شماره ۱۲۲۰ ـ پنجشنبه  ۱۲ مارچ  ۲۰۰۹

گفت وگو با خانم فاطمه معتمدی بنیانگذار کانون دوستداران حیوانات و پناهگاه حیوانات بی سرپناه وفا

برای من که از کودکی عاشق حیوانات بوده ام و همیشه حیوانی در خانه داشته ام، از گربه گرفته تا سگ و خرگوش و جوجه و پرنده و ماهی، و از همان کودکی با حیوانات زیادی از جمله “خر” این حیوان زیبا و دوست داشتنی عکس های زیادی داشته ام، و همیشه از دیدن آزار و اذیت سگ و گربه از سوی بچه و بزرگ دلم به درد آمده، دیدن کسی که اولین پناهگاه حیوانات بی سرپناه را در ایران دائر کرده، بی اندازه جالب بود. ممکنه بعضی ها پس از خواندن مصاحبه بگویند، ای بابا، این همه آدم و بچه ی گرسنه و گرفتار در ایران هست، حالا شما به سگ و گربه میرسید، ولی من اینطور فکر نمیکنم. چون همیشه حمایت از حقوق بی پناه ترین موجودات از اولویت های زندگی من بوده و حیوانات خیابانی در ایران از بی پناه ترین موجودات روی کره ی زمین هستند.

فاطمه معتمدی بنیانگذار پناهگاه حیوانات وفا


در سال ۱۳۸۳ اولین مرکز نگهداری از حیوانات بی سرپناه ایران توسط خانم فاطمه معتمدی در اطراف هشتگرد بنیان گذاشته شد و وفا نام گرفت و با توجه به آمار بالای سگ ها در آن منطقه، برای اسکان آنها در نظر گرفته شد.

وقتی خانم فاطمه معتمدی را در دفتر شهروند دیدم، اعتراف کردم که هنگام دیدن فیلم پناهگاه حیوانات وفا در سایت آنها، گریه ام گرفت، نه برای کمبود امکاناتشان، نه برای دیدن سگ های آزار و اذیت شده و علیل، که برای این کار بزرگ انسانی که این تعداد انسان دارند در ایران انجام میدهند.

خانم معتمدی که دهه ی پنجاه زندگی اش را می گذراند، دبیر بوده، کار ترجمه می کرده، سه دختر بسیار موفق تربیت کرده، یک پزشک در سیاتل آمریکا، یک وکیل در واشنگتن و یک دانشجوی دکترا در تورنتو. او، همسر و دخترانش همگی حیوان دوست هستند و می گوید دخترانش در تشویق و ترغیب او موثر بوده اند. همسرش، پایه ی اولیه ی احداث پناهگاه را با اهدای ۴۰۰۰ متر زمین در هشتگرد کرج گذاشت و خانم معتمدی آستین ها را بالا زد و آنجا را به شکل پناهگاه درآورد و در این راه از همراهی تعدادی افراد نیکوکار هم برخوردار بود.

بگذارید خود از روند کار بگوید.

 

جرقه ی اولیه ی ایجاد پناهگاه کجا زده شد؟


 

ـ میتونم بگم دیدن اون همه حیوان دوست داشتنی و مظلوم که تو کوچه و خیابونا ولو هستند و سرپناهی ندارن و نمیتونن غذای مناسبی از توی زباله ها پیدا کنن و اینهمه آزار و اذیت می بینن، منو به فکر انداخت که چه می شود کرد. و چون برای دیدن فرزندانم به این طرف ها می آمدم و میرفتم، دیدم اینجا این مشکل رو حل کردن و فکر کردم ما چرا تو ایران این کار رو نکنیم. اول فکر کردم عقیم سازی مهمترین چیز است. با دکتر مرجانی این کار رو شروع کردیم. در مهرشهر کرج در کلینیک دکتر مرجانی کار عقیم کردن سگ ها را انجام می دادیم و در محلی که در زیر کلینیک ایشان بود سه روز حیوانات رو نگه میداشتیم و بعد رها میکردیم.

بعد دیدیم که این کار بی نتیجه ای ست، چون شهرداری برای جلوگیری از ازدیاد سگ ها رو میکشه. بنابراین دو عامل باعث شد من به فکر درست کردن پناهگاه بیفتم: یکی کشتار شهرداری و دیگری این که دلم نمیخواست این حیوانات رو همینطور رها کنم در خیابون، دلم میخواست جایی با حداقل بهداشت و رفاه براشون پیدا کنم.


 

خوب شما که میدانید حیوانات خیابانی زیاد قشنگ نیستند، چه طور انتظار داشتید که مردم بیایند و آنها را ببرند؟


 

ـ به نظر من هیچ حیوانی زشت نیست، ولی باید بگم تو ایران بیشتر دنبال سگهای نگهبان هستند تا دنبال سگ های کوچک و فانتزی. شاید اینگونه سگ ها در تهران خواستار داشته باشند، ولی در شهرستانها موضوع فرق میکنه. ما به دلیل محدودیت های مذهبی و فرهنگی معمولا سگ را داخل خونه نمی بریم و توی حیاط نگه میداریم و این برای سگ های کوچک مناسب نیست. بیشتر سگ هایی هم که ما پیدا میکنیم جثه ی بزرگی دارند و برای نگهبانی مناسب هستند.

باید توجه داشت شرایطی را که ما برای تحویل یک سگ به افراد در نظر میگیریم، با آنچه که در این طرف ها اجرا میشه، زمین تا آسمون فرق میکنه. برای ما متقاضی سگ فقط اگر یک حیاط کوچکی داشته باشه که ما بدونیم جایی برای حیوان وجود داره و آب و غذایی جلوش گذاشته میشه، کافیه، با اینکه میدونیم ممکنه کسی بهش توجه نکنه، دست نوازشی روی سرش کشیده نشه و خیلی چیزهای دیگه. برای همین هم وقتی داریم سگی رو میفرستیم پیش کسی برامون خیلی دردناکه چون بیشتر وقتها میدونیم داره میره جایی بدتر از پناهگاه.

پناهگاهی برای سگ های بی پناه



 

آیا شما مثل اینجا، حیواناتی که مدت زیادی در پناهگاه می مانند بعد از یک مدتی نمی کشید؟


 

ـ نه، مگر اینکه حیوان خیلی مریض باشد که دیگر نشود براش کاری کرد، با تزریق او را میکشیم ولی ما الان سگ داریم که دست ندارد، سگی داریم که با اینکه جوان هست ولی نمیتونه راه بره و ما گذاشتیم تو قسمت بچه ها و کارهای فیزیوتراپی میکنیم تا شاید بهتر بشه، سگی داریم که از زمانی که توله بوده بچه ها دور گردنش سیم بسته بودند که این همینطور که بزرگ شده سیم توی گردنش فرو رفته و یک شیار زخم عمیق ایجاد کرده. سگ کوری داریم که خانم اثنی عشری اسمش رو گذاشته استیوی (به یاد استیوی واندر خواننده ی نابینا). میدونید حیوانات خیابانی عمر زیادی ندارند نهایت پنج سال عمر میکنن ما اینقدر اینها رو نگه میداریم تا عمرشون سر بیاد.


 

وقتی که کار رو شروع کردید چند نفر همراه شدند؟

ـ برای شروع کار ما چهار پنج نفر بیشتر نبودیم. کسانی که از ابتدا همکاری کردند خانم لیدا اثنی عشری که الان مدیر پناهگاه هستند. خانم فرح دخیلی که الان با گربه ها به جای دیگری نقل مکان کردند. چند دامپزشک بودند  از جمله دکتر عابدی و دکتر هومن ملوک پور، خانم شراره پورآرین با دخترش ملیکا از کسانی هستند که از ابتدا به ما کمک میکردند. خانم سمیرا مقدم الان خارج کشور هستند و همسرشان کامیار کاشانی. آقای دکتر خرسندی نیا، دکتر اظهری و همسرش خانم سولماز جزو هیئت موسس بودند و در کار پناهگاه کمک میکردند، که الان نیستند. هر کدام به  دلایلی از جمله سفر به خارج همکاریشان با ما قطع شد. همینطور آقای هوشنگ بنفشه از اواسط کار  با ما بودند که امروز همکاری ندارند.

ولی همکاران جدیدمان خانم سمیه رضایی که زحمت تهیه خبرنامه اینترنتی ما به نام کبوترنامه را می کشد و در سایر زمینه ها هم کمک می کند. خانم غزاله شیرازی که به تازگی وب سایت ما را اداره می کند. آقایان کامران و جهانگیر احمری که حاضرند برای حیوانات هر کار سختی را به عهده بگیرند. آقایان شکرائی و منوچهری و … بعضی ها که ممکن است در ذهن من نباشد و باید مرا ببخشند.


 
 

الان چند نفر پناهگاه را می گردانند؟


 

ـ دو کارگر حقوق بگیر داریم آقای کرم فکوری و آقا غلام. خانم اثنی عشری مدیر پناهگاه هستند. دکتر غلامرضا عابدی و دکتر هومن ملوک پور دامپزشکان هستند که دکتر ملوک پور بیشتر کار ویزیت ماهیانه را انجام میدهند و دکتر عابدی بیشتر کارهای جراحی و عقیم سازی را انجام میدهند.

فاطمه معتمدی در دفتر شهروند



 

آیا دامپزشکان داوطلبانه کار میکنند؟


 

ـ گاهی پول نمیگیرند و گاهی با مبلغ بسیار کمی این کار را میکنند.


 

یکی از کارهای عمده ی شما در پناهگاه عقیم سازی ست ولی من در سایت دیدم که شما توله های زیادی هم نگهداری می کنید و در بخش واگذاری حیوان هم بیشتر توله ها هستند، مگر زادوولد هم میشود؟


 

ـ سگ های ما همه عقیم شده هستند و هیچ زادوولدی آنجا انجام نمیشه، ولی بعضی وقتها سگهای حامله را به پناهگاه میارن که مجروح هستند و خوب ما مجبوریم بعد از زایمان از توله هاشون هم نگهداری کنیم. مثلا در یک مورد سگ حامله ای را آورده بودن پناهگاه که سه روز بود آب و غذا نخورده بود. یکی دیگه اینکه وقتی فصل سگ کشی شروع میشه (در بهار و پاییز) ماموران شهرداری سگ های بزرگ رو با گلوله میکشن و برای صرفه جویی در تیر بچه هاشون رو زنده میندازن توی کیسه پلاستیکی و میندازن توی زباله دونی و خیلی از این توله ها رو ما از توی زباله ها پیدا میکنیم.

حالا بعد از نقل مکان گربه ها، جای اونها رو تو پناهگاه دادیم به توله ها.


 

چقدر مردم شما را می شناسند؟ و چگونه شما رو شناختند؟


 

ـ مردم در ایران میتونم بگم که تازه دارند ما رو کشف میکنند از یکسال و نیم پیش. علتش این نبود که نخواستیم مردم بدونن یا با رسانه ها همکاری نکنیم. علتش جای محدودمان بود و هرچه بیشتر ما رو بشناسن بیشتر احساس مسئولیت میکنند و دلشان میخواد اگر حیوان آسیب دیده ای رو دیدن برای ما بیاورند و ما متاسفانه ظرفیتش را نداریم. شاید در آینده که پناهگاه های بیشتری دائر کنیم آن موقع به کارهای تبلیغاتی هم بپردازیم ولی الان بیش از ظرفیت حیوان داریم.

ولی عکس العمل مردم بسیار عالی بود. همه شون پیام های دلگرم کننده به ما میدن و تشویق میکنن.کمک هم میگیریم ولی هنوز هم کافی نیست. ما خیلی کمک میگیریم از ایرانیهای خارج کشور چون هم با فرهنگ پول خرج کردن برای حیوانات آشنا هستند و هم شاید از نظر اقتصادی وضعیت بهتری دارند و اگر حتی کمکشون کم باشه با تبدیل شدن به ریال رقمی میشه که میشه باهاش کاری کرد. مردم داخل ایران با فرهنگ کمک به خیریه های انسانی و انواع بیماریها و پرورشگاهها بیشتر آشنا هستند و این نوع کمک ها براشون تازگی داره ولی الان داره بهتر میشه و اگر بخواهم مقایسه کنم کمک ایرانیهای داخل نسبت به قبل خیلی بیشتر شده.

مادری که با بچه های زیبایش در پناهگاه در امان است



 

چقدر هزینه پناهگاه است؟


 

ـ حداقل ماهی سه میلیون تومان برای حقوق دو کارگر و نگهداری و تهیه خوراک برای حیوانات.


 

چه امکانات و کمبودهایی دارید؟


 

ـ آب نداریم، از یک چشمه آب کشیدیم. برق نداریم چند ژنراتور خریدیم که یکی پس از دیگری سوخته. زمستانها یک لوله از داخل قفس ها رد کرده بودیم که آب گرم در آنها میرفت و قفس ها گرم میشد که با سوختن ژنراتورها آن را هم مرتب نداریم، بنابر این لباس تن حیوانات میکنیم تا سردشون نشه. برای غذاشون توی زمستون یک سوپ خوشمزه با کله مرغ و سبزیجات و جو و نان درست میکنیم که غلیظ میشه و سگ ها خیلی دوست دارن و خود خانم های داوطلب در دیگ های بزرگ در همان محل پناهگاه درست می کنند.

خرج غذا بار زیادی ست برای ما. به تازگی غذای سگ ها رو به غذای خشک که شرکت بهین تاش درست میکنه، تغییر دادیم که از بسیاری از بیماریهای گوارشی کم میکنه. مردمی هم که میخواهند کمکمان کنند و نمیخواهن که پول نقدی بدهند، می توانند به شرکت بهین تاش پول واریز کنن تا این شرکت معادلش به ما غذای سگ بدهد.


 

چه طور ایرانیهای خارج کشور را با خودتان آشنا کردید؟


 

ـ مصاحبه های بسیاری داشتیم با انجمن های حمایت حیوانات در خارج کشور مثل Best Friends  و Humane Society آمریکا اینها در مورد ما مطلب نوشتند و از سایت های ایرانیهم با ایرانین دات کام و جدید آنلاین مصاحبه داشتیم، البته شاید در جاهای دیگر هم ذکری از ما شده باشد که من خبر نداشته باشم.

ضمنا آقای مهرداد اسکوئی مستندسازی که تا به حال کارهای جالبی ارائه داده، فیلم مستندی از پناهگاه ساخته که بعد از نمایش در جشنواره ها به ما می دهند و فکر کنم برای معرفی پناهگاه خوب باشه.


 

پیشتر به من گفتید که دیدن پناهگاه حیوانات Best Friendsیکی از جرقه های اولیه ی ایجاد پناهگاه در ایران بود. میشه کمی از تجربه ی دیدارتان از بست فرندز بگویید؟


 

ـ این پناهگاه در شهر کوچک  Kanabدر ایالت یوتای آمریکاست که دوستداران حیوانات بیش از ۲۰۰۰ حیوان مختلف را در محیط های طبیعی خودشان نگهداری میکنند. یعنی از قفس خبری نیست. من نشریه ی آنها رو خونه ی دخترم دیدم و در آن همش قصه های خوب درباره ی حیوانات است. در حالی که انجمن ها  و نشریات دیگر در این زمینه بیشتر به موارد آزار و اذیتی که به حیوانات شده می پردازند، البته من پیتا دات اورگ که آن هم یک سازمان حمایت از حیوانات است، را هم دوست دارم که به کاستی ها می پردازه، ولی راستش به جایی رسیده ام که دیگه قادر نیستم عکس های بد را درباره ی حیوانات ببینم، و هر شلتری هم میرفتم می دیدم، گریان می آمدم بیرون. برای همین وقتی این نشریه رو دیدم و خبرهای خوبش رو خوندم تشویق شدم که برم اونجا رو از نزدیک ببینم. و وقتی از نزدیک دیدم انگار بهشت بود. یک زمین وسیع، هر چند حیوان با هم یک جایی برای خواب داشتند و در بقیه اوقات در فضای باز خاکی که سنگفرش هم نبود یعنی مثل محیط طبیعی قرار داشتند و بین اونها و حیوانات دیگر فقط توری گذاشته بودند. اونها حتی گربه های معلول رو هم نگهداری میکنن و اونها رو نمی کشن و بهشون حق حیات میدن. جالبه که بدونید چنین امکانات و تاسیساتی تنها با کمک های مردمی اداره می شه. این جا بیشترین الهام بخش من بود. 


 

شما که موسس هستید و در حال حاضر در خارج کشور اقامت دارید، چگونه به کانون و پناهگاه یاری می رسانید؟


 

ـ من در اینجا و آمریکا کمک های مردمی را جمع آوری میکنم و دوستان آنجا کار میکنند. من خودم رو دور از آنها حس نمیکنم. گاهی در روز چندین بار تلفنی صحبت می کنیم. همه جور باهم در تماس هستیم و در موارد ضروری با هم تصمیم میگیریم.


 

آیا پناهگاه در منطقه ی مسکونی واقع شده  و اگر این طور است، دولت در کار شما دخالت نمی کنه، مثلا بگه ایجاد پناهگاه برای محیط خوب نیست؟


 

ـ منطقه مسکونی ست ولی ما از اون فاصله داریم. اما خیلی سریع داره دور و بر ما ساخت و ساز میشه و تا چند سال آینده منطقه مسکونی میشه و ما اجبارا باید از آنجا بریم چون طبق قوانین این جور مراکز باید فاصله معینی از مناطق مسکونی داشته باشند و این پروژه ای است که داریم دنبال میکنیم. امیدواریم که بتونیم منابع مالی مناسب پیدا کنیم که بتونن در این مسیر ما رو کمک کنن.


 

توی سایت بخش مربوط به متقاضیان حیوان، نوشته اید نوع حیوان سگ، گربه ولی فقط عکس تعدادی سگ هست و از گربه خبری نیست. گفتید که گربه ها را به جای دیگری منتقل کردید، چرا؟ 


 

ـ دچار استرس میکرد هم سگ ها رو و هم گربه ها رو چون نمیتونستیم فاصله مناسب رو براشون برقرار کنیم. خانم دخیلی ساختمان دیگه ای گرفتند و گربه ها رو بردند اونجا و خودشون اونجا رو میگردونن. البته تازه این اتفاق افتاده و حدود یک ماهه و باید گربه ها رو از میان حیوانات درخواستی برداریم.


 

کار  شما فکر کنم پر از خاطره باشه.

ـ هر روزش، هر لحظه اش.


 

پس چند خاطره ی جالب رو برای ما بگید.


 

ـ ما توی وب سایت بخشی داریم به نام قصه ها که آنجا قصه های شیرینی میتونید پیدا کنید که همه خاطرات افراد است.

ما سگی داشتیم که گویا قبلا در خانه ای بوده چون همیشه چشمش به در بود و منتظر کسی بود که بیاید و او را ببرد. هر چه هم ما به او توجه میکردیم و نوازشش میکردیم، او چشمش را از در برنمی داشت. هر وقت صدای پایی می آمد، شما اشتیاق رو توی چشمای این حیوون می دیدید که چطور میخواد این قلاده رو بکنه و بره طرف در ببینه کی اومده.


 

اما خاطره ای که شنیدنش حتما برای شما جالبه اینه که چند ماه پیش خانم اثنی عشری، مدیر پناهگاه، با وانت پناهگاه میره اونجا، پیاده که میشه در آهنی رو ببنده، وانت راه میفته و او بین در و ستون پناهگاه میمونه و لگن خاصره اش از چند ناحیه میشکنه. او برام تعریف کرد که هیچکس در پناهگاه نبود که کمک کنه، ولی فورا سگ ها می ریزن دور او، دوتاشون پشتش می ایستند که او بهشون تکیه کنه، یکی دیگه صورتش رو لیس میزده و اشکهاشو که از شدت درد می ریخته پاک میکرده، چند تاشون دورتر مرتب پارس میکردن تا کمکی برسه، تا اینکه پس از مدتی او به خودش میاد و با تلفن همراهش کمک می خواد. ولی جالبه که بدونید با این که در پناهگاه باز بود ولی حتی یکی از سگ ها پاشو بیرون نگذاشته بود و همه دور و بر او مونده بودند تا کمک برسه.


 

حالا حالشون چه طوره؟


 

ـ هنوز بستری هستند و چند عمل داشتند. با این وجود چندی پیش که یک بازار خیریه برای حمایت از کودکان خیابانی و حیوانات خیابانی بود ــ که البته سازمان های حامی کودکان خیابانی بازار را ترتیب داده بودند و لطف کرده و پنج تا میز را هم برای حمایت از حیوانات خیابانی داده بودند ــ خانم اثنی عشری با ویلچر در این بازار حضور داشت. باید بگم بیشترین زحمت را خانم اثنی عشری می کشند.


 

چه طوری شما(منظورم افرادی که با هم دارید کار می کنید)همدیگر رو پیدا کردید؟


 

ـ هر کدام شبیه یک معجزه بود و باورنکردنی. بخصوص پیدا کردن خانم اثنی عشری که این خاطره را من هیچوقت فراموش نمیکنم. من بلیت داشتم برای آمدن به آمریکا که شب قبلش در خیابان به یک سگ بیمار برخورد کردم که بیماری جرب(گری) شدیدی داشت. این سگ را بردم دکتر و شب آوردم خونه، با شامپوی مخصوص شستشو دادم و بعد دیدم که من که مسافرم نمیتونم کاری بیشتر برای این حیوان بکنم ضمن اینکه این سگ  شیرده بود و معلوم بود توله داره، بنابر این حیوان رو بردم همون منطقه و فکر کردم میرم دم در خونه ای زنگ میزنم و ازش کمک میخوام، شاید کمک کنه و چند روز این را نگه داره. زنگ زدم و همین خانم اثنی عشری در را باز کرد. وقتی ماجرا رو براش گفتم، دیدم خودش چند سگ داره و زود هم با این سگ آشنا شد و گفت جای توله هاشم میدونم، داروهاشو از من گرفت و گفت، برو خیالت راهت باشه. از اونجا دوستی ما شروع شد و الان هفت سال است که ما با هم دوستان صمیمی هستیم.


 

با سازمان ها و انجمن های غیرانتفاعی دیگر هم همکاری و یا رابطه دارید؟ در سایت دیدم تنها به انجمن های گیاهخواران لینک داده شده؟


 

ـ بله، نمونه اش همان بازار خیریه بود که برای کودکان کار ترتیب داده بودند و به ما هم به رایگان امکان گذاشتن میز دادند.

دلیل لینک به انجمن های گیاهخواری این است که من خودم ۳۸ سال است که گیاهخوارم و همکاران گیاهخوار دیگری هم دارم.

من راستش وقتی بیشتر در مسائل حیوانات دقیق شدم، دیدم چه ظلمی در پشت پرده و در پنهان به حیوانات دیگر میشه. مثلا در مرغداری های صنعتی آنچنان اینها را به هم فشرده نگهداری میکنند که مرغ تخم گذار امکان باز کردن بالش را هم نداره.


 

چه پیامی برای دوستداران حیوانات در ایران دارید؟


 

ـ تو ایران خیلی ها حیوانات رو دوست دارند. بعضی ها هستند که صبح ها قبل از رفتن سر کار یک کیسه غذا در راه برای گربه ها میریزند. و یا خانمی رو میشناسم که این گربه ها رو میگیره و عقیم میکنه ولی کارهای انفرادی، زیاد کارساز نیست. اگر اینها جمع میشدند و کارهای گروهی میکردند، بیشتر ثمر میداد. من نمیگم بیان با ما همکاری کنن. ولی در همان محله ی خودشون با هم کار کنند. باید بدونن که گربه ها به صورت کلنی (اجتماع) زندگی میکنند و اگر یکی از آنها را بگیری و عقیم کنی، گربه ی دیگری از کلنی دیگری وارد میشه و زادوولد ادامه پیدا میکنه. برای کارساز شدن عقیم سازی، باید تمام حیوانات یک کلنی باهم عقیم شوند.  همینطور اگر با هم همکاری کنند و در یک جای مشخص و در ظرفی برای این گربه ها غذا بریزند که اینها کیسه زباله ها را پاره نکنند و محیط زندگی را هم آلوده نکنن، هم به نفع گربه هاست و هم ساکنان منطقه.

دیگر اینکه در ایران در بین دوستداران حیوانات کارهای انفرادی خیلی قوی ست. مثلا ما وبلاگ های بی نهایت زیبایی داریم که جوانها می نویسند درباره ی حیوانات ولی همه ی این کارها انفرادی ست و دوست ندارند که به هم بپیوندند، در حالی که فقط کارهای گروهی ست که میتونه نتایج بزرگی داشته باشه.


 

اگر پس از مصاحبه، دوستداران حیوانات خواستند به شما کمک مالی کنند، باید چه کنند.


 

ـ من آخرین اطلاعیه ی کانون را در اختیارتان می گذارم. لطفا آن را منتشر کنید. طبیعتا پاسخ من همان اطلاعیه ی کانون است.


 

با سپاس از خانم معتمدی عزیز و همکاران گرامی شان در ایران که چنین کار انسانی را شکل داده و به پیش می برند.

متن اطلاعیه کانون را در زیر خواهید خواند.

***

دوستان گرامی

کانون دوستداران حیوانات و پناهگاه وفا به همت شما مهربانان همچنان به حیات خویش ادامه می دهد. در مقایسه با ۵ـ۴ سال پیش قدم های زیادی برداشته ایم و حالا با امکانات و سازماندهی بهتری به جلو می رویم و در مقابل با توقعات بیشتری از سوی مردم مواجه هستیم.

بودجه پناهگاه در ابتدا کاملا از طرف بانی آن تامین می شد، پناهگاه کوچک تر و میزبان تعداد کمتری از حیوانات بود و تنخواه آن، با وجود کم بودن برای تامین مخارج ضروری و اولیه کافی بود.


اما پناهگاه این چنین باقی نماند. مردم که علیرغم بی توجهی و گاه بی مهری، عشق به حیوانات در اعماق دلشان خانه دارد، کم کم متوجه مسئولیت هایشان در قبال حیوانات شدند و این احساس مسئولیت را به شکل آوردن حیوانات مجروح، بیمار، نیازمند، بی دفاع و کوچک نشان دادند و طولی نکشید که آمار سگهای پناهگاه به چند برابر رسید.

در حال حاضر ما میزبان ۲۰۰ سگ هستیم که تامین مخارج نگهداری، معالجه و عقیم سازی آنها جز با مشارکت عمومی ممکن نیست.

برای تامین مخارج پناهگاه راههای مختلفی وجود دارد. خوبست بی پرده موانعی را که در هر راه وجود دارد  با شما در میان بگذاریم:

۱ـ کمک گرفتن از مردم در داخل ایران بهترین و ایده آل ترین گزینه است. ولی تا فرهنگ اعتقاد به حقوق و رفاه حیوانات در ایران گسترش پیدا کند، نمی توان به طور کامل به این گزینه و کمک  مالی تعداد معدودی از حیوان دوستان در داخل ایران تکیه کرد.

۲ـ کمک گرفتن از انجمن های حمایت از حیوانات در خارج از کشور به چند دلیل امکان پذیر نمی باشد:

الف: کانون دوستداران حیوانات با آن که دارای مجوز رسمی از وزارت کشور و تایید نیروی انتظامی است، اما هنوز به ثبت نرسیده است و به این دلیل گشایش حساب به نام کانون مقدور نمی باشد و این در بسیاری از موارد مانع از کمک افراد و سازمانها می شود (در حال پیگیری هستیم ولی مراحل اداری معمولا طولانی است).

ب : برای تقاضای بورسیه و کمک از اغلب سازمانها، داشتن حسابدار و نگهداری دخل و خرج ها و حساب ها به شیوه ی حرفه ای و درست ضرورت دارد که ما به علت کمبود بودجه قادر به آن نیستیم.

ج : تحریم اقتصادی از نظر قانونی دست بسیاری از سازمانها را برای کمک کردن به ما می بندد.

د: همه سازمانهای غیردولتی (در سراسر دنیا) بودجه خود را از مردم تامین می کنند. ما مردم دلیلی ندارد روی پای خود نایستیم و با کمک های خودمان مشکلات را حل نکنیم.

بنابر این، تنها راه حلی که باقی می ماند هماهنگی و کمک ایرانیان خارج از کشور با هموطنان داخل کشور است.

پناهگاه وفا، اولین و تنها پناهگاه در نوع خود در ایران است که باید چراغش روشن نگاه داشته شود. گفته می شود: روشنایی یک شمع کافی است تا وسعت بی کران یک سیاهی شکسته شود.

در ۱۳۷/۶۴۷/۱ کیلومتر مربع تنها این شمع کوچک در حال نورپراکنی است، نگذارید شعله اش خاموش شود.

لطفا… به حیواناتی فکر کنید که با سر فرو افتاده راه می روند، استخوان هایشان از گرسنگی بیرون زده است، از جرب و جراحت های گوناگون رنج می برند، در اثر تصادف آسیب دیده اند و … به عناوین مختلف در معرض حیوان آزاری قرار دارند، بدون آن که قادر به دفاع از خود باشند.

این حیوانات جزیی از ما، محیط ما، ایران ما و کره زمین هستند. همه ما نسبت به تامین رفاه و استیفای حقوق آنها وظیفه داریم. ذکر این صحبت ها با حیوان دوستان غیرضروری به نظر می رسد، اما ضروری است که آنها بدانند:

کمک به پناهگاه در حد کمک به یک ضرورت ملی و اخلاقی است. تمنا داریم با سری افراشته از دوستان و آشنایان خود برای حیوانات کمک بخواهید و پافشاری کنید و مطمئن باشید که این کار نه تنها چیزی از آبرو و غرور شما کم نمی کند که به آن می افزاید. کمکهای کوچک همه، کارهای بزرگی انجام می دهد که در تاریخ همدلی های ما به ثبت خواهد رسید. لطفا همه در جمع آوری کمک مشارکت کنید.

با سپاس

 دوستان شما در کانون دوستداران حیوانات و پناهگاه وفا


 

وب سایت کانون دوستداران حیوانات

www.cal.ir

پست الکترونیکی:

info@cal.ir

fatemehmotamedi@hotmail.com

تلفن خانم لیدا اثنی عشری:

۰۱۱-۹۸-۲۶۱-۳۴۰-۹۴۷۴