شماره ۱۱۹۵ ـ ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۸
در میان خدایان باستانی که بر ساحت دین و عرصه باورهای انسانی فرمان راندند، سیطره هیچکدام به مانند میترا (مهر) بزرگ خدای تمام اساطیر و خداوند اقوام ایرانی، گسترده و پهناور نبود.
در جستجوی سرچشمه زایش میترا و راز دگرگونی پرستش او از یک خدای قومی به یک خدای جهانی باید به اعماق گذشته ای بسیار دور، در تبار اقوام ایرانی ـ آریایی، به دورانی که اولین تلاشها برای شکل دادن به سازمان فکری بشر و زیربنای باورهای دینی جوانه می زد، به دورانی که پرستش نمادهای طبیعت پایه ایمان های دینی بود، سفر کرد، زیرا که میترا خداوند خورشید و پروردگار نور بود و خورشید به عنوان مرکز کهکشان، نیروی زندگی بخش و اساس هستی، در تمام اقوام باستانی پرستش می شد.
در حدود هزاره دوم پیش از میلاد گروه اقوامی که در نواحی آسیای مرکزی و شرق دریای خزر زندگی می کردند در اثر واقعه ای یا سلسله ای از وقایع که چگونگی آن چندان روشن نیست به تدریج به نواحی جنوبی و غربی کوچ کردند و در این کوچ که یکی از رویدادهای بزرگ شکل دهنده ی تاریخ جهانی بود دگرگونی عظیمی در روال زندگی اجتماعی و سیاسی و سازمان دینی این سرزمین ها به وجود آوردند.
آغاز پیدایش میترا، پدرـ خدای آریایی در ایران همزمان با دوره ای است که اقوام بومی ساکن این سرزمین مادر ـ خدای بزرگ را میپرستند. پرستش مادر ـ خدا که از هزاره های دور در سراسر فرهنگ های باستانی رایج بود، نمودار شرایط سیاسی و اجتماعی جوامعی بود که در طی قرنها از شکارورزی به دوره ی کشاورزی و بنا کردن دهکده های اولیه، پایه های شهرهای آینده، تغییر و تحول یافتند. یافته های باستانشناسی هزاره های چهارم و سوم پیش از میلاد از تندیسه های کوچک گلی و گاه سنگی از مادر ـ خدا نشان گسترش این آئین در سراسر ایران بوده و مدارک چندی از لوحه های گلی مکتوب و سنگ نوشته های دوران ایلامی همراه با پیکره کوچک مادر ـ خدا که از کاوشهای “هفت تپه” خوزستان به دست آمده پرستش “کیریرشه” زن ـ خدای ایلامی را در سراسر این منطقه و فرهنگهای همجوار گواهی می کند.
در این دوره دگرگونی از سیستم مادر ـ خدایی به پدر ـ خدایی که به تدریج رواج یافت در اسطوره های ایرانی شواهدی وجود دارد:
“زروان” مرموزترین و ناشناخته ترین خدای ایرانی، خداوند زمان بی پایان، جنسیت دوگانه ای دارد، او هم زن و هم مرد است و هم او زاینده اهورامزدا و اهریمن، هردو با هم، بود. در اوستا و در سایر متون دینی باستانی و میانه ایران در مورد این خدا با ابهام بسیاری سخن رفته و گویی که نقش او را در میان سایر خدایان بزرگ نتوانسته اند به خوبی تمیز دهند. “زروان” که هزار سال برای داشتن فرزندی قربانی میکرد سرانجام به شک افتاد که شاید قربانیهایش بی اثر باشد و از این شک بزرگ نطفه اهریمن همزمان با نطفه اهورامزدا بسته شد.
“زروان” مسئول ترین خدای تمام اساطیر است، زیرا که از شک و بی ایمانی او تخمه زشتی و بدسرشتی همزمان با زیبایی و نیک سرشتی زاده شد. آثار برنزی کوچک از کاوشهای لرستان به دست آمده بویژه نقشی که زروان را در حال زایش نشان می دهد، مربوط به قرن هفتم پیش از مسیح، حاکی از آن است که پرستش این خدا در این ناحیه بیشتر از سایر نقاط ایران رواج داشته است.
قرنها بعد در زمان شاپور ساسانی بار دیگر این خدا در دین مانی شکوه از دست رفته خود را باز می یابد.
با پیدایش آئین جدید و برقراری شیوه پدرسالاری و پدرخدایی نقش مادر خدا در زمینه همچنان در جایگاه خدایان باقی ماند: آناهیتا، زن ـ خدای بزرگ اساطیر ایران، ایزد آبها، زایش و زندگی، و ایزد عشق و پرستش مداوم او از دوره هخامنشی ها تا ساسانیان، نشان آن است که نقش مادر ـ خدا نه تنها از زیربنای پیکره باورهای دینی ایران از میان نرفت، بلکه همراه با جزر و مدهای سیاسی و اجتماعی که در طول سده های بعدی در ایران رخ داد پرستش او ابعاد وسیع تری یافت و پرستشگاههایی در نقاط مختلف ایران برای او برپا گردید.
همانگونه که پرستش آناهیتا، یادآور دوران مادر خدایی ایران، در سیطره خدایی میترا از میان نرفت، پیدایش زرتشت و آئین او که بر پایه ی دگرگون کردن باورهای دینی ایرانی و بزرگداشت اهورامزدا بود، نتوانست به درخشش میترا پایان داده و او را از قلمرو اعتقادات دینی ایرانی طرد کند و ناچار او را در میان ایزدان بزرگ و یاور اهورامزدا قرار داد: “او را همسان خود که اهورا مزدا هستم، آفریدم” (مهر یشت). از آنجا که نام میترا برای اولین بار در لوحه های گلی یافت شده در بغازکوی، پایتخت هیتیت در شمال ترکیه، در نقش خدای نگهبان پیمان آشتی میان شاه هیتیت و شاه میتانی ذکر شده است، می توان دریافت که پرستش این خدا از حدود هزار و چهار صد پیش از میلاد ـ زمان بستن این پیمان ـ در قلمرویی بسیار پهناور، از آسیای کوچک تا هند، رایج بوده است.
یک هزاره پس از آن در سنگ نوشته اردشیر دوم هخامنشی در شوش بار دیگر نام میترا همراه با آناهیتا و اهورامزدا به عنوان بخشنده پادشاهی دیده می شود.
هردوت که در اواسط قرن پنجم پیش از مسیح به بابل که زیر فرمان ایران بود، سفر کرده است از میترا به عنوان یکی از خدایان مورد پرستش پارسها نام می برد، ولی او را به اشتباه زن ـ خدا دانسته و با الهه آشوری میلتیا (ایشتار) و الهه سامی ـ عربی آلیلات یکسان می داند. اشتباه او نشان می دهد که به متون زرتشتی و اوستایی رجوع نکرده و در این زمینه به روایات محلی بابلی و آنچه که از کاهنان معابد آنجا شنیده کفایت کرده است. (هرودت: کتاب یکم)
در اواسط سده یکم پیش از مسیح بار دیگر میترا را در نقش سنگ شاه کماژن (شمال سوریه کنونی) آنتیوکوس یکم، می یابیم. در این نقش میترا که انوار خورشید از سرش می تابد پادشاهی را به آنتیوکوس یکم می بخشد و چند سده پس از آن، حدود ۳۷۰ مسیحی، در نقش سنگ تاجگذاری اردشیر دوم ساسانی نقش میترا با تابش خورشید از سر او در پشت شاه ساسانی نگهبان تاج و تخت پادشاهی ساسانی است.
این زمان دراز پرستش میترا در ایران و سرزمینهای اطرافش گویای نقش بزرگ این خدا در پهنه باورهای دینی باستانی است.
دگرگونی هایی که در زمینه آیین های دوران باستان ایران رخ داده، از پرستش مادرخدا به مهرپرستی و سپس به آئین زرتشت، هیچکدام بدون جنگ های طولانی و درگیری های خونبار نبوده است. با آن که شواهد تاریخی از آن دوران در دست نیست، ولی با بررسی چگونگی چیره شدن آیین اسلام بر دین زرتشت و تحولات عظیمی که در نتیجه این واقعه در ایران رخ داد می توان دریافت که هر دوره ای از این دگرگونی ها همراه با وقایع خونباری بوده است. در افسانه ها و اسطوره های ایرانی و نیز در کاوشهای باستانشناسی در ویرانه شهرهای باستانی که هنوز بسیاری از آنان در زیر خاک قرار دارند می توان آثاری از این درگیری های چند هزار ساله به دست آورد. داستان اسفندیار که از جانب گشتاسب شاه برای گسترش آیین زرتشتی رهسپار شرق ایران شده و نبرد او با رستم، از پاسداران آئین کهن، نشانگر صحنه هایی از این رویدادها و درگیری های میان دو آیین است. در کاوشهای باستان شناسی”شهرسوخته”در سیستان (نزدیک مرز افغانستان و پاکستان) که یکی از مراکز بسیار مهم شهری و بازرگانی ایران در هزاره های چهارم تا دوم پیش از مسیح بود، آثار به دست آمده حکایت از آتش سوزی بزرگی می کند که در هزاره دوم اتفاق افتاده و انگیزه متروک شدن این شهر بزرگ گردیده است و شاید این نیز نشانی از جنگهای ویران کننده میان آئین ها باشد.
ورود اسکندر، که رویای “پان هلنیسم” را در سر می پرواند، به ایران انگیزه برخورد دو فرهنگ ایرانی و یونانی و تحولاتی عمیق گردید. ساکن کردن گروهی از سربازان یونانی در شهرهایی که به دستور اسکندر در سراسر مسیر او در سرزمین های نوگشوده برپا شد باری از عناصر فرهنگ یونانی را به پیکره فرهنگ ایرانی پیوند زد. خدایان یونانی به ساحت خدایان ایرانی بار یافتند، آفرودیت با آناهیتا، و آپولو، خدای بزرگ یونانی نور و خورشید، با میترا همسان گردید و فرهنگ ایرانی چنان بر اسکندر اثر گذاشت که انگیزه نگرانی سپهداران یونانی او گردید.
اسکندر برای فتح سرزمین ها می آمد و میترا رهسپار فتح آسمانها بود. در حدود سه قرن بعد میترا، به نشان قدرت بیمانند خویش، بر نقش سنگ یادبودی، بر تخت نشستن “آنتیوکوس اول” شاه کماژن (در سوریه) تاج پادشاهی را به او می بخشد.
دوران اشکانی (از ۲۵۰ پیش از مسیح تا ۲۳۰ مسیحی) همزمان با قدرت یابی رم، فصل دیگری از رواج آئین میترا را در برمی گیرد. رم که پس از دست یابی به یونان و مستعمره کردن آن در تلاش گسترش به سوی سرحدات شرقی و دست اندازی به سرزمین های تحت فرمان ایران بود و درگیر نبردهای طولانی با شاهان اشکانی، و پس از آنان، با ساسانیان گردید و لژیون های رمی که در برخورد با جنگاوران ایرانی با آئین میترا آشنا شدند جذب این خدا گردیده و آئین او را گردن نهادند.
میترا در نقش های گوناگون خود، از یک خدای شبانی پاسدار گله ها تا خداوند نور و خورشید و خدایی “که آتش جنگ را می افروزد” (مهریشت) اقوام بسیاری را به خود جلب می کرد و بی گمان نقش او در سیمای خدای جنگ و پیروزی بود که لژیون های رومی را، در پیکار و تماس سده های طولانی با سپاه ایران در سرزمین های میان دجله و فرات، ترکیه و ارمنستان، به آئین خود فراخواند.
“پلوتارک” تاریخ نگار قرن یکم مسیحی درباره چگونگی گسترش میترائیسم در رم روایت دیگری را بازگو می کند. بنابر نوشته او آئین میترا توسط دزدان دریایی “سی لی سیا” ، در غرب ترکیه، که توسط “پمپه” فرمانده رومی دستگیر و به رم برده شده بودند، در آنجا گسترش یافت (سال ۶۷ پیش از مسیح) و سپس به متصرفات پهناور رم در سایر نقاط راه یافت (پلوتارک: زندگی مردان رومی) گرچه ممکن است که این گروه نقشی در نفوذ این آئین در رم داشته و به گفته پلوتارک “اسرار میترایی” را در آنجا شایع کرده باشند ولی تردیدی نیست که نفوذ چند سد ساله سلسله های ایرانی در سراسر سرزمین های شرق دریای مدیترانه، سواحل دریای سیاه و دریای اژه بهتر از گروهی دزدان دریایی می توانسته است انگیزه اصلی رواج این آئین بوده باشد و آنجا که دین زرتشت نتوانست راه یابد “مهر” باستانی چیره شد. آئین مهری به زودی در سراسر سرزمین های زیر فرمان رم گسترش یافت، از شمال آفریقا تا اسکاتلند، از اسپانیا تا سواحل دانوب پرستشگاههای بسیاری برای این خدای ایرانی برپا گردید. همراه با گسترش آئین او و گشودن سرزمین های جدید شعائر و رسوم دینی مربوط به او نیز دچار دگرگونی هایی گشت. به عللی که چندان روشن نیست در زمان های آغاز پرستش این خدا در خارج از مرزهای ایران شعائر مربوط به او در غارها انجام می گرفت که با گذشت زمان به پرستشگاههای زیرزمینی برده شد (میترایوم). اینکه چرا پرستش این خدای خورشید و نور به دخمه ها و تالارهای تاریک زیرزمینی برده شد یکی از اسرار این مرحله نوین آئین میترا را شکل می دهد. در پیرامون نیایش این خدا شعائر مرموز و پیچیده ای که هیچ کدام با ریشه ابتدایی آئین او پیوندی نداشت، به وجود آمد. آئین میترا با هاله ای از اسرار آمیخته شد. آنان که خواهان گرویدن به این خدا بودند می بایست آزمایش های دشواری را بگذرانند. برخی از ویژگیهای و شعائر مربوط به آئین های محلی و خدایان بیگانه با آئین او آمیخته شد. بسیاری از وظایف خدایان کهن رمی، که آنان نیز از ریشه آریایی رشد کرده بودند، به او سپرده شد و میترا رقیب “ژوپیتر” خدای خدایان رمی، گردید. در پرستشگاههای زیرزمینی او در انتهای تالار بزرگ، گرداگرد محراب، ماجراهای خدای آفتاب برپایه اسطوره های آغازین میترایی نقش گردید و میترا که در نقش برجسته های ایرانی با جامه مرسوم اقوام این سرزمین نشان داده می شد، در نقوش محراب ها و پیکره هایش با جامه و پوشاک متداول رم نمودار می گردد و در همین جامه است که هنوز گاو مقدس را که از خون او هستی زاده شد، قربانی می کند. پیکره های چندی از میترا در حال قربانی کردن گاو به دست آمده که قدیمی ترین آن مربوط به سده یکم مسیحی از معابد میترایی رم بود.
در دگرگونی بزرگی که ورود میترا به ساحت خدایان رم ایجاد کرده بود نیایش این خدا آئین رسمی رم گردید: در سال ۳۰۸ مسیحی در مکانی در حوالی وین به دستور سه سردار و امپراتور رمی، “دیو کلتیان”، “گالریوس” و “لی سی تیوس” پرستشگاه بزرگی برای میترا ساخته شد و “جولیان” امپراتور رم خود به آئین میترایی گروید. آثار یافت شده پرستشگاههای میترایی در سرزمین های زیر فرمان رم، از شمال آفریقا تا کشورهای یوگسلاوی، بلژیک، آلمان، رومانی، انگلیس، فرانسه و اسپانیا و در خود شهر رم و حوالی آن که بیش از ۱۰۰ پرستشگاه از این خدا یافت شده است نشان از تابش جهانگیر این بزرگ خدای ایرانی خورشید دارد.
اواخر قرن چهارم که مسیحیت آیین میترا را خطری بزرگ در گسترش خود می دید غروب این خدا را در امپراتوری رم در بر داشت. در سال۳۹۱ “تئودوزیوس” امپراتور رم که به دین جدید گرویده بود پرستش میترا و “خدایان کفر” را ممنوع کرد. در سالهای اولیه رسمی شدن دین مسیحی معابد میترایی یکی پس از دیگری به نابودی کشیده شدند. پیروان این دین آزار و کشته شدند. نوشته ها و آثار مربوط به آئین میترایی به دستور کلیسا نابود شد و بسیاری از اسرار این قدیم ترین و پایدارترین آیین ایرانی که از هزاره های دور ریشه گرفته و بر سرزمینها و اقوام بسیاری تابیده بود از میان رفت. در زیرزمین کلیساهای “سانتاپریسکا”،”سن کلمنته” و “سن مارتینو” در رم تالارها و آثار میترایوم ها که برای قرنها به فراموشی سپرده شده بودند اینک به نشان یادبودی از دوران شکوهمندی میترا و بخشی از تاریخ رم قدیم در غبار قرنهای خود بشارت تابش دوباره آفتاب را می جویند. خدای آفتاب از خدای مسیح شکست خورد ولی پیش از آن که غروب کند جای پای خود را برای همیشه در مسیحیت باقی گذاشت: ۲۵ دسامبر روز تولد مسیح، بر پایه تقویم میترایی روز زایش میترا، خدای خورشید است و نشان آن است که چگونه آئین مسیح در سده های آغاز گسترش خود به ناچار برخی از باورهای میترایی را پذیرفته است.
افول میترا در امپراتوری رم پایان سلطه این خدا نبود. میترا همچنان در ایمان زرتشتی در کنار اهورامزدا یاور اوست و مهرگان روز مهر، جای او را در سینه تاریخ ایرانی حفظ کرده است. در گذرگاه دگرگونی ایمانهای دینی از زمانهای کهن بسیاری از خدایان آمدند و رفتند و هر کدام چند زمانی بر فضای ذهنی بشر فرمان راندند، خدایان کهن جای خود را به خدایان نورسیده سپردند و آئین هایشان گاهی فراموش شده و گاهی در آئین نورسیده ها به پنهانی دوام آوردند. خدایان کنونی نیز روزی رخت برخواهند بست و از آنجا که سرگذشت انسان در مسیر دایره وار خود همواره تکرار است زمانی خواهد آمد که خداوندان قدیم بار دیگر جلوه جاودانی خود را نمودار خواهند کرد، و در آن فصل “رنسانس” خدایان باستان بی گمان میترا، “دارنده دشتهای فراخ” و خداوند خورشید، بار دیگر طلوع خواهد کرد و جایگاه دیرین خود را بازخواهد یافت.