مارن سَبوُ
در بخش اول تورات، در سوره ی آفرینش آمده است: فرعون در خواب میبیند که هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را میخورند و هفت خوشه خشک هفت خوشه سبز را نابود میسازند. فرعون همه خوابگزارانش را برای تعبیر این خواب فرا میخواند، اما جملگی از تعبیرش عاجز میمانند. سپس به یاد یوسف میافتند و تعبیر آن را از او میخواهند. یوسف بیان میکند که هفت سال حاصلخیز و سپس هفت سال خشکسالی در پیش است پس باید در هفت سال اول قسمتی از محصول ذخیره شود تا در زمان خشکسالی مردم در قحطی نمانند. فرعون چونان پدری برای همه ی مردم مصر، نگران شکم های گرسنه مردم بود. قصه ی تورات نشان دهنده ی بُن مایه و علت قدرت فرعون می باشد. کنترل مواد غذایی و به ویژه غلات، بازتوزیع و برنامه ریزی درست موجبات قدرت مرکزی را فراهم آورده بود. اما فرعون صرفا به خاطر نقش پدر بودن برای مصر نبود که غلات انباشته می کرد. با وجود این که فرعون نقش انسان- خدا را از این زمان تا آن زمان نیز تجربه کرده بود، اما شاهد شورش مردم هم نیز بوده است. به تجربه دریافته بود که هرگاه مردم مصر گرسنه بمانند، همراهی شان و همدلی شان تبدیل به شورش می شود و شرایط دشواری را رقم می زند. مصری ها اما تنها ملتی نبودند که چنین ارتباطی را تجربه کرده بودند. در روم قدیم هم کنترل دانه های روغنی (در مورد مصر غلات بوده است) برای حفظ اقتدار و کسب قدرت نقش بزرگی بازی می کرده است. البته در مورد روم می شود سیرک و سرگرمی های خاص آن زمان مثل جنگ گلادیاتورها را هم نیز به کنترل دانه های غذایی افزود تا موجبات رضایت مردم فراهم شود.
رابطه ی گرسنگی، قیمت مواد غذایی و شورش موضوعی است که طی هزاران سال شناخته شده بوده و آنچه در شمال آفریقا موجب حیرت شده این است که این سنت دیرین که دستورالعمل آن هم از همان ایام قدیم در اختیار دیکتاتورها بوده، چرا انجام نشده است. از تابستان سال ۲۰۰۷ که صنعت خانه سازی فرو ریخت و بحران بزرگ اقتصادی جهان را دامن زد، خیلی از سرمایه داران برای کسب سود به سوی سرمایه گذاری در صنعت مواد غذایی روی آوردند؛ سرمایه گذاری در مواد اولیه خام، از جمله مواد غذایی نوعی امنیت سرمایه گذاری را نشان می داد که سوددهی خوبی هم به دنبال داشت. بی نظمی و ناهماهنگی دستگاه های اقتصادی شرکت های آمریکایی و به دنبال آن اروپایی در سال ۲۰۰۰، روزنه ی سودآوری سرمایه گذاری در صنعت مواد غذایی را نشانه رفت. در همین اثنا، نیاز مبرم برای سوخت بیولوژیکی که موسوم شد به “سوخت زیستی” از یک طرف و خشکسالی، سیل و توفان از طرف دیگر، موجب افزایش سریع قیمت مواد غذایی در سال های ۲۰۰۸-۲۰۰۷ شد. به همین دلیل هم در سال ۲۰۰۷ شورش های مردم مکزیک آغاز و به “بحران نان ذرت مکزیکی” موسوم شد. این شورش ها به تدریج منتهی به اعتراض مردم هائیتی، سنگال، اندونزی، زیمبابوه، کامرون، اردن، یمن، بنگال غربی در هند، آرژانتین و عربستان سعودی گردید. این اعتراض های خیابانی که به خاطر قیمت بالای مواد غذایی بود در بیش از سی کشور جهان طی دو سال ادامه داشت. زمامداران خیلی از این کشورها هم چون فرعون آموخته بودند که در سال های پُربار و حاصلخیز، دانه های غلات را ذخیره کنند که این ذخیره سازی تا میانه های دهه ی ۱۹۹۰ ادامه داشت. در این سال ها بود که سازمان بین المللی تجارت پا به عرصه ی امور بازرگانی گذاشت و یارانه های مواد دانه ای را قطع کرد، موانع گمرکی را از پیش روی برداشت و فروش مواد ذخیره شده نیز به سادگی صورت گرفت. به این ترتیب، آموخته های قصه ی فرعون و یوسف، از صحنه ی سیاسی روز رخت بر بست و به همین ترتیب نیز امنیت مواد غذایی در کشورهای فقیر.
چنان که می شود فهمید، مصر پیشگام بی نظمی بازار مواد غذایی در جهان بوده است؛ در سال ۱۹۷۷، سلف مسلم فرعون، یعنی “انور سادات” سیستم کنترل بر مواد غذایی را از بین برد. در همان سال شورش مردم که معروف شد به “شورش نان”، مقامات مصری را مجبور به عقب نشینی کرد و سیستم کنترل بر مواد غذایی را بار دیگر احیا کردند. این تجربه برای جانشین “انور سادات” که “حسنی مبارک” بود درس خوبی بود و به خوبی درک کرد که برای حفظ قدرت بهترین و مهمترین ابزاری که باید کاملا در اختیار داشته باشد، قیمت مواد غذایی و بویژه نان مردم است. بدیهی است که سخنرانی های فصیح و بلیغ و آتشین نیز در مورد تأمین مواد غذایی می تواند جای سیرک و جنگ گلادیاتورها را بگیرد، اما او نیز فهمیده بود که با همه ی این ها مردم نباید بدون نان بمانند تا بشود وفاداری شان به رژیم و دولت حاکم را جذب کرد. با این وجود آن گاه که در سال ۲۰۰۸، بحران مواد غذایی شروع شد، مبارک، سنت قدیمی هنر سیرک را فراموش کرده بود. مصر هیچ گونه سیستم دفاعی در برابر افزایش روزافزون و سریع مواد غذایی نداشت. فراموشی یی که حاصل اش مگر شورش مردم برای نان از سال ۱۹۷۷ نبوده است. این شورش ها نه تنها در قاهره که در شمال و جنوب صحرا و شرق دره ی نیل ادامه یافت. به دنبال شورش های مردمی در سال ۲۰۰۸ برای اعتراض به کمبود مواد غذایی از یک سو و گرانی سرسام آور آن از دیگر سو، بعضی از دولت ها برای نظم دادن به بازار مواد غذایی به ویژه مواد ضروری و اساسی مردم، برنامه ریزی جدیدی را ارایه دادند؛ در آسیا، بیشتر کشورها از صدور برنج جلوگیری کردند. در آفریقا یارانه های جدیدی در دستور روز دولت ها قرار گرفت. در کنار این برنامه ها نیز چند سالی هم حاصلخیزی مشاهده شد طوری که به ثبات قیمت مواد غذایی منجر شد. این ثبات البته که عمری کوتاه داشت و از نیمه ی دوم سال ۲۰۱۰، بار دیگر کارزار اعتراض به قیمت مواد غذایی شروع شد که مهم ترین آن نیز در موزامبیک رخ داد. کشوری که در ایجاد بی نظمی لقب بهترین سیاست را به خود اختصاص داده بود. اعتراض های خیابانی مردم که سیزده کشته بر جای گذاشته بود، منتهی به این شد که دولت مجبور شود در تصمیمی سریع، به مواد غذایی بیست درصد یارانه ها بدهد. وقتی که مردم تونس و الجزایر در ماه ژانویه به خیابان ها آمدند، براساس گزارش سازمان بین المللی مواد غذایی سازمان ملل، قیمت مواد اساسی به طور سرسام آوری بالا رفته بود. شورش مردم در تونس منتهی به فرار دیکتاتور تونس، “بن علی” شد. در الجزایر هم نباید از اعتراض های مردم که در موقعیتی مشابه زندگی می کنند، چشم پوشید.
اکنون جنبش دموکراسی خواهی مردم مصر که موسوم شده است به “جنبش اعتراضی چرخه ای”، فراز و نشیب های فراوانی در ده سال اخیر داشته است. اعتراض ها هم موجبات گوناگونی داشته اند؛ مبارزه برای حقوق و عدالت سیاسی، مبارزه علیه خشونت پلیس، مبارزه برای حقوق کار و کارگری و مبارزه برای آزادی بیان و مطبوعات. این جنبش به یقین نمی توانست به قدرتی که جهان شاهد آن بود، باشد، اگر، مردم عادی مصر به اندازه کافی نان بر سفره داشتند.
مصر نمونه ای به همتا است هم در خاورمیانه و هم در آفریقا. چرا که این کشور یکی از فقیرترین کشورهای منطقه نبود. علاوه بر آن، بخش بزرگی از مردم مصر باسواد می باشند و درصد بالایی نیز از تحصیلات دانشگاهی برخوردارند. سیستم اینترنت و موبایل نیز در این کشور به طور چشمگیری پیشرفته بود. البته که همه ی این پیشرفت ها نیز عاملی بودند برای موفقیت انقلاب مصر. این شرایط منحصر به مصر نمی شود و کشورهای دیگری نیز شرایط مهم شورش در مصر را نیز دارا می باشند: افزایش روزافزون قیمت روغن غذایی، غلات، شکر، برنج، کوتاه سخن، نان و معاش روزانه. در سراسر قاره ی آفریقا، در خاورمیانه و بخشی از آسیا نسل جوان از سیرک بازی های رهبران پیر خود نیز نه تنها به ستوه آمده اند که تاب تحمل آنها را هم ندارند. به همین خاطر هم با درس گرفتن از جوانان دیگر کشورهای منطقه که مدال های درخشان رهایی بخشی را از آن خود کرده اند، دیر یا زود علیه دیکتاتورهای حاضر در صحنه ی سیاست شورش خواهند کرد. این نسل جوان دیگر در بند فریب شعارهای ضداستعماری رهبران ضد آزادی اسیر نمی شود. آنها خواهان لقمه ای نان در سفره ی خویش اند. با این همه دال و مدلول، کشور بعدی که شورش علیه دیکتاتوری را سامان خواهد داد، کدام است؟ به باور من نگاهی بر سفره ی بی نان مردم در کشورهای منطقه بکنید تا بتوانید اولین کشور را که نمی خواهم نامی از آن ببرم را پیدا کنید.
* Maren Sæbøروزنامه نگار بین المللی ست.
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در اسلو ـ نروژ است که بویژه اتفاقات آن بخش از اروپا را پوشش می دهد.