هفتمین سفر رئیس جمهور بانمک ایران به سازمان ملل، طنزنویس های جهان را پکر و مأیوس کرد.
طنزنویس های جهان که چشم امیدشان به نمک پراکنی های آقای احمدی نژاد است و مدتها قبل از سفر سالیانه ایشان به سازمان ملل در دل شان قند آب می کنند که به زودی سوژه های نان و آبداری به دستشان خواهد رسید، از سفر این بار ایشان به نیویورک خیری ندیدند.
یک طنزنویس عرب نوشت آقای احمدی نژاد یا ابتکار عمل را از دست داده و دیگر نمی تواند مسائل را وارونه جلوه دهد، یا اختلاف با رهبر و درگیری های داخلی دیگر حال و حوصله ای برایش باقی نگذاشته؟
یکی از طنزنویس های آفریقای جنوبی ادعا کرد رئیس جمهور ایران خسته شده و مثل سابق دل و دماغ دروغ گفتن ندارد.
و یک طنزنویس آمریکائی در مورد حرف های تکراری آقای احمدی نژاد در نیویورک، با بیزاری نوشت:
دروغ حالت نان سنگک را دارد، فقط تازه اش خوردنی است.
سخنرانی رئیس جمهور ایران در یک سالن تقریباً خالی، جائی برای این باقی نگذاشت تا مثل اولین سفر، از هاله نور دور سرش حرف بزند و بگوید نمایندگان بیست و هفت دقیقه تمام به من و هاله نورم خیره شده بودند و مژه نمی زدند.
سوژه جهانخواری آمریکا و اینکه حتی نانی که در توستر یک خانواده لبنانی می سوزد کار آمریکاست نخ نما شده بود.
سوژه “هولوکاست یک دروغ بزرگ است” جز لبخندی تمسخرآمیز بر لب های عده معدودی که به دلایلی سالن را ترک نکرده بودند، نیاورد.
این فرمایش که من یک مهندسم و می دانم که برج های دوقلو بر اثر برخورد هواپیماها خراب نشده، چنگی به دل هیچکس نزد.
و هنگامی که رئیس جمهور ایران ادعا کرد: ایران آزادترین کشور جهان است، برخلاف انتظار طنزنویسان، نه تنها کسی نخندید، بلکه برخی از نمایندگانی که هنوز سالن را ترک نکرده بودند، محکم زدند توی سر خودشان!
سایر مسائلی را هم که ایشان مطرح کردند، چنان آبکی و آنقدر تکراری بود که رسانه های خبری از خیر انتشار آنها گذشتند.
اما از حق نباید گذشت و بی انصافی نباید کرد، رئیس جمهور ایران کاملا دست خالی هم به نیویورک نرفته بود و یک دروغ شاخدار و تازه در چنته داشت که باعث اندکی نشاط و تفریح بین طنزنویسان شد.
عیب قضیه در این بود که ایشان این دروغ را در سازمان ملل نگفتند که لطفی به آن جلسه بدهند و چند نفری را که نشسته بودند ازکسالت بیرون بیاورند، بلکه آنرا در مصاحبه با شبکه ای بی سی مطرح فرمودند.
او در این مصاحبه آس برنده این سفر را روکرد و فاش نمود که موسوی وکروبی آزاد و مشغول زندگی روزانه خود هستند!
خبرنگار ما که این ادعای جوک مانند را نشنیده بود و برایش تازگی داشت، بعد از مصاحبه با خنده از ایشان پرسید در حالی که مشاور کروبی محل اقامت موسوی وکروبی را مشابه سلول انفرادی توصیف کرده است، و خانواده موسوی وکروبی به ندرت اجازه می یابند چند دقیقه ای آنها را ببینند، شما چطور می فرمائید آنها آزاد هستند؟
رئیس جمهور ایران با نگاهی سرزنش آمیز خبرنگار ما را براندازکرد و با تمسخر جواب داد معلوم می شود تو هم مثل خیلی های دیگر نمی دانی که در دنیا هزار جور آزادی وجود دارد؟
او سپس ده ها نوع از این آزادی ها را که مردم قدرش را نمی دانند و معنی اش را نمی فهمند، تشریح کرد و گفت به عنوان مثال، ما در آپارتمان این آقایان صندلی گذاشته ایم. آنها آزادند و حق انتخاب دارند که هروقت دلشان خواست روی زمین بنشینند و هروقت مایل بودند روی صندلی. به نظر شما این آزادی نیست؟
بعد با نگاهی سرشار از بزرگواری گفت: توالتی که در این آپارتمان وجود دارد از مدرن ترین توالت های جهان است، یعنی در دارد! این آقایان حتی آزادند و اجازه دارند وقتی به دستشوئی می روند در توالت را ببندند! اگر شما از وضع زندان گوانتانامو خبر داشتید، می دانستید که این آزادی، آزادی کمی نیست.
آپارتمان این آقایان مجهز به چهار دیوار تمیز و سفید است و آزادند هرچقدرکه مایلند به این دیوارها نگاه کنند و حتی با دیوارها حرف بزنند و هر انتقادی که از دولت دارند برای دیوارها بازگو کنند. در کدام زندان دیوار سفید وجود دارد و کجا یک زندانی اجازه دارد با صدای بلند با دیوار حرف بزند و بگو و بخند کند؟
آقای احمدی نژاد سپس با لبخند از خبرنگار ما پرسید بازم بگم؟
خبرنگار ما در حالی که با دست جلوی خنده اش را گرفته بود جواب داد دست شما درد نکنه، کافیست و حق با شماست. آزادی هائی وجود دارد که بشر تا از دست ندهد، قدرش را نمی داند. عیب قضیه اینجاست که رسانه های جمعی همانطوری که شما می فرمائید سیاه نمائی می کنند و برای مردم انواع آزادی را شرح نمی دهند. اگر نوشته بودند که این دو زندانی چنین آزادی هائی دارند، مردم دنیا به جای دلسوزی به حال آنها ، آرزو می کردند که جای آنها باشند!
روی لینک زیرکلیک کنید و این ویدیو را به یاد آن دوران طلائی که رئیس جمهور ایران دروغ های تازه می گفت ببینید و لذت ببرید.
http://www.youtube.com/watch?v=2hX8fsMLYBg
پاکی دولت کنترل شد!
پس از برملا شدن اختلاس سه میلیارد دلاری و دستگیری یک نفر به عنوان متهم اصلی، و بعد از آنکه اینجا و آنجا نوشتند دو میلیارد دلار از این پول از کشور خارج شده، رئیس جمهور نیمچه عزیزمان که مثل همیشه با صدای بلند صحبت می کرد، اعلام نمود که دولتش “پاک ترین دولت در تاریخ” است.
خبرنگار ما که آدم شکاکی است و تا چیزی را به چشم خودش نبیند باور نمی کند، برای آقای احمدی نژاد پیغام فرستاد که اگر راست می گوئید اجازه بدهید بنده خودم از نزدیک این پاکی را کنترل کنم.
از دفترآقای رئیس جمهور بلافاصله تلگراف زدند: آنرا که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است. فردا صبح اول وقت تشریف بیاورید.
خبرنگار ما که ملاک پاکی را از دوران کودکی به یاد داشت و می دانست که چطور باید پاک بودن را کنترل کند، شش صبح راهی دفتر ریاست جمهوری شد.
او به یاد داشت که ناظم مدرسه، صبح به صبح بچه ها را به صف می کرد، لیوان و دستمال ها و ناخن های آنها را کنترل می کرد، و اگر بچه ای ناخنهایش بلند یا دستهایش کثیف بود پس از تنبیه مجبور می کرد لب حوض دستهایش را حسابی پاک کند و بعد به کلاس برود.
با این خاطره ذهنی، به محض اینکه وارد هیات دولت شد گفت آقایان، لیوان، دستمال ها و دست هایتان را بگذارید روی میز!
اعضای هیات دولت مطمئن و با اعتماد به نفس کم نظیر، دستمال ها و دست هایشان را گذاشتند روی میز و به خبرنگار ما گفتند آقا اجازه هست، ما از لیوان های کاغذی یک بار مصرف استفاده می کنیم، بنابراین خاطرتان جمع باشد که لیوان هایمان تمیز است.
خبرنگار ما با دقت فراوان دست ها و دستمال ها و ناخن های آنان را کنترل کرد و دید خدا وکیلی پاک پاک است.
وی پس از آنکه به کانادا برگشت، در هیات تحریریه این پاکی را گواهی کرد و گفت احمدی نژاد درست می گفت. پاکی شان به کنار، لامصب ها چنان بوی گلاب هم می دادند که تا کنترل تمام شد، من هزار دفعه صلوات فرستادم!
جاسوس تازه کار چند می ارزد؟
گرچه دو زندانی آمریکائی که پس از دو سال بالاخره آزاد شدند در آمریکا نسبت به دولت ایران ابراز خشم کردند، آقای احمدی نژاد در نیویورک گفت ما نه مرض داریم که بخواهیم جوان های مردم را زندانی کنیم، نه نان مفت داریم که به آنها بدهیم بخورند.
وی فلسفه گرفتن جاسوس های خارجی را تشریح کرد و گفت سایرکشورها! برای نشان دادن قدرت رئیس جمهورشان و بالا بردن والور او، هرساله تعدادی جاسوس را می گیرند و نگه می دارند تا موقع سفر رئیس جمهورشان به نیویورک برسد. بعد در آستانه سفر ایشان، به خاطر مسائل انسانی، آنها را با “دادار” و “دودور” آزاد می کنند تا رئیس جمهورشان در سازمان ملل بتواند پز بدهد و بگوید من آنم که رستم بود پهلوان!
اما در ایران چنین خبرهائی نیست. من برای آنکه چنین وصله ای به ما نچسبد، گفتم حالا که قرار است به خواست خدا، این دو جاسوس خطرناک آمریکا آزاد شوند، وقتی آنها را آزاد کنند که من به آمریکا رسیده باشم. چرا؟ برای اینکه برایم حرف درنیاورند و بگویند جاسوس ها را آزاد کرد که ویزا بگیرد.
یکی از خبرنگاران پرسید آیا یک جاسوس را به این سادگی آزاد می کنند؟
آقای احمدی نژاد با خنده فرمودند هر جنسی تاریخ مصرفی دارد. آب را هم که یکجا نگاه داری، بو می گیرد، چه برسد به جاسوس. شما شیر پاکتی را هم که می خرید، بعد از چند روز می بینید با وجود آنکه پاستوریزه بوده، فاسد شده و باید آنرا دور بریزید.
ما که نمی خواستیم این جاسوس ها را ترشی بیندازیم. به قیمت روز معامله کردیم و با گرفتن یک میلیارد تومان آزادشان کردیم. فکر می کنید یک جاسوس تازه کار و جوان که هنوز الفبای جاسوسی را هم یاد نگرفته، بیشتر ازپانصد هزار تومان می ارزد؟!
کلمات قصار
یک رای می تواند سرنوشت ملتی را عوض کند، بخصوص اگر آن رای، رای رهبر باشد!
* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.
آنقدر سر به سر رئیس جمهور ما گذاشتید که حالا می خواهند این را هم از ما بگیرند. روزی خواهد رسید که حسرت امروزرا بخورید