گاهی وقتی سوابق حرفه ای برخی از هنرمندان را می خوانید، حس می کنید که این آدم با این سوابق تحصیلی آن هم مثلا در یک دانشکده سینمایی در پاریس اگر به ایران بیاید و فیلم بسازد،

شماره ۱۲۰۴ ـ پنجشنبه ۲۰ نوامبر  ۲۰۰۸


 

با توجه به درخواستهای چندین باره علاقمندان به سینمای ایران مبنی بر معرفی فیلمهای روز سینمای ایران لازم می دانم به  این نکته  اشاره کنم که این بخش تنها به معرفی و نقد فیلمهایی می پردازد که به طرق مختلف در دسترس علاقه مندان به سینما در تورنتو قرار گرفته باشد. به همین خاطر  فیلمهای مطرح  و جدید  سینمای ایران تا زمانی که چه از طریق سالنهای سینمایی یا شبکه هایی ویدیویی در شهر تورنتو در دسترس نباشند،  مورد نقد و بررسی قرار نمی گیرند.


 

در شهر خبری نیست، هست؟


 

کارگردان : رضا خطیبی

نویسندگان: رضا خطیبی، هادی حسین نژاد

مدیر فیلمبرداری : بهرام بدخشانی

تدوین : امیر خوب بخت

موسیقی : فرزین قره گزلو

بازیگران: محمدرضا شریفی نیا، فرهاد آییش، افسانه بایگان، مرتضی ضرابی، سعید پیردوست، مجید مشیری، حسین عابدینی، کیانوش گرامی، اسماعیل سلطانیان…


 

خلاصه داستان:


 

مریم زن پولداری است که دو بار ازدواج کرده و شوهرانش مرده اند. مسافرکشی به نام جواد او را به طور اتفاقی سوار می کند و به منزلش می رساند. پس از بازگشت، دو نفر به جواد حمله می کنند، کتکش می زنند و اتومبیلش را داغان می کنند. جواد و دوست کله پزش اصغر برای گرفتن خسارت پیش پدر مریم می روند و او آنها را به فرد دیگری معرفی می کند.  مقدم پور پدر پسر جوانی است که آدم هایش به اشتباه جواد را کتک زده بودند. او که از پسرش بی خبر است، جواد و اصغر را مامور می کند تا او را بیابند  و پاداش مناسبی بگیرند. از سوی دیگر جواد اسیر توطئه اصغر می شود و برای تلکه کردن مریم به سراغ او هم می روند و خسارت می گیرند. این دو هم از سوی مقدم پور و هم از سوی مریم مامور می شوند تا نیما مقدم پور را پیدا کنند.  دارو دسته مقدم پور که از دست جواد و اصغر به شدت دلخورند، از نقشه آنان آگاه می شوند و دائما جلوی پای آن ها سنگ می اندازند، اما دو رفیق پی می برند که همین دار و دسته مقدم پور هستند که نیما را گروگان گرفتند. پدر مریم و پدر نیما پس از هماهنگی با پلیس، پول مورد نظر گروگان گیرها را جور می کنند  و به جواد و اصغر می دهند. اصغر به طور پنهانی با تبدیل پول ها به دو کیسه، درصدد است که یکی از آن ها را برای آزادی گروگان ها بدهد و آن یکی را خودش بردارد، اما پس از اینکه اولی را از بالای پل به محل انتظار گروگان گیرها پرت می کند اتفاقات دیگری رخ می دهد…..


 


 

***

 

گاهی وقتی سوابق حرفه ای برخی از هنرمندان را بدون آنکه اثری از او دیده باشید می خوانید، حس می کنید که این آدم با این سوابق تحصیلی آن هم مثلا در یک دانشکده سینمایی در پاریس و ساخت یک فیلم سینمایی با هنرپیشگان فرانسوی  اگر به ایران بیاید و فیلم بسازد، مطمئنا یک اثر متفاوت از سینمای موجود را در هر ژانری خواهد ساخت،

اما گاهی وقتی حاصل کار را می بینید  پاک مایوس می شوید. رضا خطیبی سرابی نیز به اعتقاد من جزو این دسته آدمهاست.  هنرمندی با پس زمینه ای دقیقا شبیه آنچه در بالا توصیف کردم. با سابقه تحصیل در فرانسه و ساخت یک فیلم با هنرپیشگان فرانسوی.!

 

در شهر …. به گفته کارگردان قرار است فیلمی متفاوت در سینمای کمدی ایران باشد، ولی حاصل هیچ تفاوتی با انبوه فیلمهایی که در سالهای اخیر به اسم کمدی گیشه ایران را تسخیر کرده ندارد. البته اگر بخواهیم در مقام مقایسه قرار دهیم به هر حال از بسیاری از فیلمها پیشرفته تر است، اما اثر خاصی نیست. فیلم از لحاظ مضمون تکرار صدها داستان نخ نما شده و کلیشه ای در سینمای ایران است و باز هم طبقه پایین شهری را با ربط یک اتفاق در برابر بالاشهری ها قرار می دهد. (مراجعه کنید به خلاصه داستان فیلمهای تاریخ سینمای قبل از انقلاب) و از لحاظ ساختار هم هیچ جنبه قابل توجه و مثال زدنی را به همراه ندارد. جالب اینکه در نقدی ستایش آمیز بر این فیلم که از سوی یکی از سینمایی نویسان اینترنتی دیدم این فیلم را اثری متفاوت قلمداد کرده  و به لحاظ درخشش در ساختار از سکانس پیک نیک  جواد و همسرش در پارک یاد کرده بود که با استفاده از نمای نزدیک این حس را می دهد که این دو در فضایی آرام و به دور از هیاهو در حال گذراندن لحظات  شخصی هستند، اما با دور شدن دوربین از این دو، آنها را در چمن های میدانی در سطح شهر با سر و صدای اتومبیلها می بینیم. یکی دیگر از ویژگیهای فیلم از نگاه این دوست سینمایی نویس این بود که فیلم برای اولین بار در سینمای ایران از شغل کله پزی برای شخصیت اصلی در فیلم استفاده کرده است. برای آگاهی این دوست عزیز باید اشاره کنم که نمونه سکانس اول را می توانید در فیلم رگبار و در سکانسی که پرویز فنی زاده و پروانه معصومی در پارک نشسته اند ببینید و درباره شغل کله پزی نیز می توانید به فیلم آقامهدی کله پز به کارگردانی منوچهر صادقپور در سال ۱۳۵۲ مراجعه کنید. شاید یکی از دلایلی که مرا وا داشت به معرفی این فیلم بپردازم رفع همین شبه ها بود تا با نوشتن مطالبی از این دست از این فیلم به عنوان اثری خارق العاده در سینمای ایران یاد نشود. فیلم جدای از قصه از شخصیت پردازی های بسیار کلیشه ای و ضعیف برخوردار است و حضور و عدم حضور برخی از آنان مثل شاگرد کله پز هیچ تاثیری در روند قصه ندارد. به هر حال شاید بی دلیل هم نبوده که بسیاری از منتقدان حرفه ای سینمای ایران حاضر نشدند در مقام نقد فیلم، چند خطی درباره این فیلم بنویسند. اما خود فیلمساز و فرهاد آییش بازیگر نقش اول  از فیلم راضی بودند. فرهاد آییش که پس از سالها کار و فعالیت در تئاتر خارج از کشور به ایران بازگشته در باره حضور در این فیلم می گوید:" فیلم "در شهر خبری نیست، هست" یک‌ کمدی موفق و به نوعی از افتخارات من در عرصه بازیگری است.  تمام اجزاء این فیلم به هم وابسته هستند و کلیت این اثر به عنوان واحد خودنمایی می کند. طنز موجود در "در شهر خبری نیست، هست" در تمام لحظه ها و سکانس های این فیلم دیده می شود. این طنز معمول سینمای ایران نیست به همین دلیل بعضی از مخاطبان آن را دوست دارند و بعضی دیگر نیز علاقه ای ندارند.

فکر می کنم سینمای ایران به کمدی هایی از این دست زیاد احتیاج دارد و مطمئن هستم در سال های آینده باب جدیدی برای ساخت چنین کمدی هایی با ساختارهای تازه  باز خواهد شد. در آن زمان می توان گفت فیلم "در شهر خبری نیست، هست" به نوعی شروع حرکتی تازه در سینمای کمدی بوده است!"


 

اما خطیبی با کوله باری از دانش و تجربه در کشور فرانسه کار خود را متاثر از دو فیلمساز بزرگ دنیا دانسته و چنین می گوید: "در ساخت این فیلم بیشتر از سبک برادران کوئن و گای ‌ریچی الهام گرفته‌ام. این فیلم هم مثل دیگر فیلم‌هایی که ساخته می‌شود، در پی جذب مخاطب است، اما شاید به لحاظ تدوین و پرداخت مضمون، در مقایسه با دیگر فیلم‌ها متفاوت باشد. البته خیلی روی این مسئله که فیلم متفاوت باشد فکر نکرده‌ام ولی داستان فیلم نیازمند پرداختی متفاوت بود و تعریف متفاوتی را می‌طلبید!


 

با امید به اینکه روزی در سینمای  ایران نیز،کارهایی شبیه به آثار برادران کوئن از سوی فیلمسازان تحصیلکرده ما به نمایش در بیاید.


 

ایمیل نویسنده:

aref35@yahoo.ca