امید طوطیان ترانه سرا، نوازنده گیتار، آهنگساز، خواننده، بازیگر تئاتر و سینما، “شمنی” است سربرآورده از شوره زار بی ترحم تبعید. خودآموخته ی کوچه و خیابان و کافه های مردمان دریادل است. ترکی می خواند، فارسی، اسپانیایی و انگلیسی و با کم ترین امکانات، آثارش را به ثمر می رساند. این “شمن”* فرهیخته ی عاشق ترانه و موسیقی را که می خواهد مخاطب خود را با عشق، دوستی، میهن پرستی و شادمانی آشتی داده، رویای بازگشت به خانه (ایران) را مترنم شود، دریابیم و بخوانیم.
به کوتاهی آهی اگر مرورش کنم: دوم آبانماه ۱۳۵۳ از پدر و مادری اهل ارومیه در تهران زاده شد و از پنج سالگی با خانواده به ارومیه بازگشته و نوجوانی و جوانی را در همان جا گذرانده است.
از سیزده سالگی با صادق هدایت آشنا شده و هم زمان شعر و ادبیات داستانی را تا به امروز پی گرفته است. در هجده سالگی (دوران سربازی) در همدان تئاتر را تجربه می کند. در دانشگاه تهران رشته کارشناسی برق و مخابرات را تا پایان سال سوم پیش می برد و از دانشگاه اخراج می شود.
عضو خانه سینما می شود. تئوری موسیقی را از ویلیام نیری و “سلفژ” را نزد استاد محمد نوری می آموزد. با بازی در سریالی که بر محور خشک شدن دریاچه ارومیه می چرخد، سینما را دور می زند.
حالا بیرون از ایران در هزارتوی پناهندگی، بی سرپناه و همدل و همصدا و همراه، تبعیدی ناخواسته را مترنم است و این همه را، ره آورد سونامی سیاه حکومت جهل ملایان می انگارد و می گوید:
داریم به نیم قرن سلاخی ترانه و موسیقی می رسیم، و کسی نمی دانست پس از قیام سیاه پنجاه و هفت، سازها را خواهند شکست، حنجره ها را خواهند درید و کلام را خواهند کشت.
کسی نمی دانست زنان را سنگسار، آزادی خواهان را بر دار، و کودکان را گرسنه و بیمار خواهند کرد. کسی نمی دانست آب را گل آلود، هوا را پرغبار و رودخانه ها را خشک خواهند ساخت و کسی نمی دانست… و نمی دانست….
خزندگانی زیباکش و زندگی ستیز آمدند، سیاهی آوردند و تباهی ارزانی داشتند و هنوز سیاه سایه ی خون بارشان بر آسمان سرزمین دیرین ما سنگین و ننگین جا خوش کرده است.
همصدا با تمام جان به در بردگان از جهنم جمهور جهل اسلامی با هنرمندانی از عرصه های رنگین کمانِ هنر، سرزمین اشغالی را به امید یافتن راهی برای براندازی سیطره ی چنین جانورانی، هستی و نیستی خود را وانهادند، تا به جستجوی راهی برای رهایی از این همه استبداد و ستم خیل عبا به دوش عمامه بر سر، به پا خیزند.
اهل ترانه و شعر و موسیقی نیز با چنین رویایی از کوه و دره و دریا گذشتند تا جایی بر پهنه ی این کره خاکی برای دوباره سرودن و دوباره نواختن و دوباره خواندن بیابند.
فضای ناآشنای تبعید و مهاجرت را خالی از آن همه امکانات اجرایی رویایی یافتند و پس از تلاش هایی چندده ساله، رفته رفته یا از نفس افتادند یا در تنهایی غم انگیز نوستالژیک شان، چون گلی در شوره زار بیگانگی غربت پژمردند.
با این همه شادا که هرازگاه به هنرمندانی برمی خوریم که در چنین برزخی، با خلاقیت های شگفت آوری، با نیروی عشق و امید و باور به براندازی حکومت جهل، خوش می درخشند که امید طوطیان نیز یکی از این خورشیدها است.
*شمن- معناهای بسیاری دارد. من آن را به معنای حکیم و نوازنده و خواننده ی دوره گرد آورده ام.