بررسی اجمالی رمان دستهگلی برای ماهزر
دستهگلی برای ماهزر
هادی غلامدوست
چاپ اول، ۱۳۹۰
انتشارات: نگاه
از غلامدوست تاکنون مجموعه داستان های زخم، چتر قرمز و داستان بلند دلواپسی، رمانهای غازهای وحشی، سفر تنهایی، دستهگلی برای ماهزر، افسانههای افشار، دو داستان بلند برای کودکان و نوجواناناگر بابا بیاید و شکار روباه و مجموعه داستانهای کوتاه گیلکی زرخال منتشر شده است.
دستهگلی برای ماهزر در نگاه اول خواننده را به یاد رمانهای بلند محمود دولت آبادی، به ویژه روزگار سپری شده مردم سالخورده میاندازد.
هادی غلامدوست نیز مثل برخی از نویسندگان معروف و شناخته شدهی ایران چون محمود دولت آبادی، غلامحسین ساعدی، امین فقیری و… مکان داستانهایش روستا است. اگر چه مکان داستان تعیینکننده و معیار شناخت داستان مدرن از سنتی نیست. مکان داستان بسیاری از نویسندگان شهرهای بزرگی چون تهران است ولی ویژیگیها، مسئله و دغدغههای آدمهایشان بسیارکهنه و سنتی است.
نویسندهی دستهگلی برای ماهزر هم مثل برخی از نویسندگان روستانویس مسئلهی انسانهایش مدرن و امروزی است. خشونت بی حدوحصر، خیانت، اعتیاد، فحشا، تلاش برای نفعهای شخصی به قیمت حذف دیگری و غیره از جمله دغدغههای انسان عصر است. چنانکه براساس تعریف لوکاچ”یکی از ویژگیهای داستانهای مدرن انسان تباه شده در جهان تباه شده است.”
رمان با زاویهدید دانای کل روایت میشود، اما دانای کلی که قضاوت نمیکند، جانب هیچ کدام از شخصیتهایش را نمیگیرد و اجازه میدهد هر کدام از آنها حرفهای خودشان را بزنند. نهایت به صداهای متفاوت میدان داده میشود تا ابراز وجود کنند و هر کدام ویژگیهای فردی و روحی خاص خود را داشته باشند. حتا افضل دختر عقبماندهی سلطان بابا که دائم دنبال سنجاق و دگمه توی اشغالها میگردد، دارای این ویژگی است.
نویسنده با استفاده از زوایهدید دانای کل نامحدودی که برگزیده است، آرزوها، رویاها، خواستههایش را یا به عبارتی صدایش را چنان رسا میکند که با همه کارهای عجیب و غریبی که از او سر میزند، خواننده کاملن با او هم دردی و همذاتپنداری میکند.
خط اصلی روایی داستان اِروتیک و عشقی است و همان طور که از نام داستان بر میآید جریان عشق پاک و بیآلایش یادگار تنها پسر حیدرعلی به ماهزر است. ماجرای عشقشان و دستهگل وحشی که یادگار گاه روی دیوار میگذارد و همچنین بز سیاهی که بهانه شکل گرفتن این عشق میشود به عنوان نماد و نشانههای این عشق تا به آخر ادامه دارد و عاقبت نیز به سرانجام خوشی میانجامد.
در کنار این روایت اصلی خردهروایتهای زیادی با آدمهای متعدد دیگری نیز در داستان وجود دارند. مانند ماجرای خانوادهی سلطان بابا، ماجرای پسر یاقنعلی و خانوادهاش، ماجرای خانوادهی رخشنده خاله به خصوص دخترش اقدس، زندگی آدمهای بازاری مثل مصیب عباسی، معضلهای متعدد مدرسه و بچههای آن، دغدغههای معلمان، به ویژه معلمانی که مجبورند مدتهای مدیدی دور از خانواده و زن و فرزندشان و در غربت سر کنند. همهی این خطهای عمودی یا خردهروایتها درکنار روایت اصلی در سیر حادثههای رمان به موازات هم دنبال میشوند و باعث میگردند هر بار خواننده با مسئلهها و موضوعهای تازه روبه رو شود و حوصلهاش از روایت اصلی سر نرود.
در میان این آدمهای متعدد کمتر شخصیتی میتوان یافت که به طور مطلق خوب یا بد یا سیاه وسفید باشد. شاید غیر از سپهر یا یادگار و ماهزرکه بیشتر بعدهای مثبت وجودشان را میبینیم، دیگران به تقریب همه شخصیتهای خاکستریاند. ذوق علی که شعرهای سعدی وحافظ را از بر است و یک عالم چیستان و معما میداند و خوب حرف میزند رابطهی خوبی با خانوادهاش ندارد. اقدس که به اندازهی موهای سرش برای خانواده قالی بافته و بچههای قد ونیمقد مادرش را بزرگ کرده با وهاب مرد هرزهی روستا روی هم میریزد. حتا حکمتالله که به زور چاقو میخواهد به صفیه دختر لال قالیباف تجاوز کند سیاه یا مطلق بد نشان داده نمیشود.
این آدمها در حین احساس و عاطفه بیاحساس و خشناند. در حین وفاداری خیانت میکنند وگاه نیز در حین تلاش برای نفعهای جمعی برای ارضای نفعهای فردی خود حاضرند دست به قتل و جنایت بزنند. با فقر، بدبختی و فلاکتی که تویش دست وپا میزنند خو میگیرند و کنار میآیند. حرفهای قلمبه و سلمبه نمیزنند. شعار نمیدهند و آرزوهای بزرگ در سر ندارند. حتا سپهر آموزگار که آدمی چیز فهم و کتاب خوان است به نظر میرسد خسته از تعلیم و تبلیغ، دیگر در صدد تغییر آدمهای اطرافش نیست و تنها نظارهگر این فلاکت و سیاهیها است.
این آدمها زمینیاند و حادثهها و اتفاقهایشان از واقعیتهای جامعهی موجود سرچشمه میگیرد و از ویژگیهای بارز آنها محدود بودن در حصار زمان و مکان بودنشان است.
اثرهای غلامدوست خلق خیال نیست. از ناخداگاه و ضمیر ناهوشیار کمتر خبری میبینیم. ویژگی این اثرهایش بیشتر در دیدن است. دیدنی که همراه موشکافی و دقت در رفتار وگفتار آدمها است.
نویسنده آدمها را همراه با واقعیتهای تلخ موجودِ جامعهای که تویش زندگی میکنند، نشان میدهد. نه شعار میدهد و نه بیجهت از آنها قهرمان میسازد. شاید تنها قهرمان کتاب همان کسی باشد که برخلاف دیگران و جوِ موجود، از رفتن به جنگ سر باز میزند تا کنار پدر پیر و از کار افتادهاش باشد و به بچههای قد و نیم قدش برسد. یا شاید سپهری باشد که چون کوه همهی مسئلهها مثل دوری از زن جوان و دیارش را با همه مشکلهایش تحمل میکند. انتخاب این اسمها نیز برای آنها بیجهت نیست.
خشونت یکی از ویژگیهای بارز و قابل توجه رمان است. چه خشونت به حیوانها و چه خشونت به آدمها که به شکل قتل، کتککاری یا سقط جنینهای اجباری بروز میکند. آدمهایی که گاه با داس تبر و آلت کشتار، قَمه و چهار شاخ”انگار که در نیشابور جنگ تیمور در گرفته” به جان یکدیگر میافتند. سرها و پاهای یکدیگر را میشکنند.
اقدس، دختر بزرگ رخشنده خاله مرتب از دست پدر ومادرش کتک میخورد و برای سقط جنینش شکنجه میشود. افضل، دختر عقبماندهی سلطانبابا به قصد کشت هرروز از پدر و مادرش کتک میخورد. حکمتالله به زور چاقو میخواهد به صفیه، دختر لال قالیباف تجاوز کند که بهجت با دارقالی چون مادهپلنگی به او حمله میکند.
یک روستایی که الاغش پیر میشود، با بیرحمی تمام حاضر میشود به خاطر کمی یونجه گردن الاغش را ببرد، وقتی هم حیوان از دستش به شکلی فرار میکند، آن را به طرف جنگل میراند تا خوراک گرگها شود. صاحب کرهخری که سه تا از برههای تازهزا را کشته، باچاقو و چارشاخ گردن آن را میبرد. خشونت به قشنگناز برای به هوش آوردنش که نشأت گرفته از جهل آدمهای دور برش است، به ویژه همراه با توانایی که نویسنده در فضاسازی و صحنهپردازی دارد، استثنائی و مثال زدنی است.
بیشتر شخصیتها، از نظر لحن و دایرهی واژهگانی که حرف میزنند، یکسانند یا تفاوت چندانی با هم ندارند، و کمند شخصیتهایی که از نظر ویژهگی، خلق وخوی روحی و روانی با یک دیگر متفاوت باشند و اصطلاحها وگاه تکیهکلامهای خاص خود را داشته باشند.
وصف طبیعت و سرسبزی آن، کوه جنگل رودخانه و به خصوص چشمههای آب، وصف مکرر دیدار یادگار و ماهزر در کنار آن که از مولفههای اثرهای رومانتیسم است، از ویژگیهای رمان دستهگلی برای ماهزر است.
زنده کردن فولکلور بخشی از اقلیم و جغرافیای خاص که داستان در آن جریان دارد به شکل شعر و ترانههای محلی که در سراسر رمان به چشم میخورد، از دیگر ویژگیهای بارز آن است.
دستهگلی برای ماهزر یک اثر رئالیسم اجتماعی است که قصهی عشق و دلدادگی در کنار درد و رنج و به طور کلی ناهنجاریهای متعدد اجتماعی چون فقر، فحشا، اعتیاد و به ویژه وخامت تلخ و جانخراش جنگ و پیآمدهای آن را نشان میدهد. در آن نشانههای جنگی است که به طور کلی در ادبیات داستانی در عرصهی “ادبیات دور از جبهه”، تراز بندی میشود. به عبارتی رمان به آسیبشناسی جنگ از نظر آسیبهای اجتماعی و روانی و به طور کلی به اثرهای جنگ میپردازد: یادگار شخصیت اصلی کتاب، مجبور میشود پدر و مادر پیر و ماهزر را تنها بگذارد؛ درنا به خاطر مفقود شدن نامزد و شوهر خود کارش به جنون کشیده میشود؛ ماهزر در فراق یادگار چون شمع ذره ذره آب میگردد. حیدرعلی پدر یادگار از فراق تنها پسرش دیوانه میشود.
سرانجام این که روایتهای کوچک و قطعی رمان مبهم و نامشخص میمانند و ماجرای اصلی پایان خوشی دارد نزدیک به رمانهای عصر رومانتیک.