از روز ۱۵ مارچ تاکنون، کشور سوریه شاهد ناآرامی ها و تظاهرات اعتراض آمیز مردم در شهرهای مختلف بوده است. اعتراض از پایتخت سوریه آغاز شد اما در برخی شهرها و مناطق شکل حادی به خود گرفت. حاکمان وابسته به اقلیت “علوی” مذهب در دمشق در این مرحله از خیزش مردم سوریه با چند کانون ملتهب رو به رو شده اند که مهمترین آنها، منطقه عمدتا سنی نشین”درعا” در جنوب و منطقه کردنشین قامشلی در شمال کشورند. در شهر “درعا” تاکنون شش نفر کشته و صدها نفر دستگیر شده اند. این به معنای آن است که در جامعه استبداد زده سوریه مناطقی که دهه هاست زیر ستم ملی ومذهبی حاکمیت خاندان اسد قرار دارند استعداد انفجار بیشتری دارند. من بر این باورم که دمشق و حمص و حما و دیگر شهرها ومناطق سوریه – به رغم سبعیت سازمان امنیت این کشور – بار دیگر به فرآیند تظاهرات و اعتراضات خواهند پیوست.
بشار اسد قبل از حوادث اخیر سوریه و پس از سر برآوردن اعتراض ها در لیبی به روزنامه “وال ستریت جورنال” گفت که در برابر موج دگرگونی ها، سوریه به علت مبارزه با اسراییل از مصونیت برخوردار است والبته تظاهرات چند روز اخیر، این نظریه را باطل کرد. اکثریت سنی مذهب و اقلیت کرد هم اکنون از ستم ملی – مذهبی اقلیت علوی حاکم رنج می برند. نیز در راس جامعه سوریه، لایه سرمایه سالار انگلی قرار دارد که از وابستگان به رییس جمهور و همسر ایشان اند. این امر، باعث ژرفش تضادهای اجتماعی و طبقاتی میان خاندان حاکم و طبقه فرودست جامعه شده است. مردم سوریه از این که رژیم بشار اسد این کشور را به دور از هر گونه تحول دموکراتیک و به یک شبه مستعمره ایران تبدیل کرده است سخت ناخشنودند. من به نوبه خود داغ همکاری وزارت اطلاعات ایران و سازمان امنیت سوریه را چشیده ام. در مارس ۲۰۰۷ اطلاعات ایران به همگنان سوری اش دستور داد تا جهت فشار سیاسی بر من، پسرم را که دانشجوی دانشگاه دمشق بود دستگیر کنند و اگر کمک سازمان های حقوق بشر سوری و بین المللی نبود احتمالا او را به ایران تحویل می دادند.
حکومت تهران که با تقلب و دروغ پردازی همه ارکان حاکمیت در خرداد ۸۸ و پای نهادن بر پیکر خونین جانباختگان، وضعیت خود را تحکیم کرد، اکنون در برابر تحولات دموکراتیک منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ژست آزادی خواهی می گیرد. از یک سو برای مردم مصر و تونس و یمن و لیبی اشک تمساح می ریزد و از سوی دیگر توده های میلیونی را در تهران و سایر شهرها به خاک و خون می کشد. از یک سو برای شیعیان بحرین سینه چاک می کند و از سوی دیگر مردم عرب شیعه اهواز را سرکوب می نماید. اینک با شعله ورشدن مبارزه ضد استبدادی مردم سوریه، حاکمان ریاکار تهران، کر ولال شده اند و انگار مردم سوریه جزو “مردم مسلمان منطقه” نیستند که جوانانش با حنجره های خونین شعار آزادی را سر می دهند. فرمانروایان خودکامه ایران با حمایت دروغین از خیزش های مردم منطقه و با فرقه گرایی و غوغاسالاری درباره مبارزات مردم بحرین، می کوشند نظر جهانیان را از جهنمی که برای ایرانیان ساخته اند، منحرف کنند و این عین نفاق و دورویی است.
هم اکنون سونامی انقلاب های دموکراتیک، شمال آفریقا و خاورمیانه را در می نوردد و بر خلاف ادعاهای رژیم تهران، هیچ کشوری مصون از آن نیست: نه سوریه به ظاهر ضد اسراییلی و نه ایران به ظاهر ضد غربی.
به گمان من شرایط عینی و ذهنی برای تحول دموکراتیک در سوریه مهیاست و کشتار و دستگیری های گسترده اخیر جوانان – و حتا نوجوانان کمتر از ۱۵ سال – نمی تواند جلوی این تحول را بگیرد. حاکمان تهران در فکر آن اند تا توجیهی برای اوضاع در سوریه بیابند. آنان به فرافکنی های خود ادامه خواهند داد و همچنان از دیکتاتور سوریه حمایت خواهند کرد و احتمالا با اوج گیری جنبش ضد دیکتاتوری در آن کشور، مخالفان بشار اسد را عوامل اسراییل و آمریکا قلمداد خواهند کرد. فراموش نکنیم که پس از کشتار هزاران سوری معترض در شهرهای حما و حمص در اوایل دهه هشتاد میلادی توسط حافظ اسد، خود کامگان تهران از ایشان در برابر همفکران مذهبی خود یعنی اخوان المسلمین – که رهبری تظاهرات را به عهده داشتند – پشتیبانی کردند.
رژیم ایران که در تنگنای بحران های فزاینده اقتصادی و سیاسی دست و پا می زند به آسانی از مهمترین متحد خود در جهان عرب دست نخواهد کشید. و می دانیم که با چه گشاده دستی، ثروت های مردم را به جیب بشار اسد و وابستگان وی وهمسرش سرازیر نموده و آنان را به بزرگترین سرمایه داران سوریه بدل کرده است. مردم سوریه دیگر نمی خواهند زیر بار رژیم مستبدی زندگی کنند که به دروغ شعار مبارزه با اسراییل را سر می دهد اما پس از ۴۴ سال از آزادی بلندی های جولان ناتوان است. گرچه توده های مردم هنوز میان دو شعار اصلاحات و سرنگونی در نوسان اند اما فریاد “نرید الحریه” – ما آزادی می خواهیم – را به زبان فصیح عربی در خیابان ها فریاد می زنند.