با وجود آن که در دفاع از حقوق کودکان، سازمان ملل نهادی برای این کار راهاندازی کرده و کنوانسیون دفاع از کودکان را هم به امضای بیشتر کشورهای عضو رسانده، اما انگار این کودکان تنها شامل کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی میشوند و اگر در کشورهای دیگر حرفی از آنها زده میشود، در صورتی که ژست سیاسی یا روزنامهنگارانه نباشد، بیتردید این کودکان که از حقوقشان دفاع میشود، عضو خانوادههای ثروتمند هستند. وگرنه، نگاهی به کودکان فقیر کشورهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای مرکزی و جنوبی، کارنامهی سیاهی در برابرمان قد علم میکند که در آنجاها از حقوق کودک خبری نیست که هیچ، از حقوق انسانی هم حرفی در میان نیست و سازمانهای به اصطلاح مدافع حقوق کودکان هم مگر نوشتن چند خط و تصویب اصولی که هرگز رعایت نمیشوند، کاری از پیش نمیبرند. البته دفاع از حقوق کودکان، توسط نهادهای غیردولتی به طور مداوم دنبال میشود که به خاطر بودجه و نیروی اندک، شاید تلاش همارهشان بتواند قطرهای از دریای نابرابری، ظلم، بیعدالتی و بردهداری و کار سنگین کودکان را جبران کند.
دفاع از حقوق کودکان، بیش از آن که اصل باشد، در کشورهای غربی، ژست انساندوستی شده و دولتهای غربی، مگر در حرف کاری برای کودکانی که مدام در معرض سختترین شرایط زندگی قرار میگیرند، انجام نمیدهند. آخر شرکتهای چندملیتی و گاه تک ملیتی همین کشورها هستند که زمینه بیحقوقی کودکان در کشورهای فقیر با نیروی کار ارزان را فراهم میکنند. در کشور نروژ که من بیش از سایر کشورها از آن خبر دارم و کوس دفاع از حقوق بشرشان گوش فلک را کر کرده، شرکت مخابرات «تله نور» که بیش از نیمی از سرمایه آن دولتی است، در بنگلادش از کار ارزان کودکانی استفاده میکند که سن آنها کمتر از ۱۳ سال است و هر روز بیش از ۱۵ ساعت در آفتاب سوزان برای نصب فیبر نوری در این کشور کار میکنند. شرکت آمریکایی «والمارت» در چین و فیلیپین، از کار کودکانی استفاده میکند که باید به جای نشستن پشت دستگاههای بافندگی یا تولید ابزار، با مداد و کاغذ سر و کار داشته باشند و غوغای مدرسه. بنابراین این کشورها، علیرغم ادعای دفاع از حقوق کودکان، خود نیز در بیحقوقی آنها دخالت دارند و شریک جرم شرکتها و کسانی هستند که در این کشورها طرف قراردادشان میباشند.
زیرزمینهای نمور و تاریک، در اتیوپی، منزلگاه و کارگاهی هستند که کودکان خریداری شده به هیچ، در آنجا هر شبانهروز، بیش از ۱۶ ساعت کار میکنند. کودکانی که والدینشان به خاطر فقر، مجبور شدهاند جگر گوشهشان را برای آیندهی بهتری که خریداران به دروغ نمایش میدهند، به مبلغی ناچیز که گاه حتا کمتر از ۵۰۰ دلار میشود، بفروشند. «آکه سورسا» کودک ۱۲ سالهای است که از صبح ساعت پنج شروع به کار میکند تا نیمه شب و مگر لقمه نانی، هیچ چیز عایدش نمیشود. قرار بوده که او به شهر بیاید، به مدرسه برود، کار کند و خانوادهاش را از فقر بیرون بیاورد. او دستگاه قدیمی بافندگی را از پیش از طلوع آفتاب به کار میاندازد و بدون هیچ وقفهای هشت ساعت کار میکند. ده دقیقه استراحت و باز هشت ساعت کار تا موقع یک وعده غذایی برسد که شکماش را هم سیر نمیکند. بعد از یک وعده که به طور معمول نان ذرت است با آب حبوبات، باز هم کار ادامه پیدا میکند تا نیمه شب. در کنار دستگاه بافندگیاش روی تکهای پلاستیکی که تشک ناماش دادهاند چند ساعتی را نه خواب که به غش فرو میرود. هم او به گزارشگر نروژی گفته است که اگر گاه از فرط خستگی پشت دستگاه خوابمان ببرد، با پاشیدن آب به صورت و سیلی محکم بیدارمان میکنند که کار متوقف نشود. او پارچه میبافد اما خودش پیرهنی بر تن دارد که انگار در میدان جنگ سوراخ سوراخ شده است.
کشور اتیوپی با وجود آن که در آفریقا قرار دارد، اما سرمای جان سوز زمستان، مردم را، کسانی که مال و منالی دارند تا اجاق خانهشان را برای پخت و پز و گرما راه بیندازند، وامیدارد تا از هیزم استفاده کنند. هنوز هوا تاریک است که دختران هشت تا ده سالهای که خریداری شدهاند تا لباس عروس بر تنشان کنند و خوشبخت شوند، باید تپههای بلندی را پشت سر بگذارند تا به جایی برسند که شاخ و برگ درختان و گاه خس و خاشاک را جمعآوری کنند. هر یک تا پایان روز، بستهای به وزن ۴۰ کیلو که تقسیم شده به هشت بسته پنج کیلویی، به شهر میبرند و میفروشند. تمام درآمد را به کسانی میدهند که آنها را مانند برده خریداری کردهاند و در دوران مدرن، به بردگیشان وامیدارند. کودکان به بردگی گماشته میشوند و کشورهای غربی، در سکوت و خاموشی، مهر تأیید بر این بیعدالتی و بیحقوقی آنها میکوبند. کودکی اگر موضوع روز رسانههای غربی میشود، نه در دفاع از حقوق او که برای نشان دادن ژست انسان دوستانهی غربیها است؛ این نوع ژستها در دفاع از زنان هم وجود دارد و بوق و کرنا که باید از حقوق زنان و کودکان دفاع شود. به عنوان نمونه، مگر همهی دنیا نمیداند که در کشوری که مهد دموکراسی هم نام گرفته، – منظورم هند است – سیستم کاست وجود دارد و در بین کاستها هم یکیشان معروف هستند به «نجسها»؟ این کاست متأسفانه از کمترین حقوق برخوردار است و پستترین کارها را برای لقمهای نان باید انجام دهد. دختران زیر ده سالهشان به شیخهای کشورهای عربی فروخته میشوند؛ ۵۰۰ دلار برای همیشه به شرطی که باکره هم باشد. این دختران پس از این که به دوبی، ابوظبی، کویت و … آمدند، بعد از این که موجبات عشرت شیخ را فراهم ساختند، به عشرتکدههای پُر زرق و برقی فروخته میشوند تا مردان بی خبر از انسانیت، با آنها شبی را صبح کنند. مگر دنیا نمیداند که عشرتکدههای گوشهگوشهی این کرهی خاکی، به ویژه در کشورهای فقیر مملو است از دخترانی که به جای رفتن به مدرسه و آموزش علم، به تختخواب ناخواستهای روانه میشوند و سکس کثیف را میآموزند؟ همین جهان اما، زمانی که به دختری در هند تجاوز میشود، یک باره و با هم چنان بر طبل دفاع از حقوق زنان میکوبند که انگار کودکانی که به کاست «نجسها» تعلق دارند و بیحقوقی چون سایه آنها را دنبال میکند، در کرهای دیگر مورد تجاوز هر روزه قرار میگیرند و آنها خبر ندارند.
«سونیا» دختر ۱۰ سالهای که در اتیوپی فروخته شده و هر روز همراه با دختران هم سن خود برای جمعآوری شاخ و برگ به دشتهای اطراف محل زندگیاش میرود، میگوید: “هرگاه احساس خطر کنیم که حیوانی یا مردی میخواهد به ما حمله کند، همه با هم فریاد میکشیم و کمک می خواهیم”. او مردان و حیوانها را در کنار هم قرار میدهد بی آن که بخواهد. اما این شرایط چیزی نیست که ویژهی اتیوپی باشد. در همه جای این کرهی خاکی، هر روز و هر ساعت، میلیونها کودک به کار اجباری گماشته میشوند، آنها گاه تبدیل میشوند به کودک-سربازانی که مجبور هستند، اگر لازم باشد، افراد خانوادهی خود را هم بکشند. سیاستمداران اما نه چشم دیدن دارند و نه گوش شنیدن.
نگاهی به آمارهای رسانههای آمریکایی کافی است که بدانیم، این ناامنی و بیحقوقی حتا در سرزمین موعود خیلیها، وجود دارد و هنوز هم بخشی از کودکان به جای مدرسه، به جمعآوری شیشه و قوطی نوشابه مشغول هستند تا قوت لایموتی به دست بیاورند.
در پایان آماری را طرح میکنم که توسط سازمان یونیسف منتشر شده و مربوط است به وضعیت کودکان در اتیوپی که مشتی است نمونهی خروار در جاهای دیگر:
ـ سیزدهمین کشور فقیر جهان
ـ چهل درصد از جمعیت ۸۷ میلیون نفری این کشور، درآمدی برابر یک دلار در هر روز دارند.
ـ یکپنجم کودکان اتیوپی، از پنج سالگی به کار گماشته میشوند.
ـ چهار میلیون و ششصد هزار کودک اتیوپیایی، پدر و مادر ندارند.
ـ یازده میلیون کودک اتیوپیایی، از هرگونه سرویس بهداشتی محروماند.
ـ دویست و پنجاه هزار کودک زیر پنج سال اتیوپیایی، مبتلا به ویروس اچ. آی. وی. هستند.
ـ سی و هشت درصد کودکان اتیوپایی دچار کم وزنیاند.
ـ تنها بیست و پنج درصد کودکان، دوران ابتدایی مدرسه را به پایان میرسانند.
ـ هشتاد و چهار درصد از کودکان اتیوپیایی، گونهای از کار را انجام میدهند.
ـ کار کودکان کمتر از ده سال، هر روزه حدود شانزده ساعت، در همهی بخشهای تولیدی و خدماتی، موضوعی است معمولی.
بدا به حال جامعهی جهانی که در برابر چنین بی عدالتیهایی، سکوت میکند. بدا به حال مردان حیوان صفتی که شبی را با دخترانی صبح میکنند که همهی وجودشان تنفر است و رنج. بدا به حال دولتهایی که بر طبل دفاع از حقوق کودکان میکوبند، اما شرکتهای آنها در گوشهگوشهی دنیا، برای به دست آوردن سود بیشتر از کار کودکان استفاده میکنند و بدا به حال ما که شاهد این همه بیعدالتی هستیم و خاموشی را به جای اعتراض انتخاب کردهایم و در بهترین حالت ترحم و کمکی اندک به کودکان.
* عباس شکری دارای دکترا در رشته ی “ارتباطات و روزنامه نگاری”، پژوهشگر خبرگزاری نروژ، نویسنده و مترجم آزاد و از همکاران تحریریه شهروند در کالیفرنیای آمریکا است.