اشاره:
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ که با حرکت تاریخی مردم شروع شده بود، ملایان به رهبری خمینی با خدعه (دروغ و نیرنگ) وارثان حرکت بزرگ مردم شدند. کشتار بدون محاکمه شماری از مقامات و نظامیان رژیم گذشته و دستگیری های گسترده، حمله نظامی به کردستان، ترکمن صحرا و کشتار فعالان سیاسی و مردم آنها، بعد جنگ خانمانسوز ۸ ساله با عراق، بستن روزنامه ها، اجباری کردن حجاب برای زنان، بستن و تصفیه دانشگاه ها در انقلاب فرهنگی اسلامی، کشتار تظاهرکنندگان غیر مسلح سیاسی در روز سی خرداد ۱۳۶۰ و پس از آن دستگیری تظاهرکنندگان، کشتار چند هزار زندانی در تابستان ۶۷ و… حکومت اسلامی عملا نشان داد که حکومتی است که بر پایه اسلام وتشیع تشکیل شده و بنا دارد بر همین اساس حکومت کند. در مقابل این حکومت جنایتکار، متحجر و عقب گرا مقاومت و البته مخالفت های مردم هم شکل گرفت. طی چهل سال گذشته در چند حرکت کوچک و بزرگ، اما مستمر مخالفت های مردم ادامه داشت. در تاریخ مقاومت مردمی پس از انقلاب، جنبش های دانشجویی، زنان و کارگری دست از مبارزه برنداشتند و اوج این جنبش ها را در جنبش سبز و جنبش عظیم سراسری که در دی ماه گذشته در ده ها شهر کوچک و بزرگ بوقوع پیوست به همراه اعتصابات گوناگون مداوم در بسیاری از کارخانه ها، شاهد بوده و هستیم.
حکومت اسلامی، ایران و ایرانیان را در نکبت و تیرگی بی سابقه ای فرو برده و زندگی مردم را در تمام زمینه ها تباه کرده است. حکومت که از همان آغاز مشروعیت خود را دست داده، اکنون اما با زور سرنیزه، تلاشی مذبوحانه دارد که به حکومت خود ادامه دهد. اکنون مردم (و بویژه به طور مضاعف)زنان در شکلی وسیع تر به مقابله با این حکومت پرداخته اند.
مدتهاست که درباره موضوع چگونگی انجام این مبارزه و پس از آن جایگزینی حکومت، نظرات و دیدگاه های مختلف و متنوعی مطرح شده است.
این سری گفت وگوها حول مسئله مبارزه مردم ایران برای برکناری حکومت اسلامی و گزینه های مبارزاتی و جایگزین ها، با افراد مختلف صورت می گیرد . شهروند امید دارد که در این راستا «وظیفه»خود را به عنوان یک« رسانه»انجام دهد.
***
عطا هودشتیان:
به نظر من بهترین «گزینه» جمهوری سکولار دموکراتیک است
دکتر عطا هودشتیان چهره ای شناخته شده برای ایرانیان خارج و داخل است. او در دانشگاه سوربن پاریس در رشته فلسفه درس خوانده و دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه پاریس گرفته است. وی تا کنون دو کتاب«جهانی شدن، مدرنیته و ایران»و « مدرنیته بدون غرب» را به زبان های فرانسه و فارسی منتشر کرده است. این سری گفت وگوها را با دکتر عطا هودشتیان شروع کرده ایم که می خوانید:
شما مسائل و تحولات ایران را در کنار پژوهش و کار خود در دانشگاه ها در چهار گوشه جهان، همیشه دنبال کرده و می کنید. تظاهرات گسترده «دی ماه » و همینطور اعتصاب هایی چون اعتصاب کارگران کارخانه تصفیه نیشکر هفت تپه خوزستان و مبارزات مستمر زنان با حجاب و ظلم های مضاعف دیگر را به لحاظ جامعه شناسی سیاسی چگونه می بینید و تجزیه و تحلیل می کنید؟
ـ اعتراضات گسترده اجتماعی نشان می دهند که مردم به روشنی دریافته اند با نظامی روبرو هستند که به خواسته های اولیه آنها هیچ پاسخ درخوری نمی دهد و بازسازی شهرهای عراق، لبنان و سوریه، برای وی مهمتر از یاری رساندن به مردم ایران است. برای درک موقعیت بحران موجود، نباید اسیر هیجان و شتابزدگی شد. ما در دوران انقلاب چهل سال پیش عجولانه و بدون تدارک در میدان قدم گذاشتیم و همین امر باعث شد که ملایان قدرت را با حیله گری ازآن خود کنند. برای ستیز واقعی با این نظام باید استراتژی آن را شناخت و ضد ضربه کارسازی را تهیه نمود. نخست دریابیم طرح نظام چه بود و امروز چیست؟
میتوان دریافت که استراتژی کلان نظام در طول دو دهه اخیر بدل شدن به قدرت تعیین کننده در منطقه بوده است. طرح رژیم اینگونه شکل گرفته که برای پایداری داخلی، باید قدرت و حضور خارجی خود را مستحکم نمود، با این تصور که ایجاد یک قدرت بزرگ منطقه ای، کشورهای غربی، همچون آمریکا یا یارانش در منطقه را می ترساند و از خود دور می کند و از اینرو امکان تداوم نظام تضمین می گردد. این استراتژی براین شبهه استوار است که تهدید اصلی از خارج است، زیرا رژیم در توهم خود قانع شده هیچ تهدیدی جدی و غیرقابل کنترل از داخل هرگز سر نخواهد کشید و هرآنچه پدیدارگردد قابل دفع و سرکوب است، البته تا چندی پیش در این امر آنقدرها ناموفق هم نبوده. نخست آنکه رژیم توانست جنبش سبز را سرکوب کند. پیش از آن، تقریبا تمام اپوزیسیون داخلی را در طول دو دهه اول پس از انقلاب، نیز از میان برد و نیز راه را برای خارج شدن معترضان و نخبگان از کشور باز گذاشت…
اوضاع اپوزیسیون را چگونه می بینید؟
ـ نظام تا توانست از طریق خریدن برخی عناصر سست و سرگشته در اپوزیسیون، در میان صفوف آن نفاق و سوءظن و چنددستگی ایجاد کرد تا مانعی برای همبستگی مخالفان گردد. و شوربختانه دیدیم که، پس از چهار دهه، اپوزیسیون همبسته و واقعی در خارج شکل نگرفت و هرکس حرف خود را زد.
و حالا چه …؟
ـ اما در دوره جدید، دو عامل وارد میدان شدند، یکی در حوزه داخلی دیگری در حوزه خارجی. از شکل گیری اعتراضات دی ماه، تقریبا همه چیز در ایران دگرگون شد. برعکس جنبش سبز، اعتراضات دی ماه در همه ابعاد، در روندی متناوب و خودبخودی، تداومی قابل توجه یافت و مهمترین دستاورد آن دل بریدن از اصلاح طلبان است. این بزرگترین شکست نظام است.
از سوی دیگر، انتخاب یک ریاست جمهوری پریشان خاطر در آمریکا، دونالد ترامپ، که اساسا سیاستمدار نیست، او اما برعکس اوباما، در رابطه با ایران، به هیچ اصلی پای بند نیست مگر ستیز با جمهوری اسلامی. ترامپ با حضور نیروهای رژیم اسلامی در سوریه و عراق مخالف است و از سرگیری تحریم های سفت و سخت تری را نیز تصویب کرده. انعکاس این سیاست را در خط مشی جدید روسیه در تبادل با آمریکا علیه حضور ایران در سوریه و نیز اعتراضات علیه نفوذ ایران در عراق میتوان دید، اما همزمانی این سیاست جدید آمریکا، با حرکت دی ماه و ادامه اعتراضات داخلی مردم ایران نکته ای قابل توجه است.
از این رو اکنون دو جبهه، یکی در داخل، یکی هم در خارج، در برابر گشوده است: اگر اعتراضات پراکنده امروز مردم به موجی گسترده تر بدل شود، و اگر همزمان، نیروهای جمهوری اسلامی در سوریه و عراق تضعیف گردند، تسلط نظام در این دو جبهه به طور هم زمان سست خواهد شد و شرایط برای دگرگونی سیاسی در ایران و احتمالا سرنگونی نظام، بیشتر مهیا میشود.
اما در این میان، حلقه مفقود “اپوزیسیون” است. ما نباید به خاطر نفرت از حکومت اسلامی بی مهابا در دام هیجانات گرفتار شویم. از گذشته بیاموزیم. در دوران انقلاب، همه نیروها، بی فکر و بدون برنامه ریزی در سیر همه جاگیر انقلاب جای گرفتند و در آن حل شدند. نباید تجربه تلخ را دوباره تجربه کرد. امروز بیش از هرچیز، باید سقوط جمهوری اسلامی را مدیریت کرد. اگر نمی خواهیم قدرت های جهانی برای ما جایگزین بسازند، تنها اپوزیسیون، یعنی خودمان، باید هدایت جنبش اعتراضی را به دست بگیریم. بنابراین مشکل این دوره ما اپوزیسیون پراکنده است.
به طور قاطع بپذیریم که بر سر حداقل ها گردهم آییم نه حداکثرهای خود. به خاطر ضرورت اوضاع از بسیاری از خواسته های شوق انگیز و ایدئولوژیک باید گذشت. اگر امروز چنین نکنیم، فردا موج شورش اجتماعی این را به ما تحمیل خواهد کرد. بپذیریم که نتوانستیم در طول چهار دهه همبستگی میان اپوزیسیون ایجاد کنیم. از آنرو که تاکنون هیچ گروهی نتوانسته خود به یک بدیل همگانی بدل شود، بنابراین برای پیشروی مهمترین اقدام این است که از خود به عنوان بدیل بگذریم و به دنبال یک بدیل خارج از خود باشیم. باید به طورمشخص به دنبال بدیلی بود که برگرفته از هیچ یک از نیروهای موجود نباشد. لیکن همگان بر سر آن توافق داشته باشند. بدیلی که سمبل مقاومت و مبارزه علیه نظام باشد. این بدیل باید یک چهره استثنایی مستقل (حداکثر حقوق بشری و سکولار دمکرات) و مورد پسند و احترام نیروهای حزبی و سازمانی اپوزیسیون نظام موجود باشد، باید همگان به گرد آن حلقه بزنیم تا نیروهای پراکنده به صورت یک مشت آهنین در برابر نظام تبدیل شود. پس فوریت شرایط می طلبد که به خاطر دفاع از جنبش مردمی و کشاندن جمهوری اسلامی تا پای مرگ برگشت ناپذیر، از منافع خود و غرورهای شخصی به خاطر منافع میهن و ملت، گذر کنیم و در تلاش برای همبستگی ملی و بدیل سازی واقعی باشیم.
شکاف بزرگ در حکومت، منزوی شدن مطلق آن در جهان به دلایل مختلف از جمله کمک به تروریسم بین المللی، دخالت در امور کشورهای منطقه و فعالیت هایی که برای به دست آوردن بمب هسته ای داشته را آیا نشانه هایی از فروپاشی رژیم می دانید، چگونه؟
ـ بدون تردید. لیکن باید بدانیم که رژیم از هیچ تلاشی برای خوش جلوه دادن خود دست بردار نیست. حتما مطلع شده اید که چند روز پیش، در ۱۴ شهریور ماه، هجدهمین اجلاس سالانه بسیج اساتید کشور با حضور ۱۰۰۰ تن از استادان بسیجی دانشگاهها و مقامات عالیرتبۀ نظام در دانشگاه تهران برگزار شد. هدف اصلی اجلاس رساندن این پیام بود که در ایران همه چیز به حد اعلا خوب است و تنها چند ضعف مدیریتی وجود دارد. به سخنان قالیباف و نیز ادعاهای سردار غلامحسین غیب پرور، رئیس بسیج نگاه کنید. آیا این موجودات غیر خاکی در هپروت نیستند؟ اتفاقا به خاطر وخیم شدن اوضاع و تشدید اعتراضات، در تلاشند تا حد ممکن وضعیت نظام را خوب جلوه دهند. به یاد طارق عزیز، وزیر امور خارجه و مشاور اصلی صدام حسین افتادم که در یک مصاحبه تلویزیونی در روزهای پایانی سقوط عراق، در حالیکه ارتش آمریکا در چند قدمی بغداد بود، در یک مصاحبه تلویزیونی، اعلام می کرد که ارتش عراق کنترل اوضاع را کاملا در دست دارد و هیچ جای نگرانی نیست!
اختلاس ها، فساد و دزدی علنی و کارکرد فریبکارانه بانک ها، دروغ و تقلبات همه گیر مقامات حکومت، سرکوب، زندانی کردن و اعدام مبارزان، دگراندیشان و فشار بیشتر بر زنان، گستردگی اعتیاد و فحشا، جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات، بستن، فیلتر کردن اینترنت، سانسور تولیدات فرهنگی و در کل آشفتگی وضع اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و بالارفتن روز بروز قیمت دلار آمریکا و ارزها و بی ارزش شدن مداوم ارزش پول ملی و … اینها از نظر شما چه معنایی دارند؟
ـ به داوری من این کارکرد واقعی رژیم است که هویت آن را می سازد، نه آنچه خود مدعی است. جمهوری اسلامی هر ظلمی را برای مردم روا می دارد، زیرا تنها معیارش، ماندگاریست. شما در خارج حتی با فرهیختگان لبنانی (همچون برخی همکاران دانشگاهی من) که سخن می گوئید از ارسال کمک های مالی رژیم ایران به لبنانی ها و یاری رساندن به آنها برای بازسازی کشورشان، بسیار خشنود هستند. در پی حمله به سفارت ایران در بصره روزنامه های ایران میزان کمک های رژیم به دولت عراق و خصوصا “حوزه علمیه نجف” را بیشتر آشکار کردند (نگاه کنید به روزنامه “ستاره صبح“چاپ تهران، روز یکشنبه ۱۸ شهریور ، ۱۳۹۷) سران رژیم، هم چنانکه در پاسخ نخست آمد، اهمیت حمایت های خارجی را بیشتر از حمایت های داخلی می دانند.
با توجه به گفت و گویمان شما به عنوان یک کارشناس تاریخ و امور سیاسی چه ساختار سیاسی را به عنوان بهترین «جایگزین» پس از سقوط حکومت اسلامی برای ایران پیشنهاد می کنید؟
ـ بهترین گزینه از نظر من برای نظام آینده ایران جمهوری سکولار دمکراتیک است. البته در آینده، مردم از طریق انتخابات و آرای خود، نظام آینده را برخواهندگزید. سکولاریسم اما یعنی جدایی امور و به طور مشخص جدایی دین از حکومت این جهانی و مدنی، اما این جدایی باید براساس دمکراتیسم، یعنی حقوق مساوی افراد، آزادی همه گروه ها خصوصا اقلیت ها، استوار باشد.
با سلام و خسته نباشید،
ماه پیش در جلسه ای بمناسبت بزرگداشت سالیانه کشته شدگان سال ۶٧ ، توسط رژیم جمهوری اسلامی ، در محل سیتی هال تورنتو ، دو تن از متخصصین صحبت کردند که به اعتقاد من از مهمترین سخنرانی های ممکن بود
اقایان رئیسی حقوقدان ، مهرداد وهابی استاد اقتصاد ، روشنگری های بسیار مهمی را در سخنرانی خود گنجاندند ،
چاپ مطالب در این برهه میتواند بسیار ارزنده و قابل استفاده باشد .
با احترام
ن، م