ـ چه خواندی ، هان؟

مکید آب دهانش را و گفت آرام:

«نوشته بود

همان،

کسی راز مرا داند،

که از این رو به آن رویم بگرداند.»

نشستیم

و
به مهتاب و شب روشن نگه کردیم.

و شب شط علیلی بود.

                               کتیبه اخوان ثالث

 گاهی «حکم‌هایی» چون امری مسلم و مبرهن چندان که «آفتاب آمد دلیل آفتاب» جا خوش می‌کنند در ذهن‌ها و روشنفکر و عامی هم نمی‌شناسند و از هر زبان، گیرم با کمی تغییر در لحن و کلمه، شنیده می‌شوند. گاه مجموعه‌یی از این «حکم‌ها» کل متشکلی را ساخته و سایه‌ی سنگینی ایجاد می‌کنند و هر اندیشه و نظری را زیر حجم مخوف خود له می‌کنند و این پایه‌یی می‌شود برای دیکتاتوری. اصولا تمام نظام‌های دیکتاتوری مبتنی بر حکم‌های جزمی هستند که بدیهی و مقدس شمرده می‌شوند و کسی حق مخالفت با آنان ندارد، اما نکته این است که پیش از دستوری شدن این «حکم‌ها» و «جزم‌ها» پیش‌نویس‌های کم‌رنگ‌تری از آنان مقبولیت عام پیدا می‌کنند و مقدمات ظهور دیکتاتوری‌های نوین را بر خرابه ‌های دیکتاتوری روبه‌زوال فراهم می‌کنند. سیستم و حکم‌های جزم دیکتاتور روبه‌زوال که روزی مبرهن و مقدس بودند یک‌شبه باطل و شیطانی می‌شوند. «کلی» می‌رود و «کلی» جای آن را می‌گیرد. در حالی که حقیقت در «کل» نیست که در «جزء» است. به هر حال دیکتاتوری‌زده‌گی فرهنگی موجب می‌شود روزی هر چه دیکتاتور گفت مقدس باشد و بی ‌چون‌وچرا و روز دیگر بدیل همان حکم‌ها به شکل مطلق دیگری می‌شود و حق و حقیقت تازه و مقدس بسترساز دیکتاتور جدید خواهد شد.

برای آن که بتوانیم از این به‌گردخود‌گردی فروکاهنده رها شویم چاره در این است که به دنبال نقیضه‌های حکم‌های مقدس موجود نگردیم، بلکه راه درست خود را بجوییم که ممکن است برخی از حکم‌های موجود را تایید کند و برخی را نقض کند و یا حکم‌های جدیدی آورده شود که اصولا از زاویه‌ی دیگری به ماجرا نگاه می‌کند و پاسخ تازه‌یی است به سئوالی قدیمی و در همه حال باید فراموش نکنیم هیچ «حکم» و «اصل» مقدسی وجود ندارد و البته خود این حکم که هیچ «اصل» مقدسی وجود ندارد» نباید به عنوان حکم مقدسی تغییر برای تغییر را بخواهد. نو شدن وقتی معنا دارد که شدن نویی در کار باشد نه آن‌که شکل‌های نو محتواهای کهنه را بپوشانند.

به هر حال اکنون متاسفانه دارد جزم‌های نادرستی در مقابل جزم‌های حکومتی شکل می‌گیرد که اگر توسعه بیشتری پیدا کند می‌تواند زنگ خطری باشد. «ملی‌گرایی شووینیستی عظمت‌طلب» دارد به عنوان دین مقدس تازه‌یی «حکم»های نابخردانه‌ی خود را صادر می‌کند و شکل مقدسی به آن می‌پوشاند که غیرقابل نقدش کند. به جای نفی شخصیت‌پرستی، شخصیت مورد پرستش عوض می‌شود. به جای نفی دخالت «دین» در حکومت نوع «دین» را عوض می‌کنند و یا از ملی‌گرایی شبه‌دین می‌سازند و «کوروش بزرگ» را پیغمبرش می‌کنند و چندین امام و امام‌زاده هم گردش می‌پرورانند و می‌خواهند «رهبر» جدید بتراشند.

شگرد حکومت‌های تازه به قدرت رسیده این است که از همین احساسات جمعی که حول حکم‌های کلی شکل می‌گیرد بهره‌برداری شکلی کنند تا مشکلات ریشه‌یی مورد بررسی قرار نگیرد. به حاشیه بپردازند تا متن فراموش شود.

به هر حال خوب است که جلوی گسترش حکم‌هایی که دیکتاتوری را بازتولید می‌کنند گرفته شود و اگر قرار است حکمی فراگیر شود حقوق بنیادی انسانی باشد. باور جمعی به «تنوع آرا» به «مقابله با نابرابری‌های اجتماعی» به «فقرزدایی» و «تبعیض‌گریزی» به نفی «بت‌سازی» و «شخص‌پرستی»… باورهایی که ما را انسان‌تر می‌کند نه از نوعی حماقت به نوعی دیگر چهره می‌گرداند.

مردم ایران در انقلاب ۵۷ هنگامی که حکومت مستاصل نخست‌وزیر عوض می‌کرد شعار می‌دادند:«ما می‌گیم شاه نمی‌خوایم نخست‌وزیر عوض می‌شه» و غافل بودند که آنان «شاه» می‌خواستند شاهی مقدس که رخ در ماه نمایان می‌کند و تا زمانی که تصور براین است این گله چوپان می‌خواهد و تنها به فکر چوپانی مهربان‌تر هستند سرنوشتی جز کشتارگاه ندارد. وقتی از شکل گله‌یی و جزم‌اندیشی‌ی «جهان چنان است که او می‌گوید.» دست بردارند و بدانند هیچ انسانی مقامی چنان ندارد که بتواند بر سایر انسان‌ها حکم براند و هر عضوی از این جامعه به اندازه‌ی سایر اعضا و به اندازه‌ی همه‌ی اعضا حق نظر و عمل دارد داریم به جامه انسان در می‌آییم و می‌توانیم به جامعه‌یی انسانی بیاندیشیم؛ جامعه‌یی که منطق سست نیست و رگ گردن ستبر. به جای جایگزین کردن «مقدس»‌های روبه‌زوال «مقدس»های نو ننشانیم راه رسم «مقدس‌سازی» را براندازیم.