شماره ۱۲۱۲ ـ پنجشنبه  ۱۵ ژانویه ۲۰۰۹

محمد بدری گولتکین
  

انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری آمریکا در محافل مختلف ترکیه ارزیابی های متفاوتی را سبب شده است.  بعضی ها “اشگ شوق” می ریزند، به نظر آنها در آمریکا انقلاب شد. (۱)

کسانی که اشگ شوق می ریزند در واقع به روزهای خوش گذشته اشگ می ریزند.  آنهائی که  سرنوشت خود را به آمریکا گره زده اند اکنون فکر می کنند که با انتخاب اوباما کارها بر وفق مراد پیش خواهد رفت، چاره ای برای بحران اقتصادی پیدا خواهد شد، آمریکا دوباره اعتبار پیدا خواهد کرد و بالاخره برای بیرون رفتن از باتلاق عراق و افغانستان چاره ای کشف خواهد شد، ولی همه اینها خیالات خوشی بیش  نیستند.

سئوالی که باید جواب آن را پیدا کرد این است:  آیا با اوباما آمریکا در موضع دفاعی قرار می گیرد؟  آیا آمریکا موضع خود را به عنوان کشوری که با تکیه به نیروی نظامی خود در چهار گوشه جهان موجب جنگ ها می شود، ترک کرده  و مانند روسیه بیست سال گذشته، چین و حتی اروپا به درون مرزهای خود ( از لحاظ نظامی) عقب نشینی خواهد کرد؟  آیا اوباما نماینده ی چنین روندی است؟(۲)

جواب این سئوال را در تدابیری که  او برای جنگ های در حال ادامه عراق و افغانستان فکر می کند و نیز کسی را که برای پست وزارت دفاع در نظر گرفته است میتوان فهمید. (۳)


 

افغانستان


 

اوباما در نظر دارد نیروهای نظامی آمریکا را از عراق بیرون کشیده و تمرکز خود را روی افغانستان قرار دهد. چرا افغانستان؟

تا آنجایی که معلوم است افغانستان دارای ثروت طبیعی چندانی نیست، نفت ندارد، گاز ندارد و یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. تنها راه امرار معاش اش تولید مواد خام مخدر است.  تولید مواد خام مخدر که در دوران طالبان بسیار محدود شده بود با اشغال آمریکا بیش از ده برابر افزایش یافته است. مسلم است که اهمیت افغانستان برای آمریکا به خاطر مواد مخدر نیست.

افغانستان به دلیل همسایگی با کشورهائی چون چین، هند، ایران و کشورهای آسیای مرکزی، و از طریق آنها با روسیه، در کنار عظیم ترین منابع انرژی جهان و سر راه احتمالی انتقال این انرژی به اقیانوس هند قرار دارد. تمرکز نظامی در افغانستان به معنای تمرکز نظامی در قلب آسیاست. تمرکز در قلب کشورهائی که به نیروی بزرگ جهان معاصر تبدیل می شوند، به معنای تسویه حساب نظامی آتی با این کشورهاست. وقتی اوباما در نظر دارد نیروهای آمریکا را از عراق بیرون کشیده و در افغانستان متمرکز کند بدین معناست که اوباما از هوس حاکمیت آمریکا بر جهان با به کاربردن نیروی نظامی منصرف نشده است.


 

عراق


حال بیائیم به مسئله عراق. فکر بیرون کشیدن سربازان آمریکا از عراق نیز متعلق به اوباما نیست. حکومت جورج بوش نیز در نظر داشت در سالهای آتی نیروهای خود را از عراق بیرون ببرد، و می دانیم که در این خصوص با حکومت بغداد نیز مذاکرات ادامه دارد.  توافق آمریکا با حکومت عراق و بیرون کشیدن نیروهای آمریکا از دیگر بخش های عراق و تمرکز دادن آنها در منطقه دولت نشانده شمال عراق استراتژی در حال تکوین آمریکاست. در واقع اوباما چیز جدیدی نمی گوید، او در راستای تحقق پروژه ی خاورمیانه بزرگ حرکت می کند.

و نهایتا برای پست وزارت دفاع، اوباما نیز همان وزیر دفاع (رابرت گیتس) را در نظر دارد، و این می رساند که او نیز از هوس به کار بردن نیروی نظامی امپریالیستی آمریکا منصرف نشده است.


 

ترکیه


 

ابتدا واقعیاتی را که همه به آن آگاهی داریم خاطرنشان سازیم:  اوباما در مورد به اصطلاح “نسل کشی ارمنی” در مقایسه با حکومت پیشین به دیاسپورای ارمنی قول قطعی داده است.  اوباما ترکیه را در قبرس اشغالگر خطاب می کند، و در مورد مداخله در مسئله کرد از جورج بوش عقب نخواهد ماند.

انتخاب اوباما از طرف بارزانی ها با شور و شعف روبرو شد.  بارزانی ها با انتخاب اوباما بار دیگر از آمریکا دعوت کرده اند تا نیروهای آمریکا را در مناطق کردنشین شمال عراق مستقر کنند.

با در نظر گرفتن این واقعیات انتخاب اوباما از نقطه نظر ترکیه نمی تواند یک تغییر مثبت به حساب آید.  تحولات دو سال اخیر نشان می دهد که آمریکا برای بیرون رفتن از باتلاق خاورمیانه روی ترکیه متمرکز شده است. ترکیه کشوری است که آمریکا در آن دارای اهرم های نیرومندی است. ترکیه کشوری است که آمریکا اقتصاد آن را کنترل می کند، از طریق پ- ک- ک از خارج و از طریق آ- ک- پ و د- ت- پ و سازمان های مخفی متعلق به خود از داخل، ترکیه را زیر ضربه گرفته است و حداقل نصف رسانه های ترکیه را کنترل می کند.

بنابراین یک حمله حساب شده:  تسویه نیروهای ملی ترکیه و به تسلیم واداشتن ارتش ترکیه، برای آمریکا در خاورمیانه و در آسیا به منظور رودرروئی نهائی با قدرت های بزرگ آسیا (چین، هند و روسیه) یک برتری مهم تأمین خواهد کرد.  حداقل در چند سال اخیر محافل حاکم آمریکا این چنین فکر می کنند.  تمام سیاست هایشان مطابق با این هدف است.  توطئه “ارگنه کون” به خاطر این هدف به صحنه آمده است.

اوباما شانسی غیر از ادامه این سیاست ندارد.


 

برای مرگ چاره ای نیست


 

هر چیزی به دنیا می آید، زندگی می کند و می میرد.  امپراتوری آمریکا در روند مرگ است.  هیچ  تدبیری این روند را نمی تواند تغییر دهد. آشکار است که گفتمان های “دموکراسی”، “آزادی”، “حقوق بشر” امپریالیسم آمریکا با چه هدفی مورد استفاده قرار می گیرند.  تجدید حمله با چهره ای جدید و مطابق این گفتمان ها نیز نمی تواند عاقبت محتوم آن را تغییر دهد. اگر از دیدگاه ترکیه به این روند نظر کنیم باید این واقعیت را قبول کنیم که در کوتاه مدت یک روند دشوار در انتظار ماست.


 

 

توضیحات مترجم:


 

۱- در این رابطه اشاره به تیتر برخی از روزنامه های ترکیه بسیار گویاست:”انقلاب آمریکا”، “رؤیای آمریکا”، “در آمریکا انقلاب شد”، “آمریکا تغییر را انتخاب کرد”، “دموکراسی چیز زیبائی است”، “این پیروزی شما هم هست”!

۲- “راس ویلسون” سفیر آمریکا در ترکیه در مصاحبه با خبرنگار روزنامه جمهوریت “لیلا تاوشان اوغلو” در تائید تحلیل فوق می گوید:  سیاست هایمان براساس “منافع ملی” تدوین می گردند، این سیاست ها با تغییر رئیس جمهور تغییر نمی کنند … در آمریکا احزاب سیاسی تغییر می کنند، ولی نود و پنج درصد سیاست ها بدون تغییر ادامه پیدا می کنند… در فعالیت های انتخاباتی از گفتمان های خاصی می شود استفاده کرد، ولی نهایتا بیشتر مسائل به اجماع محول می شود”.

۳- نگاهی به نام و سوابق بعضی از وزراء، مشاوران و مسئولان ارشد دستگاه رهبری اوباما خود بیانگر بسیاری از ناگفته هاست:

– “جو بایدن”: به دشمنی با ترک ها شناخته شده است.  در قبرس ترکیه را اشغالگر می نامد و برای گذراندن لایحه “نسل کشی ارمنی” از کنگره آمریکا فعالیت های ویژه ای را با ابتکار خود پیش می برد.

  “رابرت گیتس”:  او پست وزارت دفاع کابینه جورج بوش را در زمان اوباما نیز ادامه خواهد داد. او مورد احترام هر دو حزب دموکرات و جمهوری خواه است و امیدوار است که بتواند همکاری (اجماع) دو حزب را تامین کند. گیتس از معماران و مجریان بلندپایه پروژه خاورمیانه بزرگ است. او نیز همچون کالین پاول معتقد است که  ارتش امریکا از همان ابتدا می بایستی در منطقه شمال عراق مستقر می شد.

  “ریچارد هول بروک”:  او از معماران اصلی تجزیه یوگسلاوی و از ماموران بلندپایه “سیا” است. او از برنامه های کمک به حکومت دست نشانده شمال عراق در کنگره به شکل آتشینی حمایت می کند.  تخصص وی ایجاد برخورد های ملی است.

  “کالین پاول”: سابقا فرمانده کل نیروهای مسلح آمریکا بود، در زمان جورج بوش به پست وزارت خارجه رسید و به علت اختلاف برسر نحوه استقرار نیروهای آمریکا در عراق کناره گیری کرد.  کالین پاول کسی است که یک قرارداد محرمانه  ۹ ماده ای با  حکومت طیب اردوغان امضاء کرده است. یکی از مواد این قرارداد محرمانه این است که دولت ترکیه باید نیروهای ویژه خود را از شمال عراق تخلیه کرده و برای انجام عملیات نظامی چه در شمال عراق و چه در مناطق جنوب شرق ترکیه از امریکا کسب اجازه کند. پاول به این ترتیب هم پ – ک – ک و هم حکومت شمال عراق بارزانی را عملا تحت حمایت آمریکا قرار داده است. او معتقد است از آنجایی که هدف اصلی اشغال عراق ایجاد دولت کرد در شمال عراق بود، بنابراین ارتش آمریکا از همان ابتدا می بایستی در شمال عراق مستقر می شد. (برای مطالعه خلاصه قرارداد محرمانه آمریکا- حکومت طیب اردوغان به ترجمه مقاله “ترکیه بر سر دوراهی” از همین نویسنده مراجعه کنید ـ شهروند شماره ۱۲۰۴ پنجشنبه ۲۰ نوامبر ۲۰۰۸)

  راهم اسرائیل: او یکی از مشاورین کلینتون بود، و دارای بزرگترین نشان خدمت به اسرائیل یعنی نشان “شوالیه صهیون” است. او در اسرائیل به عنوان داوطلب علیه فلسطینی ها جنگیده است. او موثرترین و نیرومند ترین لابیست یهودی در آمریکاست.

  “مایک هایدن”:  رئیس سازمان سیا

اینها هستند “کادرهای انقلابی” که قرار است “انقلاب” و “تغییر” به ارمغان آورند!