجرت کرد و به طراحی و اجرا و کارگردانی نمایش های عروسکی برای کودکان و بزرگسالان ادامه داده است.

ویدا مقدمه ای بر رقص خود به انگلیسی نوشته بود که نیاز آن را خواند:

وقتی که داستان های فرشته مولوی را خواندم، دریافتم که تمام شخصیت های اصلی داستان هایش مرا به یاد زنانی می اندازد که خیلی خوب می شناختمشان. هر زن داستان متفاوتی از تنهایی هایش دارد. هر کس چیز بیشتری می خواهد بی آنکه کاملا بداند چه می خواهد. زنانی که عشق شان را از دست داده اند بدون اینکه بدانند. من به عنوان یک زن، که در جایگاه آنان بوده ام، می رقصم، می چرخم و بدنم را حرکت می دهم تا نشان دهم آنها چگونه با تمام موانعی که فشارهای مذهبی و فرهنگی برایشان به وجود آورده بود، برخورد کرده اند.

به ویدا قهرمانی گفتم، رقص ات را دوست داشتم، حالت چهره ات را، درد و رنج در آن کاملا گویا بود. در پاسخ گفت: درد زن بودن دردی است مشترک برای همه زنان ایرانی بویژه در دهه ۶۰. روزی چند بار مردن،آزار جنسی، جسمی و روحی دیدن، مورد توهین قرار گرفتن و….. برای این نسل از زنان عادی شده بود.گر چه من در این دوره نوجوان بودم و حس کردن و فهمیدن زن های داستان فرشته برایم آسان بود ولی رقصیدن دردهایشان برایم کار ساده ای نبود. هر بار که دردهایشان را می رقصیدم سردرد می گرفتم. این رقص با همه رقص هایم فرق می کرد. این رقص بی تابم می کرد. در درونم آشوب به پا می کرد.

از ویدا می پرسم ایده ی نور و چراغ چگونه به فکرش رسید؟ می گوید: این داستان داستان یک زن نبود. داستان زنهایی بود که در یک سرزمین حبس شده اند. به خاطر همین دنبال نوری بودم که چندین سایه داشته باشد تا درد زنان را نشان دهم. از نورهای رنگی برای نشان دادن تعداد زنان استفاده کردم و از نور چراغ قوه برای سیر و سفر در درون یک زن. برای نشان دادن هوس و لذت هایش،برای لب ز دندان گزیدن هایش و سرکوب احساساتش توسط خود زن. نزدیک به دو ماه برای طراحی و تمرین حرکت کار کردم ولی باز هم کم بود.

خیلی دوست دارم بدانم آیا رقص زنان بر روی پرده سفید همان آشوب زنان در داستان های فرشته است؟آیا همان حسی که من به هنگام پرپر زدن داشتم فرشته هم هنگام قلم زدن داشته است؟

خیلی دوست دارم بدانم که وقتی زنی رقص مرا می بیند آیا با سایه هایم روی دیوار با من می رقصد؟ و خیلی بیشتر دوست دارم بدانم آیا مردانی که رقص مرا می بینند در چهره و بدن من نقش مادران و خواهران و دخترانشان را می بینند؟