شهروند ۱۲۴۷

این تحلیل گران غربی هم برای خود دنیایی دارند به لفظ خودمانی گز نکرده متر می کنند. و بهترین تعبیر در مورد آنان همان داستان مولاناست و جماعتی که در تاریکی فیل یافته بودند. این عالیجنابان در فضای مجازی اینترنت دست می کشند به ریش رهبر می گویند طالبان است، دست به سبیل اش می زنند می گویند هیتلر است، گیسوانش را لمس می کنند می گویند مجنون است. بعد هم کلمه به کلمه حرفهای مقام ولایت را براساس اصول ژورنالیستی تعبیر و تفسیر می کنند در صورتی که حرفهای سران نظام را باید براساس فرهنگ خیلی غنی ایرونی و اصول جورنالیستی تعبیر و تفسیر کرد. فی المثل اگر رهبر در نماز دشمن شکن، طوری شاعرانه حرف می زند که شتر را به رقص می آورد باید توجه داشت که طرف جنس اعلا زده توی رگ. یا مثلا وقتی ایشان می گوید کارشناسان گزارش داده اند که آتش بیاران اغتشاشات اخیر شناسایی شده اند، منظور از کارشناسان، منقل داران خبره می باشند که می دانند چطور باید آتش بپا کرد. و یا می شنویم که می گویند رایزنی ها نشان می دهد که فلانی وزیر خواهد شد. آدم خبره می داند که چگونه و کجا رایزنی شده. طرف بیخ گوش همپالکی اش می گوید: فلانی این اخوی بغل دستی من جان می دهد برای فلان وزارت. طرف که مشغول خالی کردن حقه با ته قاشق است جواب می دهد ایول! ایشون شد وزیر برو خیرش را ببینی. اما چند روز بعد کس دیگری وزیر شده و فاش می شود که رایزنی وعده و وعید پامنقلی بوده و بس. و اگر کسی بخواهد برود توی نخ قضیه باید توجه داشته باشد که طرف خوش کش است یا مفت کش است یا باشه کش یا جاکش (کسی که جا ندارد و مدام سربار مقامات دیگر است) چون رایزنی این افراد با یکدیگر فرق می کند و اگر فردا خواندید یا شنیدید که گفتند مراسم تودیع فلان وزیر به سردی برگزار شده معنایش آن است که در مراسم “دودبای” پارتی حسابی حالگیری شده.

***

استاندار خوزستان گفته است که ما برای محافظت از هر زن نمی توانیم یک پلیس بگذاریم. ترجمه حرفهای جناب استان دار این است که نمی توانیم برای هر زن یک بادی گارد بگذاریم! حرف راست را در حال حاضر باید بلانسبت از دولت نامردان نظام شنید. ماشاءالله هزار ماشاالله کار امنیت و اقتداری که رهبر در نماز جمعه وعده اش را دادند به جایی رسیده که هر زن باید یک بادی گارد داشته باشد تا از منزل خارج شود و چادر یعنی حجاب برتر که سی سال است هندوانه زیر بغل اش گذاشته اند، مصونیت که هیچ، حتی نتوانسته جلو نگاههای لیزری را نیز بگیرد. البته اگر جناب استان دار و بقیه دولت نامردان وابسته به رهبر اینقدر بخیل نبودند و به جای ۲۰ نفر هر کدام به دو الی سه بادی گارد رضایت می دادند، این معضل قابل حل بود و به هر خانم یک بادی گارد می رسید تا به کوری چشم دشمنان نظام خانمها بتوانند با امنیت و فراغ بال در خیابانها رفت و آمد بکنند. به این ترتیب جلو خشونت های خانوادگی نیز گرفته می شد و هیچ مردی جرات نمی کرد به خاطر دم نکشیدن برنج بزند توی چشم و چال همسرش و حتی ممکن بود از ترس بادی گارد هیچ مردی جرات تجدید فراغ یا صیغه چرانی (سابقا می گفتند چشم چرانی) نیز پیدا نمی کرد.

***

هفته قبل احمدی نژاد در یکی از کانال های صدا و سیما گفت که جوانی قبل از انتخابات نذر کرده بود اگر من انتخاب شدم بیست و چهار میلیون صلوات بفرستد. یعنی برای هر برگه رای یک عدد صلوات. و چون برای سهولت کار رای دهندگان، برگه های رای را در بسته بندی هزار تایی و پانصد تایی به صندوق انداخته بودند، صلوات را نیز می توان به صورت “ام پی تری” MP3 درآورد به طوری که با یک مرتبه صلوات فرستادن اجر هزار صلوات نصیب فرستنده بشود. و دانشمندان علوم دقیقه محاسبه کرده اند که فرستادن ۲۴ میلیون صلوات (پنج ثانیه برای هر صلوات) ۴ سال وقت می برد. به دنبال این عرایض جالب و غم انگیز و مسخره شاهد از غیب رسید و بخشنامه ای از طرف فرمانده بسیج به مدارس با مضمون زیر ارسال شده با توجه به فرم ثبت نام پیوست ختم صلوات جهت سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت حجت، لازم به ذکر است که فرماندهان محترم مدارس اسامی دانش آموزان شرکت کننده و تعداد صلوات های فرستاده شده توسط دانش آموزان را به واحد بسیج منطقه ارسال نمایند.”

از بخشنامه بالا می توان ادعای مقام رهبری در پیشرفت های چشم گیر علمی که دنیا را به حیرت انداخته، ثابت نمود و اگر دنیا تاکنون به حیرت نیفتاده با دیدن این همه پیشرفت به حیرت که سهل است حتما غش خواهد کرد و اگر غش نکند، غشق غش می خندد فقط باید مواظب بود سازمان بهداشت جهانی و یا شرکتهای داروسازی بایرن این چنین مغزهای ارزشمندی را ندزدند!

***

جناب مرتضی تمدن استان دار تهران گفته است: بنده با اطمینان می گویم آب تهران کاملا بهداشتی است و آنهایی که می گویند آب تهران مساله دارد باید سند و مدرک ارائه نمایند چون بررسی های ما نشان می دهد آب تهران سالم است! گویا در نظام مقدس اسلامی بعد از هوا و گوشت و خودکار و خلاصه نشئه جات، آلودگی، دامن آب را که خود از مطهرات سابقه دار می باشد نیز گرفته است، جل الخالق. بالاغیرتا می توان به همه چیز تهمت آلوده شدن زد الا به جناب آب. چون آب ، رحیمی معاون اول رئیس جمهور نیست که صد تا پرونده فساد داشته باشد. آب از تطهیرکننده های قدیمی و با سابقه است که جو اندر جو به پاکیزگی شهره هستند. حتی قبل از اینکه آدمی زاد کشف کند که می توان خود را با آب مطهر کرد یا به قول معروف غسل داد. و باید به استان دار تهران تبریک گفت که اینطور مرد و مردانه مثل قوه قضائیه که از مدعیان تجاوز جنسی مدرک می خواهد، پشت سر آب ایستاده و با قاطعیت می گوید هر کسی مدعی آلودگی آب تهران است برود سند و مدرک بیاورد. خودمانیم ممکن است کیهان برای رو کم کنی همین فردا چندین سند و مدرک در مورد آب تهران رو کند و ثابت نماید که آب تهران آلوده است و در رژیم سابق زمین های طاغوت را مشروب می کرده و خلاصه چنان که افتد و دانی و آب نیز مثل گوجه فرنگی به براندازی سفت متهم شده و گناه تمام آدمهایی که طی قرنها در سیلاب و دریاها غرق شده اند را به گردن بگیرد و در حالی که شر و شر صدا می دهد در سیمای جمهوری اسلامی از مقام رهبری تقاضای عفو بنماید و ازمقام شامخ ولایت بخواهند که برای تطهیر خویش از آب استفاده بکنند! و با صدای بلند اعتراف کند که فریب دستمال کاغذی را خورده است.

***

شبی در محضر خانم شهرنوش پارسی پور و خیرمقدم به حضرت نوح


تورنتو هفته گذشته میزبان نویسنده توانا خانم شهرنوش پارسی پور بود و خانم پارسی پور با صراحت مثال زدنی نظرات خود را بیان کردند و نشان دادند که فرق نویسنده با الباقی این است که نویسنده بدون اینکه واهمه ای از کسی داشته باشد نظرات وحرفهای خود را خوب یا بد می زند. البته برخی از شرکت کنندگان و تعدادی از دوستان فمینیست نیز، نقدهایی به صبحت های ایشان داشتند، اما نکته جالب این بود که عده ای فیلمینیست نیز خود را قاطی فمینیست ها جا زده و با داد و بیداد از خانم پارسی پور می خواستند که حرفهایش را پس بگیرد و معنای این همه جار و جنجال این بود که باید مثل ما فکر کنی و باب میل ما حرف بزنی! بالاغیرتا جمهوری اسلامی نیز جز این تقاضایی ندارد تنها فرقش این است که در خارج با باطوم حرفی این تقاضا مطرح می شود اما در جمهوری اسلامی با باطوم برقی!

تورنتو این هفته نیز میزبان طنزپرداز پیشکسوت جناب حضرت نو ح است و استاد نوح تاریخ گویای طنز معاصر است که از توفیق و چلنگر به یادگار مانده. در باب ایشان این نکته را نیز عرض کنم که اغلب مردم نام فرزندان و یا همسر و یا متعلقات نویسندگان و شعرا و هنرمندان را نمی دانند. مثلا کسی نمی داند نام همسر حافظ یا سعدی و عبید چه بوده و یا زن رودکی و ابن سینا چه نامی داشته اند در صورتی که همه مومنان علاوه بر اسمای همسران قدیسین نام غلام و کنیز آنها را نیز می دانند. ولی اگر فی المثل فرزند مولانا همراه با بدخواهان در توطئه علیه شمس تبریزی شراکت نمی کرد اسم پسر مولوی را هم کسی نمی دانست. ولی نوح از معدود نویسندگانی است که کشتی اش از خودش معروف تر است. البته شایعاتی درباره پسر نوح نیز وجود دارد که تشابه اسمی است و ربطی به استاد نوح ندارد.

محمد کلانتری از اصحاب قدیمی مطبوعات می نویسد: در سالهای پس از ۱۳۴۰ امیدها و آرزوهای مردم از نظر آرمانی به یاس گرائیده اند و روزنه امید و آرزوی این که مردم به حکومتی آرمانی دست یابند بسته شده بود و مطبوعات نیز کاری به مردم و بلایایی که گریبانشان را گرفته بود نداشتند و محمد نوعی که به روزنامه اطلاعات رفته بود در تک بیتی خطاب به استاد نوح که در کیهان مشغول بود گفته بود:

تو در کیهان و من در اطلاعات ـ به مردم کی رسیم؟ هیهات هیهات!

(نقل از پژوهشنامه تاریخ مطبوعات ایران)


asad22@live.ca