خدا برای تو چکار کرده؟

شیرازی در مسجد بنگ می پخت، خادم مسجد بدو رسید و با او در سفاهت آمد. شیرازی در او نگاه کرد، شل و کل و کور بود. نعره ای کشید و گفت: ای مردک! خدا در حق تو چندان لطف نکرده است که تو در حق خانۀ او چندین تعصب می کنی.

“رساله دلگشا ـ عبید زاکانی”

***

داروی زنده کنندۀ مرده

یکی از برهمنان هند را پرسیدند که می گویند: به جانب هندوستان کوه هاست و در وی داروها روید که مرده بدان زنده شود، طریق به دست آوردن آن چه باشد؟ جواب داد که این سخن از رمز و اشارات گذشتگان است و از کوه ها دانشمندان را خواسته اند و از داروها سخن ایشان را، و از مردگان جاهلان را، که به شنیدن آن زنده گردند و به نیروی علم حیات ابد یابند.

“کلیله و دمنه ـ نصراله منشی”

***

شعری منسوب به حافظ

در دیوان قدیمی حافظ از جمله “سفینۀ حافظ” غزلی منسوب به او درج شده است که خواندن آن خالی از لطف نیست:

این چه شوریست که در دور قمر می بینم

همه آفاق پر از فتنه و شر می بینم

هر کسی روز بهی می طلبد از ایام

علت آنست که هر روز بتر می بینم

ابلهان را همه شربت ز گلاب و قندست

قوت دانا همه از خون جگر می بینم

اسب تازی شده مجروح به زیر پالان

طوق زرین همه در گردن خر می بینم

دختران را همه جنگست و جدل با مادر

پسران را همه بدخواه پدر می بینم

هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد

هیچ شفقت نه پدر را به پسر می بینم

پند “حافظ” بشنو خواجه برو نیکی کن

که من این پند به از دُر و گهر می بینم

البته کسی که با سبک شعر حافظ آشنا باشد به خوبی تشخیص می دهد که این غزل حافظ نیست و از پختگی کلام وی دور می باشد، اما موضوع و محتوای آن به زمان ما نزدیکی و قرابت بسیار دارد.

***

حسن گل محمدی در کنار پوران فرخزاد

حسن گل محمدی در کنار پوران فرخزاد

تولد پوران فرخزاد و جلسات روزهای دوشنبه

پانزدهم بهمن تولد ۸۳ سالگی پوران فرخزاد است. او خواهر فروغ و فریدون فرخزاد است و تا کنون سی جلد کتاب منتشر کرده است. پوران نویسنده “کارنمای زنان کارای ایران” است که نخستین فرهنگ مبسوط درباره زنان ایرانی است. پوران شاعری توانا و سنت سرا است ولی مجموعه شعر ایشان تحت عنوان “باران دیگر آبی نیست” تاکنون نتوانسته مجوز چاپ بگیرد.

در منزل پوران روزهای دوشنبه جلسات ادبی و هنری برگزار می گردد. در این گردهمایی از کارگر ساده علاقمند به ادبیات گرفته تا شاعران، نویسندگان و هنرمندان بزرگ معاصر شرکت می کنند. مشتاقان شعر و ادب فارسی پوران را که به قول حسن نیکبخت شاعر غزل سرای معاصر، “بانوی مهربان دوشنبه ها” می نامد، در میان می گیرند و هر یک نسبت به هنری که دارند، آن را عرضه می کنند و پوران به نقد می نشیند. یک بار من هم موقعی که در تهران بودم به منزل ایشان رفتم و در آن شب شعر شرکت کردم و با او قرار گذاشتم که برای مصاحبه ای مفصل خدمتشان برسم. هنگامی که در روز موعود به منزل پوران رفتم، او غذای مورد علاقه فروغ را برای من و دوستم پخته بود. عدس پلو با کشمش و ادویه فراوان. مصاحبه زیبایی با او انجام دادم، امیدوارم روزی آن را چاپ کنم. در هر حال پوران در سن بالا چون مادری مهربان و یادگاری از خانواده فرخزاد، جوانان و علاقمندان به شعر و ادب را هر دوشنبه پذیرا می شود و با پشتکار و عشق و امید، رسالت فرهنگی و هنری خود را به جا می آورد. دو بیتی زیر جزو آخرین اشعار اوست. برایش طول عمر و سلامتی آرزو می کنم:

“از مویه و باد و گریۀ بارانی

غرقاب غمم، به سوگ این ویرانی

این ابر به گور عاشقان می بارد

دلخسته ترین زنم، زن ایرانی”

***

از کتاب فروشی های شهر تهران تا کتاب فروشی های تورنتو

طبق اطلاعات اخذ شده از کتاب فروشی های روبروی دانشگاه تهران و خیابان کریم خان زند تا کتاب فروشی های شهر تورنتو (پگاه ـ سرای بامداد)، پرفروش ترین کتاب های موجود در بازار در هفته ی گذشته به شرح زیر بوده است:

bookدر تهران:

ـ برای این لحظه متشکرم، خاطرات بانوی اول سابق فرانسه ـ والری تری ویلرـ ترجمۀ ابوالفضل الله دادی، انتشارات به نگار، چاپ اول، تهران، ۱۳۹۳.

ـ تئوری انتخاب، ویلیام گلفر، ترجمۀ علی صاحبی، انتشارات سایه سخن، چاپ چهارم، تهران، ۱۳۹۳.

ـ نیمه تاریک وجود، دبی فورد، ترجمۀ فرناز فرود، انتشارات حمیدا، چاپ هفدهم، تهران، ۱۳۹۳.

در تورنتو:

ـ ریشه در خاک، زهره تنکابنی، انتشارات فروغ آلمان، ۲۰۱۴.

ـ من خود ایران هستم، مجید نفیسی، انتشارات پگاه تورنتو، ۲۰۱۲.

ـ رضا شاه و تحولات ایران معاصر، هوشنگ عامری، انتشارات فردوسی، استکهلم (سوئد)، ۲۰۱۴.

ـ ام الکتاب، ولادیمیر ایوانف، ترجمۀ ب ـ بی نیاز (داریوش)، چاپ پویا، کلن آلمان، ۲۰۱۴.

***

مغز خر دادن روزگار

مگر دیوانه ای می شد به راهی

سر خر دید در پالیزگاهی

بدیشان گفت چون خر شد لگدکوب

چراست این استخوانش بر سر چوب

چنین گفتند کای پُرسندۀ راز

برای آنکه دارد چشم بد باز

چو شد دیوانه زین معنی خبردار

بدیشان گفت کای مشتی جگرخوار

گر آنستی که این خر زنده بودی

بسی زین کار خر را خنده بودی

شما را “مغز خر داده است ایام”

از اینید این سر خر بسته در دام

نداشت او زنده چوب از کون خود باز

چگونه مرده دارد چشم بد باز

“اسرارنامه ـ عطار نیشابوری”

***

تفکر هفته

به سخنان زرتشت گوش فرا دهید، به آن ها بیاندیشید و در زندگی عمل کنید:

*سرزمینی که مردم آن به شیوه راستی زندگی کنند، جایگاه هوشیاران و دانشمندان خواهد بود.

*آنان که از دانایی و خرد برخوردارند، وظیفه دارند تا دیگران را برانگیزند و مجال ندهند که به راه نادانی و بد تبلیغ شوند.

*زن سرچشمۀ خوشی و شادی و سازندگی است، مردی که به زن خود مهر ورزد، به خدا و زندگی و به زیبایی مهر ورزیده است.

***

ملانصرالدین در تورنتو

روزی ملا با دوستان، نزدیکان و هم سن سالانش دور میزی در تیم هورتن نشسته بودند و از هر دری سخن می گفتند. ناگهان موضوع صحبت آنان به مسئله مهاجرت و مشکلات آن رسید و هر یک از آنها درباره این قضیه سخنی بیان mollaکردند تا آن که نوبت به ملا رسید. ملا با قیافه ای حزین و دلی چرکین گفت:

“دوستان و مریدان عزیز، همه به این نکته ظریف و سخن لطیف اذعان داریم که تحمل بار مهاجرت و مفارقت از وطن و دوری از دوستان، آشنایان و علی الخصوص بستگان بسیار مشکل و طاقت فرساست، ولی من را علاوه بر این مشکلات، یک نگرانی و غم دیگری است که تحمل آن برایم سخت و غیرممکن شده است و آن دوری از یاری ندیم و دوستی قدیم می باشد که هر جا می رفتم او مرا بر پشت خود می نشاند و اجازه نمی داد گامی پیاده طی کنم. اینک اگر چه در این دیار جدید و محیط غریب بر مرکب بنز سوارم و به درگاه ایزد منان سپاسگزار، ولی هیچ گاه نمی توانم لحظه ای از یاد آن استر خوش رکاب تیزرو غافل شوم که نمی دانم اکنون او بی من در وطن چه می کند؟ آنگاه از گوشه چشمان ملا قطرات اشک سرازیر شد و این بیت را زیر لب زمزمه کرد:

“هر نیمه شبی که می زدی عر

غم از دل من ببردی آن خر”

دوستان و مریدان ملا برای آن که او را از آن حالت حزن و اندوه خارج کنند با بیان چند خاطره و لطیفه، او را دلداری و ملاطفت نمودند و اشک های هجران و مفارقت وی از استرش را از صورت او پاک کردند.