نامه این ماه به مناسبت پایان سال و به روال رایج نگاهی به کارنامه نشر و چاپ در ایران است.
روزهای پایانی اسفندماه ۱۳۹۰ را در حالی پشت سر گذاشته ایم که هیچ رمالی حتی خوشبینترین آنها در فنجان قهوه نشر و چاپ در ایران آینده روشنی نمیبیند. اگر میزان دستاورد فرهنگی مردم یک کشور را شمار کتابهای چاپ شده در آن آشکار سازد، ایران (یعنی جمهوری اسلامی ایران) مانند خیلی چیزهای دیگر رکورد دار است. رکورد میلیاردی دزدیها یا رکورد میلیاردی (از آن گونه که احمدینژاد و دیگر حاکمان ایران همیشه در آمارها به آن استناد میکنند) را نمیگویم. در خیلی از این موارد، مانند همین مورد، ما جزو نفرات اول از ته صفیم! مانند رعایت حقوق بشر، مانند رفاه (به گفته خودشان) «دهکهای پایین جامعه»، و مانند احترام به باورهای دینی گوناگون.
«به گفته سرپرست معاونت فرهنگی وزارت ارشاد در ۷ ماه نخست سال پیش ۸۷ میلیون و ۲۲۵ هزار و ۱۳ جلد کتاب منتشر شده؛ ایران در امر انتشار عناوین کتاب در منطقه، جایگاه اول و در جهان جایگاه دهم را دارد. البته ما راضی نیستیم که در جهان دهم هستیم و باید اول بشویم. وی گفت: در سال ۱۳۵۷ حدود هزار عنوان کتاب منتشر میشد، اما در سال ۹۰، به ۶۹ هزار عنوان کتاب مجوز داده شده است. ۱۳۴ هزار و ۵۳۲ عنوان کتاب منتشر شده از سوی ۲۲۱۱ ناشر در نمایشگاههای متعدد و با سه رویکرد عمومی، موضوعی و تخصصی عرضه میشود.» (سایت ایران نیوز)
«ما راضی نیستیم که در جهان دهم هستیم و باید اول بشویم» (!) این جمله معاونت فرهنگی محترم را دوباره بخوانید. به راستی که هم رشکانگیز است و هم اشک انگیز! روز روشن چه ساده میتوان دروغ و یاوه بافت و خود را از تک و تاو نیانداخت!
گفتنی است که به گفته همین منبع: پرتکرارترین کتاب چاپ مجدد، «مفاتیح الحیات» با ۳۴ بار چاپ و «نورالدین پسر ایران» با ۳۳ چاپ بوده است.
نگفتم رکورد دار هستیم؟!
در سوی دیگر در همین زمینه یک نویسنده به خبرگزاری مهر در ایران میگوید:
«امسال از هر نویسندهای که میپرسیدی چه خبر؟، میگفت: کتابم در انتظار مجوز در ارشاد مانده است. این به نظر من یعنی اتفاقهای کمی در ادبیات داستان ما امسال افتاد و حتی حرفهای نویسندگان با یکدیگر هم همان حرفهای همیشگی و مشابه با سالهای قبل بود که در یک کلام سادهتر یعنی سال به سال در حال بدتر شدن وضع ادبیات داستانی هستیم.» (بلقیس سلیمانی، نویسنده «خاله بازی» در گفتگو با خبرگزاری مهر)
او در همان جا گفته است که «مشکلات ممیزی و مصائب انتشار اثر با توجه به وضعیت کاغذ در سال جاری بیش از هر دورهای نویسندگان کشور را خسته و مایوس کرد.»
این تنها یک مورد از هزاران دشواری در راه چاپ و نشر در ایران است که پژواک آن را از پشت دیوارهای سخت سانسور میشنویم. نویسنده دیگری در گفتگو با همین خبرگزاری از گرانی کاغذ و رواج ادبیات عامه پسند شکایت میکند:
«وضعیت کاغذ و گرانی آن در سال جاری باعث شد ناشران برای سرمایهگذاری در نشر بیش از هر چیز به سراغ ادبیات عامهپسند و نازل بروند که صرفه اقتصادی بالاتری دارد.» (صادق کامیار، نویسنده رمان دشتهای سوزان)
نویسنده دیگری (علی اصغر شیرازی) در همین زمینه از دردهایی سخن میگوید که برای کسانی که در ایران به کار نوشتن سرگرم اند، بسیار آشنا است:
«چاپ نشدن رمانها و داستانهای درخشان در سال جاری، به معنی نوشته نشدن آنها نیست. نویسنده راستین که نگاه درونی و انگیزه آفرینش خلاقانه دارد، چه بخواهد و چه نخواهد کار خودش را میکند و داستانش را مینویسد.» (همانجا)
یک ناشر دیگر که خود نویسنده نیز هست، میگوید ناشر طبعن به سادگی زیر بار چاپ ادبیاتی که برای خوانندگان انگشت شمار نوشته شده نمیرود. او در عین حال نمیتواند منکر این شود که مشکل ممیزی کتاب هنوز مشکل بزرگی است. او پیشبینی میکند که «ادبیات داستانی سال آینده را کتابهایی شامل میشوند که دو سال گذشته نوشته شدهاند و به ارشاد رفته و احتمالن چندماهی معطل ماندهاند…» (یوسف علیخانی، نویسنده و مدیر انتشارات آموت)
این نویسنده ـ ناشر، واژه احتمالن را احتمالن به چم و معنای قطعن به کار برده است!
خبرگزاری دیگری با نگاهی به نمایشگاه سالانه کتاب در تهران مینویسد:
«نبود زیرساخت مناسب برای حوزه نشر کشور و بعد از آن نوسان ارز در ماههای مختلف سال سبب شد تا بسیاری از نویسندگان و ناشران با مشکلات جدی مواجه شوند و بسیاری از کتابها از رده چاپ خارج شوند و نویسنده و ناشر را تا سال بعد و وزیدن امیدهای جدید در سال جدید منتظر گذاشت.» (خبرگزاری تسنیم)
اما چنین مینماید که حتی اگر دشواریهای تامین کاغذ هم از میان برود دشواریهای دیگر همچنان سد بزرگی بر سر راه نشر آزادانه خواهد ماند. نگاهی به سیاهه کتابهای چاپ شده برخلاف آنچه مقام های حکومتی در ایران با افتخار از آن یاد میکنند نشان میدهد که بیشتر کتابهای چاپ شده از میان ۸۷ میلیون جلد کتاب تنها آمار پرکن هستند و نه به کار این جهان میآید و نه آن جهان.
آیا میخواهید به سیاهه این کتابها نگاهی بیاندازیم؟
«شرح اسم» که نخستین کتاب خاطرات رهبر معظم انقلاب از زمان کودکی است به قلم هدایتالله بهبودی به چاپ رسید و در نمایشگاه قرآن، که اولین توزیع خود را داشت، به سرعت به فروش رفت و به چاپ چندم رسید… بعد از آن خبر کتابهای بازچاپی که باز هم در حوزه دفاع مقدس نوشته شده بودند، رونق دیگری به حوزه پر دردسر نشر در سال ۹۱ بخشید. کتابهایی که در قالب خاطرات نوشته شده بود و با استقبال خوبی هم همراه بود. کتابهایی مثل «نورالدین پسر ایران»، «پایی که جا ماند»، «بابا نظر» و «دا» در صدر پرفروشهای امسال بودند. روند چاپ این نوع آثار نشان داد که هنوز هم ادبیات دفاع مقدس با وجود مظلومیت، پر طرفدار است. (خبرگزاری تسنیم)
سیاهه نام ۱۰ ناشری که پرکار بودند نیز دیدنی است:
مدرسان شریف، سمت، دانشگاه پیام نور، سوره مهر، بوستان کتاب قم، رهنما، جنگل، امیرکبیر، جاودانه و دفتر انتشارات اسلامی. (همانجا)
چیزی که در آمار دولتی جمهوری اسلامی گفته نمی شود و یا پنهان مانده این است که بسیاری از این کتاب ها با تیراژهای چهل، پنجاه نسخه ای منتشر شده اند و بسیاری از آنها چون با بودجه ی دولتی چاپخش می شود، به فروش نمی رود بلکه به عنوان هدیه به افراد داده می شود که احتمالن حتی خوانده هم نمی شود.
خبرگزاری ایسنا در بررسی کارنامه یک سال نشر در ایران به نقل از یک نویسنده مینویسد:
«ضعف جریان نقد و کرسیهای نقد ادبی و مجلات تخصصی نقد داستان موجب شده تا جریان مستمر، استدلالی، ساختارمند و شفاف نقد، جای خود را به انتخابهای مجمل جشنوارههای ادبی دهد. همچنین فقدان پژوهشهای بنیادین در حوزهی ادبیات داستانی، سطح گفتمانی تئوریک ادبیات داستانی را تضعیف کرده و جشنوارههای ادبی را عرصهای برای ظهور سلایق ناآزموده و غیرمستدل ساخته است. (احمد شاکری در گفتگو با ایسنا)
به این وضع اشکانگیز (!) بازار نشر و کتاب میتوان بسته شدن پیوسته روزنامهها، تعطیلی بنگاه های انتشارات کتاب مثل نشر چشمه، بازداشت روزنامه نگاران و وبلاگنویسان، فشار بر کاربران فضای مجازی و جلوگیری از دسترسی آزادانه به اطلاعات را هم افزود.
سال ۱۳۹۱ گذشت. در بازپسین روزهای سال و همزمان با نوگردانی جهان پیرامون مان، امیدوار باشیم که آنچه تاکنون دیدهایم تنها کابوسی بوده که به سر میآید و ادبیات تنومند ایران هرگز پژمرده نخواهد شد چرا که ریشه در ژرفاها دارد.
نوروزتان خجسته.