نامه خوانندگان

 جمعه ۱۸ می ۲۰۱۲ در یکی از سالن های دانشگاه تورنتو گردهمایی و یا بهتر بگویم پنلی از سوی سازمان دگرباشان ایرانی در مورد روز مبارزه با هموفوبیا و یا همجنس گراهراسی برگزار شد.

اگرچه انتظار بود گزارشی از کارها و بررسی های این سازمان غیرانتفاعی درباره ی وضعیت همجنس گرایان و دگرباشان جنسی در ایران و یا خارج کشور داده شود حداقل برای آگاهی و یا اطلاع رسانی در جمع ولی این انتظار فقط در تعریفی کوتاه، نامشخص و دیکشنری وار خلاصه و روخوانی شد.

برنامه با معرفی شرکت کنندگان پنل آقایان منصور حسینی، کامبیز حسینی و خانم سوسن تسلیمی گرامی شروع شد. سپس با توضیح کوتاهی، برای پخش یک تئاتر رادیویی، چراغ های سالن خاموش شد و با نور ملایم شمع ها، روایتی بسیار دردناک، دلخراش و هولناک از شکنجه ها، تجاوزهای پی درپی و خشونت های فیزیکی و روانی کارگزاران بسیجی حکومت ضدانسانی و ضدبشری جمهوری ناعدل اسلامی با صدای راوی داستان(رضا) [کامبیز حسینی] گفته شد. شوک زده بر روی صندلی بغض ام را فرو دادم. قبل از هرچیز از برگزارکنندگان گرامی و عزیز خواهشمندم و تمنا دارم قبل از اجرای این گونه برنامه ها تذکری کوتاه و مختصر برای کسانی که فشار روزگار و زندگی در غربت طاقت و ظرفیت روحی و روانی شان را در شنیدن دردها و شکنجه ها آسیب پذیرتر کرده، داده شود.

آرشام پارسی، منصور حسینی، سوسن تسلیمی، کامبیز حسینی در جلسه مبارزه با هموفوبیا در تورنتو

بعد از شنیدن داستان غم انگیز رضا که سالن را بسیار تحت تأثیر قرار داده بود، آقای حسینی برای تغییر جو و فضا موضوع را به شکلی کمدی و طنزآمیز تا حدی بی معنی و تهی از محتوا کرد که این باعث انتقاد از آقای حسینی و شروعی برای بحث و گفت وگو در میان حاضران گردید.

آقای حسینی عزیز با قدردانی و سپاس به خاطر کارهایی که در این زمینه داشته اید، به شما درود می فرستم ولی بد نیست این را هم در نظر بگیریم که کمی به نحوه ی بیان و رفتار خود، وقتی که در میان این عزیزان هستیم، توجه کنیم و حساسیت های بعضی ها را به تمسخر نکشیم، چرا که همانطور که درگردهمایی مشاهده کردیم این شیوه ی برخورد شما عکس العمل هایی را در جمع شرکت کنندگان ایجاد کرد که میکروفون از دست شرکت کنندگان پنل به میان جمع کشیده شد و جو سالن را به کلی تغییر داد و داستان این بار از زبان مردمی که خود تجربه و نظرات متفاوتی داشتند، بیان گردید.

تجربه ی هم جنس گرایی در جامعه ی ما به قدری دردناک، عمیق و واقعی بوده که بعضی از این عزیزان کشور، خانواده، دوستان و حتی جانشان را در این مسیر داده اند. بنابراین دوستان هنرمند و گرامی زبان و گفتار و شیوه ی بیان گاهی می تواند آنچنان آزاردهنده و منفی باشد که یادآور همان فرهنگ هم جنس گراستیز نظیر جوک ها، مسخره کردن ها، لوث شدن ها، بی معنا و کم رنگ شدن اصل ماجرا شود. مخصوصا درست بعد از داستان مظلومانه و دردناک رضا می تواند تا حدی نامهربانانه و بیجا باشد.

کامبیز عزیز از آنجا که برنامه پارازیت یک برنامه ی سیاسی، اجتماعی، انتقادی است و به قول خودت بنیان حکومت را غلغلک می دهد، می دانم که ظرفیت بالایی داری و به قول خودت پوستت کلفت شده، برای همین هم موقعیت هایی فرا می رسد که دیگران غلغلک و یا تلنگری به شما می زنند و اگرچه معتقدی که معمولا تراژدی را به کمدی تبدیل می کنی ولی گاهی دردها آنچنان عمیق اند که کمدی شما می تواند نمک به زخم های روحی و روانی انسان ها بپاشد که در موقعیت قدرت قرار ندارند.

به باور این قلم، ضمن احترام به حق اندیشه و بیان هر انسان و هنرمندی این بدان معنا نیست که با همه رفتار و افکار موافق باشیم.

ایران نقطه ای بسیار ناامن و خطرناک برای همجنس گرایان است و از آنجا که اکثر ما در محیطی بزرگ شده ایم که فرهنگ همجنس گراهراسی در بیشتر ما آگاهانه و یا ناآگاهانه درونی و نهادینه شده، آگاهی و آموزش فردی و جمعی ما در این مورد بسیار کم و ناچیز است.

در دید بسیاری هم جنس گرایی یک عمل جنسی صرف است و نه بیشتر. هم جنس گرایی نوعی شیوه، سبک ـ ژنتیک یا انتخابی بودن ـ  زیستن است، نوعی هویت انسانی است که در بیشتر جوامع بشری حذف و سرکوب شده است.

این پنل و نشست که نکات مثبت بسیاری را هم در بر داشت سوژه ای شد برای تلنگر زدن به فرهنگ هوموفوبیک همه ما از جمله نگارنده.

این برنامه نمایشی از نیاز جامعه ی ایرانی برای دانستن و بالا بردن آگاهی و آموزش فردی و جمعی در درک متقابل و شناخت بیشتر فرهنگ هوموفوبیا و هم جنس گراستیزی هم بود. از آنجا که بنیان هم جنس گراهراسی ناآگاهی و نادانسته ها است این ناآگاهی فردی و جمعی ترس را هم دامن می زند(ترس از قانون، اجتماع، جامعه و غیره). ترس از مورد قبول واقع نشدن  و پذیرفته نشدن.

گفت وگو و حرف زدن در این مورد(هوموفوبیا) هنوز در میان ما ایرانیان و کامیونیتی مان و حتی گروه های روشنفکری دینی و غیردینی تابو و نامتعارف تلقی می شود. گفتمان هم جنس گرایی در نزد اکثر گروه های سیاسی و حقوق بشری و دمکراسی خواه که از تبعیض و ستم انسانی  حرف می زنند و آن را تجزیه و تحلیل می کنند به کلی کم رنگ، نادیده و به حاشیه رانده شده است و تعجبی هم نداشت که در این نشست حضور فعالی نداشتند.

برعکس حضور فعال و زنده و پویای جوانان ایرانی در این گردهمایی بود که فضای سالن را به کلی متفاوت کرده بود.

با سپاس و قدردانی از هنرمندان عزیز شرکت کننده در این پنل و همین طور برگزارکنندگان و حاضران این گردهمایی خوشحال شدم که در این جمع حضور داشتم، مخصوصا از دیدن سوسن تسلیمی عزیز و گرامی که با بیان شیرین و دلنشین از تجربیات کاری اش و باورهایش برایمان گفت و قلب و وجود همگی مان را سرشار از زندگی و محبت مادرانه اش کرد.  و کامبیز عزیز که با برنامه پارازیت در قلب بیشتر ایرانیان و جوانان رسوخ کرده و شاهرگ رژیم ضدبشری اسلامی را از درون ضربه پذیر و بی بنیان کرده است.

در پایان بر این باورم که همیاری و درک متقابل و حمایت از سوی جامعه دگرجنس گرا و همچنین حمایتی که هنرمندان در شکل تابوشکنی در این زمینه انجام می دهند، و نیز اطلاع رسانی جوانان ایرانی در سایت های اینترنتی و رسانه های کامیونیتی همه می توانند ابزاری برای از بین بردن این ترس (هوموفوبیا) در جهت بالا بردن و رشد آگاهی فردی و جمعی ما برای تغییر و فرهنگ سازی جامعه مان باشد. با این امید که تک تک ما در ساختن دنیای عاری از ترس و خشونت برای نسل های آینده مسئول و کوشا باشیم.