اگر خاطرتان باشد، دو سال پیش کنوانسیون حزب نیودموکرات را که در شهر هالیفکس برگزار می شد همین قلم برای شما پوشش داد. هفته ی پیش ان دی پی دوباره کنوانسیون خود را برگزار کرد. این نشست این بار از ساحل اقیانوس اطلس ۶۲۰۰ کیلومتر غرب تر آمده بود و در کنار ساحل اقیانوس آرام برگزار می شد، بیش از ۶۲۰۰ کیلومتر دورتر از محل قبلی و نزدیک به ۴۴۰۰ کیلومتر دورتر از تورنتوی خودمان یعنی در شهر ونکوور، یکی از غربی ترین شهرهای کانادا. اما خبرنگار شهروند باز هم حاضر و آماده در لحظه لحظه ی کنوانسیون حزب (و امسال برای اولین بار در کنوانسیون سازمان جوانان آن نیز)شرکت کرد. تفاوت اینکه دفعه قبلی به عنوان خبرنگار و از جایگاه رسانه ها،کنار بزرگانِ تورنتو استار و گلوب اند میل، حضور داشتیم و این دفعه به عنوان نماینده ی کنوانسیون (منتخب سازمان جوانان حزب در انتاریو). در نتیجه گزارش ایندفعه لاجرم رنگ “بیطرفی” به خود ندارد چرا که خود نویسنده به همراه سایر اعضای چپِ حزب درگیر نبردی جانسخت برای دفاع از اصول بنیادین ان دی پی بود. البته امیدواریم این گزارش را بیشتر خواندنی کند و نه برعکس چرا که انصافاً کارِ کدام خبرنگار جنگی خواندنی تر از خاطرات یکی از سربازان است؟
احزاب همیشه دوست دارند کنگره ها و کنوانسیون های خود را، که معمولا برای خودشان بسیار بیشتر از بقیه ی مردم جذاب است،مهم و “تاریخی” جلوه دهند. اما کنوانسیون ۲۰۱۱ ان دی پی که در پرتوی یکی از زیباترین مناظری که تصور آن ممکن است، در مرکز نمایشگاه های ونکوور، برگزار شد با هر تعبیری شایسته ی صفتِ “تاریخی” بود. این کنوانسیون نه تنها مقارن با سالگرد پنجاه سالگی حزب برگزار می شد که کمتر از دو ماه پس از بهترین نتیجه ی تاریخ حزب و عروج آن به عنوان اپوزیسیون رسمی برای اولین بار از راه می رسید.
این بود که بسیاری انتظار داشتند این کنوانسیون از جهاتی شبیه کنوانسیون حزب محافظه کار باشد که یک هفته قبل از آن در اتاوا برگزار شده بود. ان دی پی و محافظه کاران شاید در دو طرف طیف سیاست باشند، اما شباهت های وضع کنونی آن ها کم نیست. هر چه باشد حزب محافظه کار نیز برای اولین بار در تاریخ معاصر خود موفق به تشکیل دولت اکثریت شده.
کنوانسیون حزب محافظه کار از این رو توجه ناظران را به خود جلب کرد که برای اولین بار خبری از فعالان سوپرراستِ حزبی که از جمله راز موفقیت چشمگیر آن در مناطق غربی کشور هستند، نبود. یعنی همان کسانی که شورش شان در دهه های ۸۰ و ۹۰ باعث دگرگونی و نهایتاً انحلال “حزب محافظه کار پیشرو”ی سابق و بنیانگذاری حزب جدید به رهبری استفن هارپر شد، دیگر به جای اینکه پشت میکروفن ها صف بکشند و از مخالفت با ازدواج همجنس گرایان دم بزنند و مدحِ مالیات سرانه را بگویند، ساکت و آرام در صندلی هایشان نشسته بودند و برای رهبران حزبی که پس از پنج سال حکومت اقلیت، به دولت اکثریت رسیده اند کف می زدند و “وسیع تر” شدن حزب خود را جشن میگرفتند. این بود که کنوانسیونِ حزب حاکم در اتاوا بیشتر شبیه مجلس تملق متقابل بود تا جایی برای منازعات حزبی. همین بود که بعضی رسانه ها اسمش را گذاشته بودند “Love-In“
لابد بسیاری از رهبران و روسا و مدیران ان دی پی امیدوار بودند کنوانسیون حزبشان در ونکوور نیز در چنین جوی برگزار شود، اما این خیال آن ها نقش بر آب شد تا معلوم شود حزب نیودموکرات همچنان بیش از آن پایگاه های فعال دارد که رهبران حزب بتوانند پشت درهای بسته تکلیفش را معلوم کنند و در کنوانسیون تنها در مقابل تشویق اعضا تعظیم کنند! بر عکس، پیروزی ان دی پی موج جدیدی از جوانان و فعالان چپ را به حزب کشانده که با خود وسیع ترین خواسته ها را آورده اند و قرار هم نیست از آنها عقب بکشند. این سرنوشت حزب ما است که بنیان آنرا اتحادیه های کارگری و فعالان اجتماعی ریخته اند و تبدیلش به یک حزب کاملا دستگاهی و پارلمانی به این راحتی ها میسر نخواهد شد.
***
پس از برگزاری کنوانسیون سازمان جوانان در روز پنجشنبه ۱۶ام،کنوانسیون حزب از روز جمعه ۱۷ام آغاز شد و تا روز یکشنبه ۱۹ام ادامه داشت. حدود ۱۵۰۰ نفر از نمایندگان حزب از سراسر کشور به همراه حضار و ناظران مختلف به ونکوور آمده بودند و البته نزدیک به نیمی از نمایندگان حاضر از خودِ استان میزبان، بریتیش کلمبیا، آمده بودند. رویهمرفته نمایندگان بریتیش کلمبیا و انتاریو حدود ۱۰۰۰ نفر از حضار را شامل می شدند، در حالی که تعداد حضار از کبک کمتر از ۲۰۰ نفر بود که بیش از ۵۰ نفر آن شامل نمایندگان تازه انتخاب شده ی آن در مجلس بودند! واقعیتی که یادآور این است که حزب هنوز راه درازی تا تبدیل خود به حزبی با پایگاه های واقعی در سراسر کشور و از جمله در استانِ فرانسوی زبان کشور دارد.
در طول کنوانسیون شخصیت های نیودموکرات متنوع و جالبی برای حضار سخنرانی کردند: از آدریان دیکس، رهبر ان دی پیِ بریتیش کلمبیا که تازه انتخاب شده تا جورج چاو، معاون چینی تبار شهردار ونکوور که به جای رئیسش حاضر می شد (تعجبی نیست که آقای شهردار، یک روز پس از شورش های ونکوور، فرصت شرکت در کنوانسیون را نداشت). از داریل دکستر، نخستوزیر نیودموکرات نوا اسکوشیا که مثل کنوانسیون هالیفکس از چگونگی به قدرت رسیدن حزبش و دستاوردهای دولتش گفت تا آندریا هروات، رهبر نیودموکرات های انتاریو که از حضور زنان در سیاست گفت (و این واقعیت که ۴۰ درصد از نمایندگان ان دی پی در مجلس زن هستند، رکوردی تاریخی ست که بسیار بهتر از سایر احزاب است). و از رومئو ساگاناش، نماینده تازه انتخاب شده ی حزب در کبک، که سخنانش را با زبان کری (یکی از زبان های بومیان) آغاز کرد تا استفن لوئیس، یکی از مشهورترین رهبران تاریخی حزب و استاد امروز دانشگاه رایرسون که در سال های اخیر به خاطر فعالیت هایش در زمینه ی ایدز در آفریقا،که در لوای سازمان ملل انجام می شود، مشهور است.
از شخصیت های شهیر حاضر که سخنرانی نکردند می توان به اد برودبنت، رهبر قدیمی حزب که در سال ۱۹۸۸ به موفق ترین نتیجه ی تاریخ حزب پیش از انتخابات امسال نائل آمده بود،و بیل بلیکی، از سنگین وزن های قدیمی حزب که روز آخر کنوانسیون جشن تولدش بود، اشاره کرد.
به علاوه ساعات متعددی هم به تصویب سیاست های حزب اختصاص داده شده بود و در طی چند روز کنوانسیون در طی هفت نشست مجزا سیاست های مختلفی تصویب کرد که در پایین به بعضی از آن ها اشاره می کنیم.
اما در میان این همه تصویب سیاست و سخنرانی این همه آدم مشهور و البته انواع و اقسام جلوه های صوتی و تصویری،بخش اعظم نمایندگان می دانستند که مهمترین و حیاتی ترین لحظات کنوانسیون چند ساعت آخر روز یکشنبه در نشست هفتم و آخرِ تصویب سیاست ها است.
نبرد بر سر سوسیالیسم: لنگر یا موشک؟
روسا و مدیران حزبی چند روز پیش از افتتاح کنوانسیون، از قطع نامه ای رونمایی کرده بودند که قرار بود پیش گفتارِ اساسنامه ی حزب را تغییر دهد. اغراقی نیست اگر بگوییم مردم کانادا به طور کلی که هیچ، حتی بسیاری از فعالان دوآتشه ی ان دی پی هم، پیش از این اصلا خبری از محتویات اساسنامه ی حزبشان و چند پاراگرافی که قرار است هدف و مرام آن را توصیف کند، نداشتند. اما مطرح شدن ناگهانی این قطعنامه در رسانه ها باعث شد شاخک ها نسبت به آن حساس شود.
پیشگفتار کنونی اساسنامه ی حزب که “اعلامیه ی اصول” (مرامنامه) نام دارد در سال ۱۹۸۳ در کنوانسیون حزب در رجاینای ساسکاچوان تصویب شده است و بر صفت “سوسیالیستی” بودن حزب تاکید می کند و از جمله خواهان برنامه هایی می شود که در عمل به معنای از میان بردن سرمایه داری یا محدود کردن شدید آن هستند. قطع نامه ی کذایی که از آن صحبت رفت می خواست این مرامنامه را به کلی تغییر دهد و از جمله صفت “سوسیالیست” را از آن حذف کند و “سوسیال دموکرات” را به جایش بنشاند.
واقعیت این است که ان دی پی (و نیای آن، سی سی اف) تا به حال هرگز در سطح فدرال به قدرت نرسیده و هر وقت هم در سطح استانی به قدرت رسیده چه وقتی که دستاوردهای بسیاری داشته، مثل دولت تامی داگلاس در ساسکاچوان، و چه وقتی که به شدت به راست زده، مثل دولت باب ری در انتاریو یا بسیاری دولت های ان دی پی در استان های غربی، به هرحال خبری از حمله ای جدی به سرمایه داری و عمل به وعده های بنیادین حزب نبوده است. در چند دهه ی گذشته ان دی پی گرچه بر خلاف بسیاری احزاب کارگری جهان دنبال “راه سوم” تونی بلر در حزب کارگر بریتانیا نرفت و اسلوب خود را حفظ کرد، اما هرگز قدم چندانی به سوی چپ هم بر نداشته و کلمه ی “سوسیالیسم” یا هر گونه برنامه های وسیعا چپ (مثل بیمه ی دولتی خودرو که دولت باب ری با عمل نکردن به آن دشمنی بسیاری از فعالان حزب را خرید)به کلی از تبلیغات حزبی غایب بوده است. خلاصه اینکه عملکرد ان دی پی را با هیچ خط کشی نمی توان “سوسیالیست” لقب داد.
با این حال همین وفاداری زبانی به سوسیالیسم همیشه مایه ی جنجال هایی درون و بیرون حزب بوده است. برای بسیاری از فعالان، خیانت باب ری زمانی آشکار شد که در پاسخ به سئوال خبرنگاران حاضر نشد لقب “سوسیالیست” را بر خود بگذارد. در مقابل جک لیتون، رهبر کنونی حزب، بارها و بارها بر سوسیالیست بودن خود تاکید کرده. صاحب همین قلم در مصاحبه ای رسمی از او در مورد شایعات “راهروها” در مورد به راست بردن حزب گفت و لیتون پاسخ داد که اصلا روحش هم از این حرف ها خبر ندارد. در مصاحبه ی دیگری با سام گیندین و لئو پانیچ او تاکید کرد که لفظ “سوسیالیست” را حتی به “سوسیالیستِ دموکراتیک” هم ترجیح می دهد.
آندریا هروات، نماینده ی استانی همیلتون و رهبر کنونی ان دی پیِ انتاریو، زمانی در انتخابات رهبری حزب از رقبای خود پیشی گرفت که تاکید کرد:”نیودموکرات ها هنگام مبارزه برای عدالت اجتماعی، سوسیالیسم خود را دم در جا نمی گذارند”.
وقتی چند ماه قبل روزنامه ی راستگرای نشنال پست از تلاش برای کنار گذاشتن سوسیالیسم در کنوانسیونِ ونکوور خبر داد، لیتون علنا حرفی نزد اما هر که هر جا از او در این مورد میپرسید این “شایعات” را رد میکرد (از جمله یکی از ساکنان حوزه ی انتخابی او، “تورنتو دنفورت” که به خبرنگار شهروند گفت از لیتون در این مورد سئوال کرده و تکذیب او را شنیده).
تا اینکه کنوانسیون فرا رسید و سر و کله ی قطع نامه ی کذایی پیدا شد. قطع نامه ها معمولا امضای یکی از واحدهای پایه ای حزب را بر خود دارند اما این یکی با امضای “کمیته ی قطعنامه ها” ظاهر شده بود. قرار بود این قطعنامه در نشست هفتمِ کنوانسیون در روز آخر به عنوان اولین سیاست مورد بحث قرار بگیرد. اما در روز اول، پشت درهای بسته ی جلسه ی اولویت بندی، که در آن اعضای حزب فرصت دارند اولویت بندی های کمیته ی قطعنامه ها را تغییر دهند یا تایید کنند، این قطعنامه به رتبه ی سوم رفت و در عوض دو قطعنامه ی چپگرا در رتبههای اول و دوم قرار گرفتند: اولی قطعنامه ای از “وینیپگ شمال” که حزب را ملزم به “سازماندهی نه فقط در زمان انتخابات که در تمام طول سال” میکرد و دیگری قطعنامه ی مشترکی از “ادمونتون مرکز” و “تورنتوی مرکز” که هر گونه ادغام با حزب لیبرال را برای حزب ممنوع میکرد. (چنانکه گفتیم درهای جلسه ی اولویت بندی سیاست ها مهر و موم است و تنها نمایندگان کنوانسیون اجازه ی شرکت در آنرا دارند و از همین رو از شرح جزئیات بیشتر آن جلسه معذورم).
در نهایت در ساعت ۲ بعدازظهر روز یکشنبه، پس از دو روز و نیم خسته کننده و بخصوص شب شنبه که بسیاری از نمایندگان، و بالاخص جوانان، در آن تا پاسی از شب مشغول خوش گذرانی و عیش و نوش بودند،نشست هفتم فرا رسید و جدالی بزرگ بر سر ماهیت حزب آغاز شد.
ربکا بلیکی، خزانه دار حزب که روز قبل دوباره در سمت خود انتخاب شده بود، قطعنامه در مورد سازماندهی را معرفی کرد. ربکا، دختر بیل بلیکی شهیر است و در انتخابات قبل از حوزه ی وینیپگ شمال نامزد حزب شده بود و با تنها ۴۴ رای از ورود به مجلس بازمانده بود. پس از او نوبت صاحب همین قلم بود که ضمن دفاع از این قطع نامه بر ماهیت سوسیالیستی حزب و ضدیت آن با لیبرال ها تاکید کند و از تجارت انتخابات در حوزه ی “تورنتوی مرکز”بگوید.
سپس این قطعنامه به سرعت به رای گذاشته شد و تصویب شد و نوبت به قطعنامه ضدیت با حزب لیبرال رسید. جوانان مارکسیستِ حزب که علیرغم عیش و نوشِ شب شنبه، موفق شده بودند خود را صبح زود به محل برگزاری کنوانسیون برسانند و از ساعت ۸ صبح دم میکروفن ها زنبیل گذاشته بودند، اولین کسانی بودند که در دفاع از این قطعنامه صحبت کردند. حرفهای جولین بنسون، از جوانان طرفدار گروه مارکسیستی فایتبک، بخصوص در رسانه های سراسر کشور گزارش شد،بخصوص که او طنازانه از ابتدای صحبت خود گفت که خوشحال است مخالفت با حزب لیبرال را در حضور استفان دیان، رهبر سابق این حزب، بیان کند (آقای دیان به عنوان ناظر حزب لیبرال در کنوانسیون شرکت داشت و چهره ی خندانش هنگام حرف های جولین روی صفحه ی نمایش رفت).
پیتر استافر، یکی از راست گراترین نمایندگان حزب در مجلس، که از استان نوااسکوشیا است، علیه این قطعنامه صحبت کرد. پس از صحبت های پرشور چند نفر دیگر که با تشویق بسیار حضار مواجه شد، این قطعنامه هم به رای گذاشته شد و پس از چندبار اغتشاش و تجدید رایگیری، شکست خورد.
در این هنگام، وقت چندانی برای قطعنامه ی جنجالی ضدسوسیالیستی باقی نمانده بود که رئیس جلسه حکم داد صحبت های دو نفر در دفاع و دو نفر علیه آن را می شنود و سپس عازم رای می شود.
پت مارتین، نماینده ی حزب از وینیپگ مرکز، کسی بود که با سخنانی جنجالی و آتشین از این قطعنامه دفاع کرد. او گفت برای اینکه کشتی حزب بتواند به ساحل پیروزی برسد باید لنگر قدیمی و زنگزده ی “باقیمانده از قرن بیستم” را کنار بزند. نوبت به پاسخ که رسید اولین سخنران کسی نبود جز بری وایزلدر، از مارکسیست های قدیمی حزب، که مثل ما از اول صبح دم میکروفن زنبیل گذاشته بود. صحبت های پرشور او (“سوسیالیسم، لنگر نیست، موشک است!”، “سوسیالیسم را شاید بتوانید از اساسنامه بیرون بگذارید اما سوسیالیسم هرگز از ان دی پی بیرون نمی رود”، “اگر تامی داگلاس بود چه می گفت؟”)با تشویق بی وقفه ی حضار مواجه شد.
در این هنگام جو کنوانسیون به قدری مغشوش شده بود که نهایتا روسای حزب مجبور شدند قطعنامه را با کمال خفت عقب بکشند. برایان تاپ، که همان روز قبل به ریاست حزب انتخاب شده بود، پای میکروفن رفت و پیشنهاد داد قطعنامه که به قول او “روح حزب است” تا کنوانسیون بعدی کنار گذاشته شود. این پیشنهاد با موافقت اکثریت حضار (و البته نه صاحب این قلم) مواجه شد تا بلافاصله تمام رسانه های کشور تیتر بزنند:”ان دی پی سوسیالیست باقی می ماند”.
این بود داستان اصلی ترین نبرد کنوانسیون ونکوور که به همه و بخصوص به رهبران حزب ثابت کرد که هر شق القمری در انتخابات بکنند به لطف فعالان محلی است و آن ها نمی توانند به همین راحتی به بنیان های حزب شبیخون بزنند و منتظر تایید حضار باشند.
سپس پس از کمی وقفه و رای در مورد چند قطعنامه اضطراری، جک لیتون سخنرانی پایانی را ایراد کرد.
شورش بسیاری از اعضا علیه تلاش برای کنار گذاشتن سوسیالیسم را نباید با شورش علیه لیتون اشتباهی گرفت. رهبر ان دی پی با رای تایید ۹/۹۷ درصد از نمایندگان کنوانسیون مواجه شد (یعنی تنها حدود ۳۰ نفر علیه او رای دادند) و هنگام سخنرانی خود با تشویق بسیار پرشور حضار مواجه شد که به راستی از پیروزی تاریخی به رهبری او سرمست بودند.
اما این رهبری که همیشه به وجنات مردمی اش مشهور بوده در این کنوانسیون از همیشه دورتر از اعضا بود. او علیرغم وعده ی قبلی اش در کنوانسیون جوانان (و در پارتیِ شب جوانان) شرکت نکرد. تنها لحظه ای که گیرش آوردم چند لحظه پیش از پای منبر رفتن در آخرین دقایق کنوانسیون بود و وقتی پس از تشکر به خاطر پیروزی از او در مورد سوسیالیست بودن پرسیدم، گفت: “دارم به سخنرانی جینی (سیمز، نماینده ی هندی تبار حزب از ونکوور که در حال سخنرانی بود)گوش می دهم.”
چند هفته پیش از انتخابات زندگی نامه ای در مورد لیتون نوشته بودم که معلوم شد پیشبینی های آخر آن خیلی درست از آب در نیامده (من هم مثل بقیه پیش بینی “سیل نارنجی” را نمی کردم.) و از این رو بهتر است در این جا به پیش بینی خاصی دست نزنم. اما آن چه در کنوانسیون از همیشه واضح تر بود این است که همانقدر که باید پیروزی انتخاباتی رهبران ان دی پی را جدی گرفت، بنیانهای کارگری و مردمی آن در سراسر کشور را نیز باید جدی گرفت و این دومی مطیع بی چون و چرای اولی نیست.
حاشیهها:
شرکت در چنین کنوانسیونی قاعدتا حاشیه های بسیاری هم دارد که در اینجا به چند مورد از جالب ترین آنها اشاره می کنیم.
ـ محل برگزاری کنوانسیون به قدری زیبا بود که دوآتشهترین هایی مثل صاحب این قلم را هم کمی آرام می کرد. مرکز نمایشگاه های ونکوور درست کنار ساحل اقیانوس آرام واقع شده است و منظره ی اقیانوس، آن سوی شهر ونکوور و البته کوه های راکی در پسزمینه به راستی نفسگیر است. از شما چه پنهان که سادا ریاضی، جوانی پاکستانی تبار که از نمایندگان کنوانسیون بود، می گفت مادرش که در جوانی در ایران زندگی کرده، منظره ی این شهر را با تهران و پسزمینه ی کوه های البرز مقایسه می کند!
ـ سایه ی شورش های روز چهارشنبه (که گزارش اختصاصی شهروند از آنها را در همین شماره ملاحظه میکنید) بر کنوانسیون سایه انداخته بود. بسیاری از رهبران کارگری و نمایندگان مجلس از ونکوور (و البته معاون شهردار این شهر)سخنان خود را با ابراز تاسف نسبت به وقایع شب چهارشنبه آغاز کردند.
ـ صبح روز پنجشنبه که برای شرکت در کنوانسیون جوانان به محل برگزاری رفتم، سر میز صبحانه با اولین کسانی که دیدار کردم نماینده های جوان مجلس از کبک بودند که بسیاری از خود من هم جوان تر بودند. لارن لیو را البته بلافاصله شناختم اما خیلی های دیگر را نه. این بود که میان صحبت ها بسیار پیش می آمد که پس از کلی حال و احوال و معرفی خودم به عنوان نماینده از تورنتو بشنوم که “فلانی هستم، نماینده ی مجلس از فلان حوزه ی کبک”.
ـ از نشست هفتم که بگذریم، یکی از جنجالی ترین نشست های کنوانسیون مربوط به سیاست خارجی بود. قطع نامه ای جنجالی در مورد حمایت از کشتی حمایتی که از کانادا به نوار غزه فرستاده می شود با تلاش بوروکرات ها به صحن کنوانسیون نرسید. قطع نامه ی دیگری در مورد حمایت از حضور ارتش کانادا در لیبی نیز به علت کمبود وقت به صحن نرسید (خیلی ها، از جمله صاحب این قلم، برای صحبت در مخالفت با آن صف کشیده بودند).
ـ گروه مارکسیستی فایت بک که هنوز به قول معروف در مرحله ی جنینی است و اعضای چندانی در ونکوور ندارد، موفق شده بود با هفت عضو در این کنوانسیون شرکت کند: چهار نفر، از جمله نگارنده، از تورنتو، یک نفر از اتاوا، یک نفر از مونترال و یک نفر از ونکوور. اما از میان همین تعداد کم پنج نفر ما چند باری پای میکروفن رسیدیم و در روز سرنوشت ساز آخر، سه نفر از ما پشت سرهم صحبت کردیم.
ـ خبردرگوشی اینکه از میان این هفت نفر، سه نفر ایرانی بودند: یعنی خود من به اضافه فرشاد آزادیان و راشین علیزاده، دو رئیس باشگاه جوانان ان دی پی در تورنتو. چشم من در صحن کنوانسیون دنبال یافتن ایرانی های دیگری بود اما کسی را پیدا نکردیم.
ـ پنج نفر از ما مهمان رفیق مان، مایک پاله سک و همسرش، میریام مارتین، در شرق ونکوور بودیم. میریام که خود از مارکسیست های حزب است و در جوانی چند دوره رئیس سازمان جوانان حزب در بریتیش کلمبیا بوده، برایمان از خاطراتش تعریف میکرد.
ـ مایک جزو هیئت اجرایی اتحادیه کارگران پست در این شهر است و به شدت درگیر اعتصاب بود. او با پلاکارد اعتصاب به گردن در بخشهایی از کنوانسیون شرکت کرد و در عین حال مدام بین محل کنوانسیون و صف پیکت اعتصاب جلوی دفتر مرکزی پست در مرکز شهر در حرکت بود. در روز شنبه او البته مشغول اشغال دفتر نمایندگان حزب محافظه کار به همراه سایر اعضای اتحادیه اش بود! یکی از پاتوق های ما هم دفتر اتحادیه کارگران پست در حومه ی شرقی برنابی بود.
ـ از آن جا که رای به تمام سیاست ها علنی و آزاد است، یکی از جالب ترین “سرگرمی ها” این است که موقع اخذ رای در سالن شلوغ کنوانسیون این طرف و آن طرف بگردی که ببینی نمایندگان مجلس و سایر شخصیت های شهیر چگونه رای می دهند. مثلا دیدیم که فرد هان، رئیس اتحادیه کارگران دولتی کانادا در انتاریو، راتیکا سیتساباسیان، نماینده ی تامیلتبار اسکاربورو و نیکی اشتون، نماینده ی چرچیلِ مانیتوبا همیشه با چپ رای می دادند. با تعجب دیدم که لیندا دانکن، تنها نمایندهی حزب در آلبرتا، علیه قطعنامه ی مخالفت با لیبرال ها رای داد.
ـ برد لوین، مدیر اجرایی حزب، و توماس مولکر، نماینده ی کبک که زمانی عضو کابینه ی دولت لیبرال این استان بوده و از راستِ حزب محسوب می شود، حسابی از شکست قطع نامه ی ضدسوسیالیستی دلخور بودند و این را میشد از چهره شان خواند.
ـ محبوب ترین نماینده ی کنوانسیون از نظر من:نیکی اشتونِ ۲۹ ساله که زمانی جوان ترین زن مجلس کانادا بود و حالا با وجود جوانترهای متعددِ کبکی برای خودش یک پا مادربزرگ حساب می شود. او در کنوانسیون جوانان با سخنان پرشور خود از جنبش های کارگری و مردمی در یونان و در ویسکانسینِ آمریکا دفاع کرد و در روز آخر نیز در صف مخالفان قطع نامه ی جنجالی ضدسوسیالیستی صف کشیده بود. در ضمن در دفاع از یکی از قطعنامه ها به دفاعی پرشور از حقوق زنان پرداخت و به کارنامه ی دولت هارپر در این زمینه تاخت. از این گذشته بسیار صمیمی و مردمی بود و آدم حسابی احساس میکرد “یکی از خودمان است”.