محسن نامجو موزیسین متفاوتی از همه منظر با همگنان خود ـ اگر بشود برای او در این وادی همگنی یافت ـ است. او هم به لحاظ اجرای موسیقی و هم از منظر آفرینش آن اگر نگویم بی مانند، بی گمان کم مانند است. نوع شعری که می سراید و یا از دیگران برای اجرا برمی گزیند نشان از آگاهی و به روز بودن او در وادی نه چندان آسان شعر امروز ایران دارد. اجرای رشک انگیز نامجو از شعر دشوار دف براهنی یکی از ده ها نمونه کار ستودنی اوست.
علاوه بر این نامجو از زمره هنرمندانی ست که حتی از خود نیز سبقت می گیرد. در آواز هم نو آوری هائی کرده و می کند که در موسیقی جدی امروز ایران بی مانند است. نامجو به لحاظ ظرفیت صدا بخت اجرای هرگونه آواز تکراری و تقلیدی را دارد، اما نه تنها این کار را نمی کند، بلکه هرجا حتی حس نزدیکی و تکرار را داشته باشد با هوشمندی قابل ستایشی از آن پرهیز می کند. اینها در حرف و حکایت آسان می نماید، اما در عمل و اجرا دانش بسیار و زحمت و مرارت مداوم می طلبد تا به ضد خود تبدیل نشود و محسن نامجو نشان داده است که از سر اتفاق نیست که موسیقی متفاوت مهم و تاثیرگذاری در میان جوانان و جامعه ی روشنفکری امروز ایران آفریده است. می گویم آفرینش زیرا ظرافت های موسیقی نامجو از چنان دامنه ای برخوردار است که تنها با آنچه او در این عرصه ارائه داده قیاس کردنی است و بس.
از امتیازات دیگر موسیقی نامجو خطر کردن اوست. نامجو به نظر می آید چندان در پی مراعات سلیقه و عادت موسیقیائی ما مردم نیست، نه تنها این که حتی خلاف این را هم منظور می کند هنگام که می تواند و هر جا فرصت موسیقی جاری با کارش جفت و جور می شود، به عمد از او دوری می کند تا تلنگری زده باشد به دیوار بلند عادت های تکراری سالهای ما مردم. اینها دست آوردهای کمی نیستند که بشود از آنها به آسانی گذشت. نامجو بر سبیل اتفاق به آنچه در موسیقی ارائه می دهد دست نیافته است، او برای رسیدن به اینجائی که هست کسب دانش و صرف وقت و انرژی کرده است و به جایگاهی رسیده که بلندتر از آن شایسته ی اوست.
حضور نامجو در خارج از ایران که به گمان کسانی می توانست به معنای پایان کار خلاقه ی او باشد به دلیل همان هوشمندی و به روزی او خلاف آن توقع را رقم زد. کنسرت سراسر عشق و هیجان او تاکیدی بود بر این که هنرمندان واقعی در محیط های آزاد از بخت بیشتری برای آفرینش های هنری می توانند برخوردار شوند و نامجو نشان داد که هنرمند باورمند به هنر از هر امکانی که در اختیار و دسترس او باشد بهینه ترین برداشت را خواهد کرد.
اول بار که من اجرای زنده و در صحنه نامجو را دیدم در هنرسرای فورد همین شهر بود و هنگام که فهمیدم او قرار است به تنهائی بنوازد و بخواند از وحشت حادثه ای که در راه بود و گمان می کردم نامجو چنان که از آن باخبر نیست بر خویش لرزیدم و در پی راهی می گشتم که به او دست کم هشداری بدهم که راه برون رفتی از این مصیبت در انتظار بیابد و این همه در حالی بود که به بسیاری از زیر و بم ها و ظرافت های موسیقی نامجو در ظرفیت یک شنونده حرفه ای این هنر آشنا بودم. قصه دراز را کوتاه کنم نامجو در آن برنامه بیش از دو ساعت برای جماعتی که به جرأت می توانم بگویم اکثریت آنها جوانان زیر سی سال بودند برنامه اجرا کرد و اگر دو ساعت دیگر هم بر صحنه می ماند نه تنها آن جماعت مشتاق خسته نمی شد، بلکه با همان شور و شوقی سالن را ترک می کرد که پس از آن دو ساعت کرد. اینها نمونه هائی از تجربیات یکی از هزاران دوستدار موسیقی نامجوست.
او حالا بار دیگر دارد به شهر ما تورنتو می آید تا دوباره و چند باره ما مردم شاهد معجزه ی انسان و ابزار موسیقیائی بر صحنه باشیم.
آقای نامجوی عزیز به شهر خودتان خوش آمدید.
برخلاق نظر نویسنده این مطلب، من فکر می کنم کار نامجو بسیار ضعیف تر از زمانی است که در ایران بود. نه تنها اصالت خودش رو از دست داده که نوعی پوچگرایی و بی اخلاقی در اشعارش موج میزند.