فرح طاهری ـ به دعوت گروه ندای صلح و آزادی شکوه میرزادگی و اسماعیل نوری علا روز شنبه ۱۳ فوریه در سالن اجتماعات شهرداری نورت یورک سخنرانی کردند.

شهروند ۱۲۷۰ ـ پنجشنبه ۲۵ فوریه ۲۰۱۰


 آرشاک شجاعی گرداننده مراسم

به دعوت گروه ندای صلح و آزادی شکوه میرزادگی و اسماعیل نوری علا روز شنبه ۱۳ فوریه در سالن اجتماعات شهرداری نورت یورک سخنرانی کردند.

در آغاز آرشاک شجاعی، گرداننده مراسم از گروه ندای صلح و آزادی، بیانیه گروه را خواند و سپس آقای حبیب شفائی از پیشکسوتان فعال در جامعه ی ایرانی تورنتو را به حاضران معرفی کرد. آقای شفائی با چند تن دیگر از ایرانیان در پایه گذاری انجمن ایرانیان انتاریو سهیم بودند و از آن زمان همواره به جامعه ی ایرانیان تورنتو یاری رسانده اند.

در ادامه، نسرین الماسی، مدیر تحریریه نشریه شهروند، کار معرفی شکوه میرزادگی را برعهده گرفت.

او با خواندن شعری از میرزادگی گفت:  

شکوه میرزادگی از جمله روشنفکران ایرانی است که چند وجهی هستند و تنها در یک حوزه تخصصی جای نمی گیرند.

میرزادگی شاعر است، نویسنده است و رمان ها و قصه های جذاب و زیبایی می نویسد، مقاله نویس و پژوهشگر است و در زمینه زنان، میراث فرهنگی، محیط زیست و حقوق بشر قلم می زند و کار می کند و نه تنها این که به عنوان یک کوشنده جدی اجتماعی دغدغه خاطرهای بسیار دارد. و تازه ترین شاهد این مدعا بیانیه "ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم" است که او یکی از نویسندگان و طبیعتاً امضاکنندگان آن بیانیه است.

او از نسلی ست که با کار سیاسی صرف پا به عرصه اجتماعی گذاشت و در پی فراز و نشیب هایی به سوی کارهانسرین الماسیی ادبی فرهنگی گرایش پیدا کرد، اما به این بسنده نکرد و به عنوان یک هنرمند مسئول بخشی از انرژی خود را به سمت کوشش های اجتماعی معطوف کرد. 

نسرین الماسی در معرفی خود از میرزادگی، از نوشته های خود او مدد گرفته بود و به این ترتیب شیوه ی معرفی سخنران را رنگ و شکلی دگر داده بود.

الماسی دیدگاه میرزادگی در مورد مسائل زنان را نیز مد نظر قرار داد و به مقالات او در این زمینه اشاره کرد و بخشی از مقاله ی میرزادگی با عنوان   "تبعیض جنسیتی، حقوق زنان" را خواند که در آن میرزادگی به تعمیق شعار برابری حقوقی زن و مرد پرداخته است.

وجه دیگر میرزادگی به گفته ی الماسی کوشنده ی اجتماعی بودن است که در بیانیه پشتیبانان سکولار جنبش سبز(ما ایرانی بی تبعیض می خواهیم) متبلور است.

 

الماسی در پایان بیاناتش در مورد میرزادگی، گفت: "در آخر باید بگویم خوشبخت ملتی هستند که روشنفکرانش، که وظیفه تولید فکر و سئوال و مسئله در جامعه به عهده آنان است و نیز کوشندگان فرهنگی اش که پلی هستند بین روشنفکران و جامعه،  بخصوص در هنگام بحران های تاریخی، به سقف ملی نظر دارند و خود را محدود به تشکل های سیاسی که به حق  در چارچوب های تشکیلاتی، سازمانی، حزبی، گروهی کارزارشان را باید شکل دهند، و به دلیلِ همین تشکل خواهی شان هست که نقش شان در ساختن جامعه ای مدرن و آزاد حیاتی، ضروری و لازم است، محدود نمی کنند. به دیگر سخن حضور پر رنگ هر دو نیمه (روشنفکران و کوشندگان فرهنگی آزاده و تشکل های سیاسی) است که ما را از بند استبداد رها می کند. و در نبود هر یک از این دو نیمه خسران زیادی جامعه ما متحمل خواهد شد. خوشبخت مردمی که سقف ملی شان به بلندای خلاقیت های هنرمندان و فرهیختگانش باشد.

نسرین الماسی ضمن خوشامدگویی به خانم میرزادگی از او برای سخنرانی دعوت کرد.

شکوه میرزادگی با عنوان "جنبش زنان و مشروعیت زدایی از حکومت اسلامی" سخنانش را ارائه داد.

او در بخشی از سخنانش گفت: در ماه های اخیر، به خصوص پس از کشتاری که جمهوری اسلامی در پی تظاهرات حق طلبانه و آزادی خواهانه ی مردم ایران داشته است، بارها شنیده ایم که گفته شده: «جمهوری اسلامی مشروعیت خود را از دست داده است».

 

میرزادگی خطاب به معترضانی که به تازگی مشروعیت حکومت را زیر سئوال برده اند می پرسد: «چرا تا به حال صدایتان در نیامده است؟ چرا وقتی که در آغاز انقلاب اسلامی وزیر و وکیل و ارتشیان دوره قبل را بدون دادگاه هایی عادل و بر اساس قوانین بین المللی حقوق بشر و به جرم طاغوتی بودن و مفسد فی الارض بودن اعدام کردند صدایتان در نیامد؟ چرا وقتی یکی دو ماه پس از انقلاب مبارزان چپ را به جرم محارب با خدا به جوخه های اعدام فرستادند، صدایتان در نیامد؟ چرا وقتی که در گوشه و کنار سرزمین مان این همه زن و مرد را شلاق زدند، سنگسار کردند، به دار آویختند،  صدایتان در نیامد؟ چرا وقتی گروه های قومی و مذهبی را دسته دسته کشتند صدایتان در نیامد؟ چرا وقتی زن ها را به زور زیر چادر و روسری پنهان کردند صدایتان در نیامد؟ چرا وقتی مردها از قانون چهار زنه بودن استفاده کردند و وکیل و وزیر جمهوری اسلامی چند زنه شدند صدایتان در نیامد؟ چرا وقتی کودکان نه ساله و ده ساله را به صیغه دادند صدایتان در نیامد؟ چرا وقتی زن ها را از قضاوت منع کردند، او را نصفه به حساب آوردند، همه ی حقوق قانونی او را که تا قبل از انقلاب از نظر قانونی تقریبا شبیه همه ی قوانین موجود جهان بود گرفتند صدایتان در نیامد؟ چرا وقتی در دهه شصت انبوه انبوه جوانان سرزمین تان را از چپ و راست و مذهبی به جوخه های مرگ سپردند و دسته دسته در گودال فرو ریختند صدایتان در نیامد؟ چرا وقتی میراث فرهنگی و تاریخی مان را ویران کردند و محیط زیست مان را به نابودی کشاندند صدایتان درنیامد،  چرا..؟ … می توان به اپوزیسیون تازه ی جمهوری اسلامی، به آقای کروبی، به آقای موسوی، به خانم رهنورد، آقای خاتمی، و به همه ی طرفداران آنهایی که اکنون با شجاعت تمام در مقابل حکومت اسلامی ایستاده اند گفت خانم ها، آقایان، چرا در تمام سی سال گذشته ساکت بوده اید؟ چرا قبلاً نمی گفتید که این حکومت مشروعیت خود را از دست داده است؟ و چرا اکنون به این واقعیت رسیده اید؟

میرزادگی در ادامه مروری کرد بر مفهوم مشروعیت و آن را معادل Legitimacy به معنی قانونی بودن، و قانونیت قرار داد و شکل های مختلف مشروعیت حکومت ها را در گذشته برشمرد و ارث و سنت و مذاهب را از جمله آن شکل ها خواند و افزود: جمهوری اسلامی حاکمیت خود را با مشروعیتی شروع کرده است که از رای مردمان به دست آورد. اکنون، پس از سی و یک سال که از عمر حکومت اسلامی ایران می گذرد، در مورد وجود یا نبود مشروعیت تنها می توانیم به قانون مصوب مردم توجه کنیم تا ببینیم که آیا جمهوری اسلامی با توجه به قانون اساسی خودش اعمال و رفتاری داشته است که مشروعیتش را از دست بدهد و یا تنها در خرداد ۱۳۸۸ که رای مردمان را دزدیده، و معترضان را به دست شکنجه و تجاوز و اعدام سپرده مشروعیت خود را از دست داده است…

میرزادگی سپس دو اصل دو و چهار قانون اساسی را روخوانی کرد که در اصل چهار آمده است: «کلیه‏ قوانین‏ و مقررات‏ مدنی‏، جزایی‏، مالی‏، اقتصادی‏، اداری‏، فرهنگی‏، نظامی‏، سیاسی‏ و غیر اینها باید بر اساس‏ موازین‏ اسلامی‏ باشد.».


 



 

او با توجه به همین قانون اساسی وضعیت حقوق زنها را در آن بررسی کرد تا ببیند جمهوری اسلامی در ارتباط با حقوق زن ها خلاف قانون اساسی خود عمل کرده است یا نه. او گفت: آیا من می توانم بگویم حکومت اسلامی برای این که به زور حجاب اسلامی را بر سر من کرده است کاری خلاف قوانین موجود و قانون اساسی اش انجام داده و مشروعیت خود را از دست داده است؟ آیا در قانون اسلامی حجاب جزو قوانین نیست؟ آیا می توانم بگویم که چرا جمهوری اسلامی به همسر من اجازه می دهد که زن دوم و سوم و چهارم بگیرد؟ می توانم بگویم که چرا شوهر من هر وقت دلش بخواهد می تواند برود و یک زن صیغه کند و به قول معروف خوش باشد؟ آیا می توانم بگویم که چرا دیه من نصف دیه یک مرد است و چرا ارث من یک دوم است و چرا من حق سرپرستی و قیمومیت بچه هایم را ندارم و چرا من یک ناقص العقل شناخته می شوم و چرا نمی توانم شهادت دهم و  قضاوت کنم؟ چرا من به عنوان یک زن اگر عاشق بشوم، اگر بخواهم مردی را ببوسم و اگر بخواهم همان کار شوهرم را بکنم و مردی را صیغه کنم  تا حد مرگ شلاق می خورم و محکوم به سنگسار می شوم؟ آیا یک وکیل درخشان در سراسر دنیا پیدا می شود که به من بگوید جمهوری اسلامی در این که بچه های مرا از من گرفته، در این که چادر اجباری بر سر من انداخته، در این که به همسرم اجازه هر نوع بی اخلاقی (با معیارهای جهان مدرن و حقوق بشری) را داده و مرا بابت هر نوع خوشی سنگسار کرده کدام عمل غیر قانونی را (بر اساس قوانین موجود در ایران) انجام داده است، تا من بتوانم بگویم که این حکومت مشروعیت خود را از دست داده است؟

 

در واقع ما بر اساس قوانین جهان پیشرفته و بر اساس اعلامیه حقوق بشر می توانیم بگوییم که هر کاری که جمهوری اسلامی از ابتدا تاکنون کرده جرم است اما اگر کسی به جمهوری اسلامی رای داده و زیر قانون اساسی ایران را که بر اساس قوانین برگرفته از اسلام است امضا کرده باشد، برای اعتراض به این وضعیت نخست باید رای خودش به حکومت را پس بگیرد و اعلام کند که دیگر به نظام جمهوری اسلامی باور و اعتقاد ندارد و سپس اعتراض کند.


 

جنبش زنان و حکومت اسلامی

شکوه میرزادگی زنان را در به وجود آمدن حکومت اسلامی دارای سهم بالایی خواند چه با شرکت در تظاهرات و حمایت از انقلابیشکوه میرزادگی ون اسلامی و چه با رای دادن در رفراندومی که به برقراری حکومت اسلامی انجامید.

او افزود: زنان یک کشور در انقلابی شرکت کردند که تنها انقلاب ضد زن جهان بود و در رفراندومی شرکت کردند که پیروزمند آن دشمن ترین دشمن آزادی، برابری و حقوق زن بود.

میرزادگی با مروری بر موارد مثبت و منفی انقلاب های دیگر به یک جمع بندی رسید و گفت: آنچه در همه این انقلاب ها (با هر نظری که درباره نتایج کنونی اش داشته باشیم) رخ داده بدون استثنا اثر مثبتی است که در زندگی زنان داشته اند. به هر کدام از این انقلاب ها که نگاه کنید می بینید که زنان در پی هر یک از آنها به حقوق بیشتری رسیده اند و قدمی به پیش برداشته اند؛ اینگونه دستاوردها را در انقلاب مشروطه ی خودمان هم می توانیم ببینیم، … اما انقلاب اسلامی زنان را نه تنها از پیشرفت باز داشت بلکه آنها را قرنی به عقب راند.

میرزادگی اما به اتفاقات مهم در جنبش زنان نیز اشاره کرد و گفت: اتفاقی که به نظر من بسیار مهم بوده حرکتی است که بخشی از جنبش زنان ایران نزدیک به چهار سال است آن را با نام "کمپین یک میلیون امضا" آغاز کرده اند. زنان جنبش در این کمپین همه ی هم خود را بر آن گذاشتند که ابتدا به آگاه سازی زنان جوانی بپردازند که در جمهوری اسلامی به دنیا آمده یا بزرگ شده بودند و سپس، در کنار آن و به موازات آن، به حقوق نداشته ی زنان در جمهوری اسلامی اعتراض کنند.

میرزادگی به جریان "همگرایی زنان" که در جریان انتخابات شکل گرفت نیز اشاره کرد و گفت: در ششم اردیبهشت ماه گذشته، عده ای از زنان فعال ایرانی به معرفی خود به عنوان «بخشی از جنبش زنان ایران»، در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرده و نیز طی بیانیه ی جداگانه ای تحت عنوان «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» از ائتلاف جدیدی خبر دادند. آنها، اگر چه نه به طور مستقیم، و در گفتاری پیچیده، اعلام داشتند که اگر کاندیدایی به خواست های برابری خواهانه زن ها توجه کند مورد حمایت این گروه از زنان قرار می گیرد.

 

یکی از خواست های زنان از کاندیداهای ریاست جمهوری پیگیری مجدانه ی پیوستن ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان بود.

وضعیت انتخابات و حق کشی ها و مسایلی که اتفاق افتاد همانگونه که مشروعیت جمهوری اسلامی را مورد تردید و پرسش قرار داد به زن ها نیز ثابت کرد که در حکومت اسلامی امکان رسیدن به هیچ یک از قوانین پیشرفته و امروزین در مورد زنان وجود ندارد.

و اکنون نیز با وضعیتی روبرو هستیم که در آن اصلاح طلبان اسلامی منتظرند تا حکومت با قبول پذیرش رای آن ها یا فراهم ساختن امکان «انتخاباتی واقعی و عادلانه» در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران «مشروعیت را به جمهوری اسلامی بازگرداند». اما این اعاده ی مشروعیت چیزی جز حفظ هرچه بیشتر حکومت اسلامی نیست و در آن صورت باید پرسید که آیا ما زن ها می توانیم حتی با داشتن انتخاباتی آزاد در چارچوب جمهوری اسلامی ایران به خواست های دموکراتیک و حقوق بشری خود برسیم؟

میرزادگی زنان را دعوت کرد تا در انتخابات حکومتی که قانون اساسی اش بر اساس اعلامیه حقوق بشر نوشته نشده شرکت نکنند و با اشاره به اینکه دین و مذهب امری خصوصی است و نباید با سیاست و قانون گذاری و آموزش تداخل پیدا کند، سخنانش را چنین به پایان برد:

ما با هر رای که به جمهوری اسلامی بدهیم، حتی اگر بزرگترین قهرمانان آزادی خواه کنارش ایستاده باشند، رای به برقراری زنجیرهایی داده ایم که قوانین مذهبی آن را به دست و پای ما  بسته است.


 

پس از سخنان میرزادگی، استراحتی کوتاه اعلام شد و در نیمه ی دوم، امر معرفی اسماعیل نوری علاء را سعید حریری از بنیانگاسماعیل نوری علازاران کانون کتابخوانی تورنتو، برعهده گرفت.


 

اسماعیل نوری علا، متولد۱۳۲۱ تهران، لیسانس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشکده ادبیات تهران، تحصیل در دانشسرای عالی، فوق لیسانس رشته علوم اجتماعی را در سال ۱۳۴۷ از دانشگاه تهران گرفت و در سال ۱۳۶۱ از دانشگاه لندن در رشته جامعه شناسی سیاسی فارغ التحصیل شد. از ۱۵ سالگی کار در مطبوعات را آغاز کرد. در سال ۱۳۴۸ کتاب مفصل خود درباره ی تاریخ و مقولات شعر نو را با نام «صور و اسباب» منتشر کرد. از او تاکنون ۹ مجموعه ی شعر منتشر شده است. در سال ۱۳۷۴ کتاب «تئوری شعر: از موج نو تا شعر عشق» را در لندن به چاپ رساند. از سال ۱۳۴۲ دست به ترجمه کتاب های متعددی در زمینه ی نقاشی، معماری و سینمای مدرن زد و از سال ۱۳۴۴ به نوشتن نقد فیلم پرداخت. از سال ۱۳۴۷ در فستیوال های متعدد سینمائی به عنوان عضو هیئت داوران شرکت داشت و در سال ۱۳۴۹ نخستین فیلم سینمائی خود را با نام «مردان سحر» نوشت و کارگردانی کرد. سال بعد دومین فیلم او به نام «مطرب» ساخته شد. در سال ۱۳۵۶ نیز دست به تولید هشت فیلم مستند درباره هنرهای ایران زد که به زبان انگلیسی و برای پخش در تلویزیون های اروپا و امریکا تهیه شده بودند.


 



  از راست شکوه میرزادگی، سعید چوبک و اسماعیل نوری علا

در سال ۱۳۴۲ یکی از موسسان «انتشارات طرفه» بود و در سال ۱۳۴۳ نشریه ادبی ـ فرهنگی آن را سردبیری کرد و در همان سال به عنوان منتقد شعر و سینما در مجله «بامشاد» به کار پرداخت. در سال ۱۳۴۴ به عنوان معاون سردبیر مجله «نگین» در انتشار آن نشریه همکاری کرد و در همان سال مجله ای ویژه شعر مدرن ایران با نام «جزوه شعر» را منتشر ساخت که جریان «موج نوی شعر ایران» از آن برخاسته است. او در سال ۱۳۴۵ مسئول صفحات فرهنگی مجله «خوشه» شد و این صفحات را با نام «هوای تازه» اداره کرد. از سال ۱۳۴۶ به عنوان یکی از مسئولان صفحات شعر مجله «فردوسی» انتخاب شد و فعالیت های خود را در آن نشریه متمرکز ساخت.

در سال ۱۳۴۷ یکی از ۹ نفر موسسین «کانون نویسندگان ایران»، دو بار عضو هیئت دبیران و نیز منشی تمام دوران نخست فعالیت این کانون بود. در سال ۱۳۵۴ برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت، دو ماه پس از انقلاب به ایران بازگشت. پس از انقلاب در اعتراض به سیاست های هیئت دبیران کانون نویسندگان که منجر به اخراج برخی از اعضاء موسس کانون شد از آن استعفاء داد. در سال ۱۳۶۱ برای آخرین بار از ایران خارج شده و به کشور انگلستان پناهنده شد.

در انگلستان موسس «گروه ایران کوچک» و یکی از موسسان «انجمن نویسندگان و هنرمندان ایرانی در بریتانیا» بود و در سال ۱۹۸۹ نیز، به اتفاق شکوه میرزادگی «انجمن فرهنگی پویشگران» را تأسیس کرد. نشریه «پویشگران» نتیجه این همکاری محسوب می شود.

این دو تن در سال ۱۹۹۰ با هم ازدواج کرده و در سال ۱۹۹۴ به کشور آمریکا مهاجرت کرده و در ایالت کلرادوی این سرزمین ساکن شدند.

آنها در طی سال های اقامت خود در کلرادو نخست به باز تأسیس «انجمن فرهنگی پویشگران» اقدام کرده و سپس به ادامه انتشار نشریه «پویشگران» پرداختند.

 آنها از سال ۲۰۰۲ برنامه تلویزیونی «کارگاه اندیشه» و از سال بعد برنامه رادیو ـ تلویزیونی «بر میز تشریح» و از سال ۲۰۰۵ برنامه «در پیشگاه فرهنگ» را برای کانال های ماهواره ای فارسی زبان و سیاسی تولید کرده اند.

نوری علا در حال حاضر مدرس ادبیات فارسی و جامعه شناسی اسلام در دانشگاه دنور کلرادو است.

از جمله فعالیت های دیگر نوری علا و شکوه میرزادگی تأسیس «کمیته بین المللی برای نجات آثار باستانی دشت پاسارگاد» در اگوست ۲۰۰۵ است که دارای سایت مستقل خود می باشد.

درعین حال، از اول دسامبر ۲۰۰۷، نشریه ی اینترنتی «سکولاریسم نو» به سردبیری نوری علا بر روی شبکه ی اینترنت جهانی قرار گرفته است.


 

نوری علا سخنرانی خودش را با عنوان "چرا سکولاریسم اولین قدم است؟" ایراد کرد. او ابتدا از میزبانانش خانم و آقای شجاعی و خانم و آقای چوبک تشکر کرد و در ادامه سکولاریسم را اولین قدم به سوی دمکراسی و آزادی خواند و برای آن مثالی آورد. نوری علا با اشاره به تفکر لگویی که برای ساخت لگو باید نقشه ای وجود داشته باشد، گفت: ما در ذهنمان توبره ای پر از مفاهیم جامعه شناسی سیاسی و اجتماعی، پلورالیسم، آزادی، سکولاریسم، رفراندوم و … داریم که اگر تفکری ساختارگرا و نگرنده به نقشه ای نداشته باشیم نمی توانیم کاری از پیش بریم.

سخنران جمهوری اسلامی را غیر قابل اصلاح دانست که باید به هر صورت از شر آن راحت شد. او خواست انتخابات آزاد را راهی به رهایی از جمهوری اسلامی خواند.

نوری علا افزود: جوانها در ایران در بن بستی قرار دارند که چگونه می شود از شر این حکومت رها شد. ما گرفتاری مان با جمهوری اسلامی نیست با خودمان است. مدام صحبت کم کردن هزینه ها و اصلاح حکومت است. ما باید توبره ی مفاهیم سیاسی ـ اجتماعی مان را مرتب کنیم. من معتقدم ۹۰درصد آدم هایی که در خیابان ها "یاحسین میرحسین" می گویند به آن اعتقادی ندارند ولی سعی می کنند با زبان همان حکومت با آنها صحبت کنند و نمی دانند که صحبت کردن با این دیو ممکن نیست. اینها حاضرند سر امام حسین خودشان را هم در این راه بِبُرند. خمینی گفته در راه حفظ نظام ما می توانیم توحید را متوقف کنیم.

نوری علا با توضیح اینکه گفتمان، اجماع نظری بر یک اندیشه ی معین است، گفتمان اساسی دهه ۴۰ و ۵۰ را برگرفته از اندیشه های آل احمد و شریعتی در رابطه با غربزدگی و بازگشت به خویشتن و چنین مقوله هایی خواند و جمهوری اسلامی را فرزند همان گفتمان دانست و پرسشی مطرح کرد و گفت: گفتمان ما چیست؟ آقایان اصلاح طلب در خارج کشور مرتب در رد سکولاریسم صحبت می کنند و اولویت داشتن دمکراسی بر سکولایسم. گنجی چنین می گوید. کدیور هم می گوید ۹۰درصد مردم ایران جمهوری اسلامی می خواهند و معلوم نیست با چه معیاری چنین آماری می دهد.

نوری علا، که سایت سکولاریم نو را سردبیری می کند، می گوید: ۸۰درصد کلیک های روی سایت از ایران است و ۶۰ درصد از این میزان از شهرهای قم و مشهد. ما امروزه شاهد پدید آمدن آخوند سکولار هستیم.

او افزود: در جریان جنبش سبز داریم میریم به طرف اینکه خواست حکومت سکولار به یک گفتمان تبدیل شود. پادزهر حکومت اسلامی هم حکومت سکولار است.

سخنران در پایان توصیه کرد در همه شهرها انجمن های ایرانیان سکولار را تشکیل دهیم تا با به هم پیوستن آنها صدای سکولارها شنیده شود.

پس از سخنرانی اسماعیل نوری علا، سعید چوبک از گروه ندای صلح و آزادی تندیس ندا را که خانم پائولا اسلاتر، هنرمند آمریکایی ساخته بود به کاسپین ماکان اهدا کرد. و بخش پایانی این جلسه به پرسش و پاسخ با سخنرانان اختصاص داشت که آقای چوبک گردانندگی این بخش را برعهده گرفت.