منکه میگم تا ما ایرانی ها همه مردم دنیا را مثل خودمان بیکار و بیعار نکنیم، دست بردار نیستیم!

چهارشنبه، یعنی پریروز و شب کریسمس، ما میهمان بودیم. کریسمس جشن تولد حضرت مسیح است اما مطابق عادتی که حالا دیگر سنت شده است، ما مسلمانها این جشن را با شکوه تر از خود مسیحی ها برگزار می کنیم اما مطابق رسم و رسوم خودمان نه آنها.

مشروب فراوان و بزن و بکوب تا نزدیک صبح و البته قبل از شام و آغاز رقص، یک سخنرانی چند دقیقه ای و دعا برای آمرزیده شدن حضرت مسیحsanta!

خانم مسنی که سخنران سر میز شام بود، بعد از ذکر مقدماتی گفت خدا همه رفتگان از جمله حضرت مسیح را ببخشد و بیامرزد …

یکی از حضار به شوخی گفت خانم جان حضرت مسیح یکی از پیامبران اولی العظم و کسی است که برای بخشیدن گناهان مردم نزد خدا شفاعت می کند، او آمرزیده است و احتیاجی به دعای من و شما ندارد. حضرت مسیح کسی بود که مرده را زنده می کرد …

خانم نگاهی بلاتکلیف به جمع کرد وگفت کاشکی الان بودش و کبری خانم ما را هم زنده می کرد. نمی دونین چه زن نازنینی بود … یه تیکه جواهر بود. رفته بود پشت بام رخت پهن کند…

به بهانه جمع کردن میز شام، چند نفری بلند شدند و صحبت او نیمه کاره ماند. یکی از حضار ضمن تشکر، به خانم صاحبخانه گفت خیلی خوشمزه بود ولی من شنیده ام مسیحی ها چنین شبی ماهی نمی خورند ها …خانم صاحبخانه نگاه بی تفاوتی کرد وگفت خیلی دلشون بخواد. تازه ما که مسیحی نیستیم. طرف با خنده گفت پس چرا چنین شبی را جشن گرفته اید؟ گفت ای بابا، شب تعطیله و باید یک کاری کرد دیگه و اشاره کرد به دوتا خانم آلمانی همسایه که جزو میهمانها بودند و گفت کریستین و مونیکا هم میگن از سال دیگه ماهم کریسمس سبزی پلو ماهی درست می کنیم، خیلی خوشمزه شده بود!

و من رفته بودم توی فکر دنیایی که ما ایرانی ها داریم می سازیم….

یاد آخوندی افتادم که در استرالیا به عنوان شفا دهنده! دکان باز کرده بود و پس از تجاوز به چهل زن و دختر، دو هفته پیش درگروگانگیری کشته شد…

یاد حادثه ای افتادم که چند سال پیش در لندن روی داده بود. دو تا ایرانی غازهای هایدپارک لندن را سربریده بودند تا برای میهمانی کریسمس شان جوجه کباب درست کنند!

یاد پناهنده ای افتادم که در لندن برای گرفتن پاس انگلیسی پنج سیر خرما نذر ام البنین، کرده بود و پس از قبولی هنگام پخش خرمای نذری بازداشت شد.

طفلک کلی زحمت کشیده بود، هسته خرماها را درآورده بود و مغز گردو لای آن گذاشته بود، مقداری پودر نارگیل هم برای تزئین روی خرماها پاشیده بود و رفته بود جلوی فروشگاه هارودس، لوکس ترین وگران ترن فروشگاه لندن ایستاده بود و به مردم خرما تعارف می کرد.

پلیس این خانم را به خاطراینکه خرمای مشکوک توزیع می کند، دستگیرکرده بود و بستگانش کلی زحمت کشیده بودند تا حالی پلیس انگلیس کرده بودند که خرما هایی که به جای هسته، مغز گردو لای آن است تقلبی نیست و سفیدی های روی آن هم هروئین نیست.

کلی طول کشیده بود تا با خواهش و التماس و خوردن چند تا از خرماها جلوی چشم پلیس، حالی او کرده بودند که این یک رسمه توی ایران و او را هم وادار کرده بودند یکی از خرماها را بخورد و بگوید عجب چیزیه لامصب!

یاد ایرانی هایی افتادم که شهردار و رئیس پلیس شهر ریچموندهیل کانادا را به رقص آورده بودند و طفلکی ها نه تنها به ساز ایرانی ها رقصیده بودند که عجب قری هم داده بودند.

یاد یک خانواده ایرانی افتادم که عید نوروز را درآلمان با تزئین درخت کاج جشن گرفته بودند… و یاد ایرانی حقه بازی افتادم که تمام سال سر مردم را کلاه می گذارد اما ظهر عاشورا چلوخورش قیمه خیر می کند که گناهانش بخشیده شود.

یاد دختری افتادم که همین چند روز پیش، درکنسرت گوگوش و ابی در آلمان با دامن تنگ وکوتاه بالای زانو اما با روسری و حجاب اسلامی می رقصد و وقتی ابی آهنگ خلیج فارس را خواند زد زیر گریه!

و یاد آش شله قلمکار و مخترعش افتادم که به طور یقین، از زندگی ما ایرانی ها و رفتارهایمان الهام گرفته است!

 

به کسی مربوط نیست …!

بازداشت گروهیِ روزنامه نگاران ترکیه، اعتراض بسیاری از کشورها را برانگیخت و اتحادیه اروپا، این بازداشت جمعی رامحکوم کرد.

چنین اتفاقی، یعنی بازداشت فله ای و هردمبیل روزنامه نگاران، چند سال پیش در ایران هم روی داد و ظاهرن حسرت چنین اقدام مهمی را در دل آقای اردوغان برانگیخت.

می گویند در دوران نخست وزیری اش هر شب سر نماز دعا می کرده که خدایا، تو منو رئیس جمهور کن، منهم نذر می کنم از خجالتت دربیام و همه روزنامه نگارها را باهم دستگیر کنم!

بعد از رسیدن به ریاست جمهوری و ساختن کاخ فرعونی اش، احساس کرد که برای خودش کسی شده و به خودش گفت: اردوغان، حالا دیگه وقتشه، نذری را که کرده ای ادا کن.

بی انصافی نکنیم، شاید هم حق داشته باشد؟ آدم از نخست وزیری به ریاست جمهوری برسد و کاخی بسازد که از کاخ سفید، کاخ کرملین و کاخ ملکه الیزابت برتر باشد خودش را گم می کند. شاید هرکس دیگری بود ادعای خدائی هم می کرد؟ مگر فرعون مصر دچار همین سوءتفاهم نشده بود که ادعای خدائی کرد؟

نکته جالب پس از این بازداشت ها و اعتراض های جهانی، حرفی بود که از دهان ایشان درآمد و با پرروئی گفت: به کسی مربوط نیست که ما چه می کنیم!

بیان این جمله نشان داد که یک حسرت دیگر هم سر دل آقای اردوغان مانده بوده وکسی نمی دانسته، گفتن چیزی شبیه آنچه امام خمینی ما گفته بود.

روزی که خمینی عصبانی شد و گفت آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، اردوغان توی دلش گفت ای خدا میشه یک روزی منهم یک چیزی توی همین مایه ها بگم که معروف بشه …؟

بعد از بازداشت دسته جمعی روزنامه نگاران ترک، جمله معروف امام ما را هی اینور و آنور و بالا و پائین و چپ و راست وارونه کرد و بالاخره چیزی را گفت که اینطور معنی می دهد: ما هر غلطی که دلمان بخواهد می کنیم و به کسی هم مربوط نیست!

البته بعضی ها هم می گویند از بسکه خبرگزاری های جهان نوشته اند وگفته اند که ایران بزرگترین زندان خبرنگاران و نویسندگان است اردوغان عصبانی شده و گفته حالا که من صاحب بزرگترین کاخ جهان هستم چرا بزرگترین زندان را برای خبرنگاران و نویسندگان ترکیه ترتیب ندهم؟ و دستور می دهد هرچه روزنامه نگار است بازداشت کنید، چاق و لاغر و کوتاه و بلند هم نداره!

 

آهای عکاس باشی عکسمو بردار…

کم کم از دست این خانم ها با این صفحه آزادی یواشکی شان لجم گرفته است. لامصب ها قدر هیچ چیزی را نمی دانند، حتی همین آزادی یواشکی را!

آنقدر می گویند و می نویسند که ما آزادی یواشکی نمی خواهیم که همین آزادی یواشکی را هم ازشان بگیرند.

توجه ندارند که خیلی از کارها یواشکی اش مزه می دهد. مثل اختلاس! …از آنهایی که به تازگی۱۲ هزار میلیارد تومان اختلاس کرده اند بپرسید، به شما خواهند گفت که چقدر زحمت کشیده اند تا این کار یواشکی انجام شود و برایتان شرح خواهند داد که بعضی کارها یواشکی اش لذت بخش است.

مدتها یواشکی زحمت کشیده اند، یواشکی یارگیری کرده اند، یواشکی نقشه کشیده اند، یواشکی برنامه ریزی کرده اند، یواشکی این و آن را دیده اند تا به این موفقیت دست پیدا کرده اند.

اگر می آمدند توی تلویزیون یا روزنامه ها اعلان می کردند که آهای ملت، ما می خواهیم ۱۲ هزار میلیارد تومان اختلاس کنیم، می شد؟ و اصلا لطف و مزه داشت؟ نه والا. حداقل یک میلیون نفر دیگه هم می آمدند وسط که اخوی ما هم شریک!

شما فکر می کنید میلیاردها زن که در دنیا با چادر و روسری آشنا نیستند و صبح که می شود هرچه دل شان خواست می پوشند و می روند سرکارشان قدر آزادی را که دارند می دانند؟ نه به خدا … آنها خیال می کنند بشر حق دارد یک لباس معمولی و مطابق سنت جامعه ای که در آن زندگی می کند بپوشد و برود دنبال کار و زندگی اش …

اگر الان اوباما دستور بدهد که زنان و دختران آمریکا از فردا باید با چادر و چاقچور بروند سرکار، تازه دوزاری شان می افتد که ای بابا …تا دیروز چقدر راحت بودیم ها …

به خانم هایی هم که همین الان دارند از آزادی یواشکی لذت می برند توصیه می کنم اینقدر غر نزنند، هرچه می توانند تند و تند عکس بیندازند و بگذارند توی فیسبوک وکیفش را بکنند …

مگر کار سختی است که هی غر می زنند…..؟ می روی توی کوه و بیابان، یه نگاه می کنی سمت راستت، یه نگاه سمت چپ. یک نگاه روبرو، یه نگاه پشت سر. روسری را برمی داری، خواهر یا مادرت که دوربین به دست این پا وآن پا می کند که مبادا کسی سر برسد ، دکمه را فشار می دهد و تمام …

پس فردا دیدی جلوی همین را هم گرفتند و حسرت یک عکس یواشکی را به دل تان گذاشتند ها… از ما گفتن بود!

 

بازی دستش ده

 

بازی “دستش ده” که از بازی های بچه های قدیم و قبل از اختراع لپ تاپ و موبایل و آی پد بود، دوباره مد شده است، اما این بار بین گروه های تروریست و خرابکار.

توپی را هم که با آن بازی می کنند از توپ های بچه های زمان قدیم نیست، از آن توپ هایی است که در جنگ ها استفاده می کنند.

این بازی در حال حاضر بین گروه های طالبان، داعش و بوکوحرام جریان دارد و توپ مورد بحث گاهی دست آن گروه است وگاهی دست این گروه.

هفته پیش طالبان پاکستان با این توپ بازی می کرد و ۱۳۲ دانش آموز را کشت و این هفته توپ دست بوکوحرام است. البته بوکوحرام گروه ضعیف تری است و فقط توانسته است ۳۳ نفر را بکشد . مردم دنیا باید این رقم کوچک را به بزرگی خودشان ببخشند!

سلطنت با اسکایپ

تصورمی کنم تا چند سال دیگر اگر کسی زنده باشد و خل نشده باشد، یا دستگیرش می کنند یا باید خودش را به دکتر نشان بدهد چون حتمن عیب و ایرادی دارد

پادشاه منطقه هوهه در غنا که ساکن فرانکفورت آلمان است و با اسکایپ مملکت داری می کند

پادشاه منطقه هوهه در غنا که ساکن فرانکفورت آلمان است و با اسکایپ مملکت داری می کند

.

در آمریکا پلیس یک جوان سیاه پوست را فقط به خاطر اینکه دستش توی جیبش بوده بازداشت کرده. در جهرم مردی که زنان را چاقو می زد گفت وقتی به زنان چاقو می زنم به آرامش می رسم و در فرانکفورت آلمان پادشاهی زندگی می کند که مملکتش را از طریق اسکایپ و چت هدایت و رهبری می کند!

خدا شاهد است همین که من و شما صبح از خواب بلند می شویم، مثل آدم به زنمان سلام می کنیم (البته بعضی وقت ها هم او سلام می کند) صبحانه مان را می خوریم و می رویم سرکار و زندگی، باید به عنوان سالم ترین و بهترین آدم های روی زمین جایزه بگیریم!

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” سال گذشته منتشر شده است.