آرش عزیزی ـ نزدیک به ۱۳۰۰ نفر از اعضای حزب نیودموکرات آخرهفتهی گذشته را در سالن نمایشگاه های هالیفکس گرد آمدند تا در طی ۳ روز کنوانسیون حزب خود را برگزار کن
شهروند ۱۲۴۳ پنجشنبه ۲۰ آگوست ۲۰۰۹
گزارش اختصاصی شهروند از کنوانسیونِ فدرالِ حزب نیودموکرات کانادا
نزدیک به ۱۳۰۰ نفر از اعضای حزب نیودموکرات آخرهفتهی گذشته را در سالن نمایشگاه های هالیفکس گرد آمدند تا در طی ۳ روز کنوانسیون حزب خود را برگزار کنند و راه و نقشه عملِ حزب در دوره جدید را ترسیم کنند. نیودموکراتها از سراسر کانادا در شرقیترین شهر بزرگ کانادا گرد آمده بودند تا آماده ی پیروزی در انتخاباتی شوند که امکان دارد هر لحظه با سقوط دولت هارپر در بگیرد.
به نظر میرسد اوضاع از هر زمانی برای پیروزی حزب نیودموکرات مهیاتر باشد. از یک طرف دو حزب اصلی، لیبرال و محافظهکار، بیش از پیش در بحران قرار دارند و هر یک به نوعی مورد پسند مردم نیستند و از طرف دیگر در میان بحران عظیم اقتصادی هستیم و قاعدتا احزاب چپ و سوسیالیست مانند ان.دی.پی هستند که باید از این بحران بهره بگیرند. پس آیا این موقعیت خوبی نیست که حزب نیودموکرات، که در حال حاضر با ۳۶ کرسی چهارمین حزب مجلس است، به سوی فتح انتخابات و تشکیل دولت گام بردارد؟
این سئوالی بود که نیودموکراتها در کنوانسیونِ هفتهی گذشتهی خود در به در به دنبال پاسخ برای آن میگشتند و به نظر میرسد به جای تلاش برای ارائه پلاتفرم سیاسی بیشتر دنبال فرمولهای جادویی یا تکنیکهای خاص انتخاباتی برای تحقق این امر بودند.
از تغییر نام تا شگردهای اوبامایی
یکی از تصمیماتی که در کنوانسیون صحبت از آن بود احتمال تغییر نام حزب و حذف صفت "نیو" (جدید) از آن بود که البته در نهایت با مقاومت بخش بزرگی از نمایندگان، رای نیاورد. طرفداران این تغییر استدلال میکردند که صفت "جدید" به هنگام تشکیل حزب در سال ۱۹۶۱ معنایی داشته اما با گذشت ۴۸ سال دیگر معنای خود را از دست داده و حزب باید آن را کنار بگذارد و به "حزب دموکرات" بدل شود. این تغییر به ظاهر تنها فنی و تکنیکی است و البته برای بعضیها شاید به معنای تغییر چهره و ارائه چهره ای تازه تر از حزب باشد، اما نگاهی دقیقتر به وقایع کنوانسیون خبر از روندی دیگر میدهد: روندی برای حرکت حزب به سمت راست، زدودن روابط محکم آن با اتحادیه های کارگری و اتخاذ نام حزب معروفترِ همسایه ی جنوبی یعنی حزب دموکراتِ آمریکا.
واقعیتی که این گمانه را تایید میکرد حضور گسترده ی تیمِ انتخاباتی باراک اوباما در کنوانسیون بود که در واقع جلوه های اصلی مراسم بودند و هر روز سر و کله شان در بخشهای مختلف پیدا میشد. همکاریهای حزب دموکرات آمریکا و نیودموکراتهای کانادا بیشتر حول تلاشهای اوباما برای معرفی نظام خدمات درمانی رایگان و عمومی در آمریکا آغاز شد. اوباما در حال حاضر شدیدا درگیر تغییر نظام خدمات درمانی در کشورش است و از طرفی این اولین رهبر حزب نیودموکرات، تامی داگلاس، بود که بهداشت رایگان و عمومی را به کانادا آورد و از این رو همکاریهایی در این زمینه صورت گرفته است. اما به نظر میرسد نیودموکراتها به رهبری لیتون میخواستند از این همکاری برای کسب شهرت بیشتر استفاده کنند و در عین حال از شگردهای پیروزی اوباما هم سر در بیاورند. از این رو مهمانان تیم اوباما جای ویژه ای در کنوانسیون داشتند. (در ضمن شعبه ی کانادای "دموکراتهای خارج" که متشکل از طرفداران حزب دموکرات آمریکا در خارج این کشور است، میزی در جنبِ کنوانسیون رزرو کرده بود که البته در طول سه روز هرگز کسی پشت آن ظاهر نشد).
بتسی مایرز و مارشال گنز دو نفر از طراحان اصلی کارزار اوباما در روز شنبه، روز دوم کنوانسیون، برای نیودمکراتها سخنرانی کردند. خانم مایرز مامور ارشد عملیاتی کارزار اوباما بود و از جمله نقش عمده ای در سازماندهی زنان داشت. آقای گانز از سازماندهندگان معروف کارگری در آمریکا است که در دانشگاه هاروارد درسِ سازماندهی میدهد و در کارزار انتخاباتی اوباما هم در کار سازماندهی توده ای بود. مایرز و گانز را میتوان دو مهمان اصلی خواند که جمعا حدود سه ساعت از وقت کنوانسیون را به خود اختصاص دادند به این امید که کمی از گرد پیروزی جادویی اوباما به ان.دی.پی هم برسد.
اما جالب اینجا بود که آن دو در سخنانشان بیشتر بر این تاکید داشتند که خبری از فرمول جادویی نیست. بتسی مایرز در کنفرانس مطبوعاتی پیش از سخنرانی خود در پاسخ به سئوال خبرنگار شهروند گفت: "فرمولی جادویی در کار نیست. ما استراتژی خیلی روشن و متمرکزی داشتیم که به همان چسبیدیم".
نیودموکراتهای موفق
بخش دیگری از این تلاشِ همه جانبه برای یافتن راه پیروزی دعوت از نیودموکراتهایی بود که در نقاط مختلف کشور به پیروزیهای انتخاباتی رسیده اند. در مقابل کسانی که مدعی هستند نیودموکراتها هرگز شانس راهیابی به دولت را ندارند بهترین جواب شاید احزاب استانی نیودموکرات است که فی الحال در دولت هستند. در حال حاضر احزاب استانی نیودموکرات در دو استان، یعنی مانیتوبا و نوا اسکوشیا، در دولت هستند و به همین علت اعضای کارزارهای انتخاباتی حزب در این دو استان از جمله سخنرانانی بودند که برای نیودموکراتهای سراسر کانادا از راه های پیروزی خود گفتند.
علاوه بر استراتژیستهای انتخاباتی، خودِ گری دوئر، نخستوزیر مانیتوبا، و داریل دکستر، نخستوزیر نوا اسکوشیا (که استانش در واقع میزبان کنوانسیون هم بود) در روز اول برای کنوانسیون از راه های پیروزی خود گفتند. گری دوئر، که سه دوره ی پیاپی موفق به کسب دولت اکثریت در مانیتوبا شده است، بخصوص سخنرانی پرشوری داشت و به گفته ای از وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا، اشاره کرد که: "هرگز، هرگز، هرگز، کناره نگیر." (Never, Never, Never Quit).
تاکید بر پیشروی های حزبِ فدرال در نقاط مختلف کانادا نیز از نکاتی بود که تقریبا همه ی سخنرانان به آن اشاره میکردند. سخنرانان به این اشاره میکردند که در دوره ی قبلی حزب برای اولین بار از استان کبک نماینده ای انتخاب کرده و در استانهایی مثل آلبرتا، نیوفاندلند و لابرادور و بریتیش کلمبیا به پیروزی رسیده. نتایج چشمگیر این حزب در انتاریو هم قابل توجه بود: نیودموکراتها اکنون ۱۷ نماینده ی مجلس از این استان دارند و از جمله با هفت نماینده ی خود در شمال انتاریو، این منطقه را تسخیر کرده اند. رویهمرفته رای آنها از ۱ میلیون به ۲.۵ میلیون رسیده است.
این تاکید مداوم بر موفقیتهای حزب در واقع هم بخشی از تاکید بر واقعی بودن امکان پیروزی برای نیودموکراتها داشت و هم بخشی از ارائه تصویر موفقیت از جک لیتون، رهبر حزب، که تا کنون شش سال رهبر حزب بوده است و در این کنوانسیون نیز از اعضایش برای ادامه ی رهبری رای اعتماد گرفت.
در واقع تمام کنوانسیون حول ارائه تصویر رهبری قدرتمند و موفق از جک لیتون سازمان داده شده بود و عکسها و اسم او همه جا را گرفته بود. آرمِ کنوانسیون متشکل از عکس لیتون و فانوسی دریایی به نشانه ی منطقه ی ماریتایمز بود و همه جای کنوانسیون را گرفته بود. عکس لیتون حتی از چراغهای خیابانهای هالیفکس در اطراف محل برگزاری کنوانسیون نیز آویزان بود. با این وجود در رایگیری نهایی او تنها ۸۹.۲۵ درصد رای اعتماد از نمایندگان حزبی گرفت که نشان از بروز نارضایتیهای داخلی در حزب دارد. ۸۹.۲۵ درصد شاید در نگاه اول رقم بالایی به نظر برسد، اما با توجه به قریب الوقوع بودن انتخابات و ماهیتِ کنوانسیون در واقع رقم بالایی نیست (مثلا لیتون در کنوانسیون قبلی در کبک، ۹۹ درصد رای اعتماد آورده بود). لیتون در پاسخ به سئوال خبرنگار شهروند که به این ۱۱ درصد نارضایتی اشاره کرد و پرسید که آیا این به علت حمایت لیتون از ائتلاف با حزب لیبرال نیست، بیشتر بر دموکراسی درونی و اتحاد حزبش تاکید کرد.
واقعیت اینجاست که بسیاری از نمایندگان کنوانسیون که به لیتون رای منفی دادند (و در واقع رای به برگزاری کنوانسیون انتخاب رهبری دادند) به این علت از لیتون ناراضی بودند که او چند ماه قبل وارد ائتلافی با حزب لیبرال شده بود که در آن اصول مهم برنامه ای حزب، مثل لغو معافیتهای مالیاتی شرکتهای بزرگ و پایان جنگ در افغانستان، را کنار گذاشته بود.
لیتون در سخنرانی پایانی کنوانسیون با اشاره به پیروزیهای حزبش در دوره ی اخیر از این گفت که قبلا به او میگفته اند امکان ندارد حزبش از کبک نماینده ای به اتاوا بفرستد یا در نوا اسکوشیا، دولت استانی تشکیل دهد و حالا هم میگویند نیودموکراتها نمیتوانند به فتح دولت در سطح فدرال برسند، اما اینگونه نیست و این اتفاق میتواند رخ دهد، او در ضمن بر بعضی از سیاستهای خود تاکید کرد و مثلا به این واقعیت که کارگران نباید خرج بحرانی را بدهند که "محتکران" درست کرده اند (با اینکه خود لیتون چند ماه پیش از کارگران خواسته بود حقوق کمتری بگیرند تا شغلهای بیشتری ایجاد شود!).
نیودموکراتها؛ کدام جهتِ سیاسی؟
گرایش و خاستگاهِ سیاسی حزب نیودموکرات را در یک کلام میتوان "سوسیال دموکرات" یا "سوسیالیست دموکراتیک" نامید اما در دنیای واقعی سیاست، این چیزی را توضیح نمیدهد و مشخصه ی حزب در هر دوره با فاکتورهای مختلفی تعیین میشود. مثلا هماکنون میبینیم که حزب نیودموکراتِ بریتیش کلمبیا تحت رهبری کارول جیمز به سمت راست رفته و احتمالا آخرین پایگاه بلریسم در جهان است که هنوز میخواهد راه سومی بین سرمایهداری و سوسیالیسم پیدا کند! از طرف دیگر حزب نیودموکراتِ انتاریو به رهبری آندریا هروات کاملا به سمت چپ رفته و هروات علنا از گرایش خود به "ایدئولوژی طبقه ی کارگر" و سوسیالیسم میگوید.
از این رو گزینه ی جهتِ سیاسی حزب نیودموکراتِ فدرال نیز باز است و در شرایط ایده آل میبایست به رای نمایندگان و در کنوانسیون حزب انتخاب میشد، اما عملا به هیچ وجه اینگونه نیست و سه روز کنوانسیون به هر چیزی ربط داشت مگر انتخابِ جهت سیاسی. از حدود ۲۵ ساعت کنوانسیون در سه روز تنها هفت ساعت به انتخاب سیاستها و تصویب قطعنامهها تعلق داشت و دو عامل باعث میشود که همین روند هم به تعیین جهت سیاسی حزب منجر نشود و عملا جهت واقعی حزب توسط بوروکرات های حزب در شورای فدرال و در جلسات دربسته تعیین شود.
اول اینکه اساسا ماهیت قطعنامه هایی که به کنوانسیون می آید بیشتر افزودن برگی به دفتر سیاستهای حزب است و نه تعیین جهت سیاسی. مثلا در کنوانسیون هالیفکس قطعنامه های متعددی در مسائل مختلف از دفاع از صنعت جنگل تا دفاع از حقوق برابر زنان تا پرداختن به مسئله بیمسکنی تصویب شد، اما سند مشخصی که جهت حزب در دوره ی آتی را مشخص کند در کار نبود.
البته باید حداقل به یک قطعنامه ی بسیار خوب که به صورت اضطراری در انتهای کنوانسیون تصویب شد اشاره کرد. این قطعنامه در دفاع از مبارزات اخیر مردم ایران بود که در ابعاد میلیونی برای آزادی و برابری و در مقابله با جمهوری اسلامی به میدان آمده اند. این قطعنامه به روشنی خواهان آزادی تمام زندانیان سیاسی از جمله مازیار بهاری، روزنامه نگار ایرانی ـ کانادایی، بود. کیاوش نجفی، نماینده ی کنوانسیون از اتاوا، سخنرانی زیبایی در دفاع از این قطعنامه انجام داد و در آن به انقلاب ۵۷ به عنوان انقلابی برای آزادی که شکست خورده اشاره کرد و جنبش انقلابی کنونی را نیز ستود. پل دوار، نماینده ی مجلس فدرال از اتاوا و منتقد سیاست خارجی حزب، مبتکر اصلی این کنوانسیون بود که در مصاحبه ی اختصاصی با شهروند در روز اول کنفرانس از آن خبر داده بود.
دوم اینکه حتی همین قطعنامههای تعیین مواضع نیز پس از گذشتن از دالانهای بوروکراتیک متعدد (مثل کمیتههای تعیین اولویت) به صحن کنوانسیون میرسند.
بنابراین جهت سیاسی حزب را نه از مصوبات کنوانسیون که از جو موجود و عوامل دیگر باید استخراج کرد.
در بالا به وجود گرایشی در حرکت به راست و به سوی حزب دموکراتِ آمریکا اشاره کردیم که از حضور متعدد اوباماییها نیز مشخص بود. نشان دیگر آن سیاستهای جدید حزب در دفاع از کسب و کارهای کوچک بود.
اما تاکید بر ریشههای سوسیال دموکراتیک حزب به عنوان آلترناتیوی بر سیاستهای تاکنونی احزاب حاکم بر کانادا نیز بارها در کنوانسیون دیده شد. برای مثال اد برادبنت، رهبر سابق حزب، در سخنرانی افتتاحیه ی کنوانسیون با تمجید کشورهای اسکاندیناوی مدلِ اجتماعی آنها را در مقابل مدل آمریکا و بریتانیا تحسین کرد و یا پگی نش که در پایان به عنوان رئیس جدید حزب انتخاب شد در سخنرانی انتخاباتی خود بر جهت سوسیال دموکرات حزبش صحه گذاشت.
اما محدودیتهای سوسیال دموکراسی در دوره بحران اقتصادی از نکاتی است که حزب باید با آن دست و پنجه نرم کند. مثلا اد برادبنت در کنفرانس مطبوعاتیِ خود در پاسخ به سئوال خبرنگار شهروند که نظرش را در مورد لزوم حرکت حزب به سمت سوسیالیسم و سیاستهایی همچون ملیسازی صنایع بزرگ خواست، گفت: "ما طرفدار اقتصاد بازار کارکردی هستیم" تا تاکید کند به دنبال چیزی فرای اقتصاد بازار و سرمایهداری نیست.
رهبران کارگری همچون لئو جرارد، رئیس بین المللی اتحادیه کارگران فولاد، و کن جورجتی، رهبر کنگره کارگران کانادا، نیز سخنرانیهای به نسبت چپگرایانه ای داشتند که نشان میدهد هرگونه تلاش برای حرکت به راست در این حزب با واکنشهای شدید مواجه خواهد شد.
حزب نیودموکرات با رهبری جک لیتون و با امید به استفاده از شگردهای جادویی انتخاباتی برای تشکیل دولت از کنوانسیون بیرون آمد، اما در صورت عدم ارائه ی آلترناتیوهای مشخصِ ضدسرمایه داری موفق به پیروزی و به قدرت رسیدن نخواهد شد. اما ۱۱ درصد رای مخالفِ لیتون نشان میدهد که تناقضات بسیاری در دل این حزب خوابیده است و در دوره ی آتی باید شاهد حرکت آن به سمت چپ باشیم. با اوج گرفتن بحرانهای اجتماعی، کارگران به سمت حزب سنتی خود میآیند و صفوف آن را پر میکنند و آنوقت مشارکت اعضا، که در حال حاضر خبری از آن در حزب نیست، نیودموکراتها را بیش از پیش به رقیب لیبرال ها و محافظهکارها، بدل میکند و آن را به صورت آلترناتیو سوسیالیستیِ واقعی در مقابل مردم کانادا قرار میدهد.
حاشیه های کنوانسیون
طبیعی است که رویدادی که چند هزار نفر از سراسر کانادا را برای سه روز در یک شهر گرد هم آورد حاشیه های بسیاری هم دارد و کنوانسیون ۲۰۰۹ِ نیودموکراتها هم اینچنین بود. جوانانِ حزب طبیعتا نقش عمده ای در حاشیه ها داشتند بخصوص که یک روز قبل از کنوانسیون آنها نیز کنوانسیون جوانان را برگزار کردند. در شبِ قبل از آغاز کنوانسیون آنها قایقی را کرایه کرده بودند و یکی دو ساعت در اقیانوس اطلس چرخ زدند و روی قایق مهمانی مفصلی برگزار کردند که باعث شد خیلی از جوانان به جلسات صبحِ روز اول کنوانسیون نرسند!
از حاشیه های جدیتر میتوان به میزهای جنبی کنوانسیون اشاره کرد که گروه های مختلف آنها را برگزار میکردند. از جمله میتوان به شورای کاناداییها اشاره کرد که فیلمی مستند در مورد قراردادهای امنیتی آمریکا و کانادا را به نمایش میگذاشت. یکی از شلوغترین میزها را نشریه ی مارکسیستیِ فایت بک (Fightback) داشت که چندین نفر از حامیان و اعضای جوان آن از تورنتو و مونترال به عنوان نمایندگان حزب در کنوانسیون شرکت داشتند. فایت بک علاوه بر فروش نشریات خود به زبانهای انگلیسی و فرانسوی، اعلامیه ای در دفاع از مبارزات مردم ایران هم پخش میکرد. گروه زنانِ حزب نیودموکرات از دیگر میزهای محبوب بود.
کنفرانسهای جنبی بسیاری نیز توسط گروه های مختلف درون حزب و اتحادیه های کارگری برگزار میشد از جمله کنفرانسهای اتحادیه کارگران کاغذ و انرژی (CEP) در مورد انرژی و صنعت ارتباطات که با استقبال بسیاری مواجه بود.
حضور ایرانیها
نمیتوانیم گزارش را با چیزی به جز اشاره به حضور ایرانیها در کنوانسیون تمام کنیم.
خبرنگار شهروند تنها خبرنگار ایرانی و در واقع تنها خبرنگار نشریات غیرانگلیسی و فرانسوی زبان بود که به صورت رسمی و در جایگاه خبرنگاران حضور داشت. در بین نمایندگان کنوانسیون غیر از کیاوش نجفی که به حضور او اشاره کردیم ما حضور ترانه رضوانی، عضو کمیته اجرایی سازمان جوانانِ حزب در انتاریو، را هم شاهد بودیم. البته حتما ایرانیهایی هم بوده اند که از چشم خبرنگار شهروند در رفته اند.
گزارش تصویری این همایش را در بخش گالری عکس شهروند ببینید.