رد پاهای تو در سینه ی من جا مانده است

بوسه ام برکف پاهای تو زیبا مانده است

یاد آن روزکه با باد سخن می گفتم

مثل پروانه به ذهنم شن و صحرا مانده است

یا کویری که دگر داغ چمن در دل اوست

خشک و سوزان به دلم حسرت دریا مانده است

با تو مهتاب سخن گفت و همیشه خندید

مثل موجی که به ساحل تک و تنها مانده است

woman-painting

راز دل را به پری دختر دریا گفتی

خنجرعشق تو درسینه فردا مانده است

موج طوفان نکند صبر و شکیبا هم نیست

منتظر باش که یک لحظه به عقبا مانده است