در حالی که به مناسبت اول ماه می، کارگران اکثر نقاط جهان دست به راهپیمائی و تظاهرات آرام زدند و از جمله  سیصد راه پیمائی بزرگ در فرانسه برگزار شد، کارگران ایرانی به نفع کارفرمایان از اعتصاب و تظاهرات و پیاده روی و این جور مسخره بازی ها خودداری کردند! یکی از کارگران ایرانی همانطورکه لب باغچه نشسته بود و چای می خورد به خبرنگار ما گفت اینکه نوشته اند اعتصاب در ایران ممنوع است و به کارگران اجازه راهپیمائی در روزکارگر ندادند یک دروغ بزرگ است.

همانطوری که ملاحظه می فرمایید فقط همین یک کارگر در تظاهرات روز کارگر شرکت کرده بود

ما خودمان به پیاده روی نرفتیم چون خسته می شدیم و روز بعدش نمی توانستیم سرکار برویم. به همین دلیل تعداد کمی از ما در یک سالن کوچک جمع شدند و در مورد زیان های خستگی ناشی از پیاده روی در روز اول ماه می برای دیگران سخنرانی کردند!

به همکاران ما اجازه داه شده بود به طور سمبلیک هرچقدر که دل شان می خواهد بین سالنی که در آن نشسته بودند تا توالت هائی که در همان طبقه بود پیاده روی کنند تا موجب حرف و بحث نشود.

این کارگر زحمتکش می گفت ما خودمان به نفع کارفرماها از تظاهرات خودداری کردیم  چون ضرب المثلی داریم که می گوید از نخورده بگیر و بده به خورده یا یک ده آباد بهتر است از صد شهر خراب و همین ضرب المثل ها نشان می دهد یک کارفرمای سیر، بیشتر از صد تا کارگر گرسنه می تواند کار کند و ارزش دارد!

 

یک میلیارد تومان خرج خواب راحت!

در حالی که رقابت های انتخاباتی برای تصاحب ۶۵ کرسی باقی مانده مجلس ادامه دارد، حسین نجابت، نماینده مردم تهران در مجلس، به “همراهان نیوز” گفته است که برخی از نامزدها مبالغی حدود ۵۰۰ میلیون تا یک میلیارد تومان برای کسب نمایندگی هزینه کرده اند که مجلس باید از تائید اعتبارنامه چنین اشخاصی خودداری کند.

مجلس ایران

حتمن منظور آقای نجابت این است که چنین اشخاصی این همه پول را ازکجا آورده اند که خرج انتخاب شدن کرده اند؟ و چطور می خواهند پانصد میلیون یا یک میلیاردی را که برای رفتن به مجلس سرمایه گذاری کرده اند، دربیاورند؟

من نمی دانم آقای نجابت شنیده است که می گویند کاسب حبیب خداست، یا نه؟ بدیهی است خداوند کسی را که یک میلیارد تومان در چنین کسب پر برکتی سرمایه گذاری کرده، همینطور وسط زمین و آسمان رها نمی کند و از خزانه غیبش، سه برابرآن پول را به حسابش می ریزد.

چیز دیگری را که من نمی دانم این است که جناب نجابت خوش خواب هستند یا بد خواب؟ ولی این را می دانم که آدمهائی که شب خواب راحت ندارند، حاضرند دو برابر اینهم خرج کنند که به مجلس بروند و یک خواب راحت بکنند!

به  نمایندگانی که در عکس می بینید دقت کنید. قیافه شان داد می زند که مدتها بوده با وجود دکتر رفتن و قرص خواب خوردن، حتی یک چرت راحت نزده اند.

همه آدمها هم که مثل هم نیستند، خیلی ها معتقدند که پول چرک کف دست است. خدا می ریزد به حساب آدم برای خرج کردن. بنابراین کسی که خداوند به او لطف کرده و ده میلیارد پول همینطور الکی ریخته به حسابش، مشخص است برای دو برابر و سه برابرکردن آن پول شب تا صبح نمی خوابد و نقشه می کشد. خب، چنین آدمی احتیاج به خواب و استراحت ندارد؟ بدیهی است که چنین شخصی حاضر است با کمال میل یک میلیارد از آنهمه پول را خرج کند که به مجلس برود و آسوده بخوابد.

برای چنین اشخاصی چهار سال خواب راحت، خیلی بیشتر از یک میلیارد تومن می ارزد و با توجه به اینکه  قصد چنین افرادی خدمت به مردم است، خداوند ترتیبی می دهد تا در همان لحظاتی که آنها در مجلس مشغول چرت زدن هستند،  مثل لوله آفتابه پول به حسابشان واریز شود!

“آتش بس” بلی ، ” دود بس” نه!

حیرت انگیز است. با وجود آنکه پانزده صلح بان به سوریه رفته اند، هنوز صلح برقرار نشده.

حسابش را بکنید، پانزده  تا آدم که سلاح شان یک کلاه و یک جلیقه آبی رنگ است، می خواهند در یک کشور بلبشو که بمب و خمپاره از در و دیوارش می بارد، صلح برقرار کنند!

کوفی عنان نیز که طرح صلحش را آقای اسد گذاشته است درکوزه و آبش را می خورد گفته است هرکس که با صلح بانان ملاقات کرده، اعدامش کرده اند و به گفته مخالفان تا به حال ۴۰ نفر از کسانی که با این صلح بانان ملاقات کرده اند، اعدام شده اند.

می گویند بشار اسد  در پاسخ به اعتراض کوفی عنان گفته است  ما آتش بس را رعایت می کنیم و آنچه اکنون در سوریه دیده می شود فقط و فقط دود است. در مورد دود هم که ما توافقی نکرده ایم و “دود بس” نداده ایم!

 

لوح تقدیر

تابناک گزارش کرد که لوح تقدیر امر به معروف که برای محمودرضا خاوری، مدیر عامل فراری بانک ملی صادر شده هنوز در سایت این بانک قابل دسترسی است.

لوح تقدیر خاوری

جناب خاوری که یکی از متهمان اصلی بزرگترین اختلاس بانکی در تاریخ ایران هستند و الان در گوشه ای از دنیا مشغول لبخند زدن به ریش ملت ایران هستند در دفاع از این لوح تقدیر، گفته است امر به معروف و نهی از منکر، از دو قسمت کاملا مجزا تشکیل شده.

امر به معروف می گوید این کار را بکن، و نهی از منکر، می گوید این کار را نکن. لوح تقدیر من به خاطرامر به معروف  صادرشده بود.  من مسئول امر به معروف بودم و به همه توصیه می کردم: بچاپین و در برین!

 

 

 

 

پزشک یک بار مصرف!

من اصولا با چیزهای یکبار مصرف مخالفم. مثلا چرا باید یک اسکناس صد دلاری را که با خون دل به دست آدم می رسد، فقط یکبار مصرف کرد؟!

اگر اسکناس ها را کمی بزرگ تر و جوری بسازند که کنارش مقداری جای سفید باشد، می شود وقتی آدم رفت وکفش و لباسی خرید، فروشنده اسکناس را بگیرد، زیر و رویش را تماشا کند و کیف کند، بعد کنار آن بنویسد رویت شد، و اسکناس را به آدم پس بدهد که بتواند جای دیگری و هنگام خرید جنس دیگری به کار ببرد!

همین شیوه را الان در بعضی از آزمایشگاه ها و بیمارستان های ایران عملی کرده اند و چه نتایج سودبخشی هم از آن گرفته اند!

سایت پیک ایران گزارش کرده است که در حال حاضر از دستگاه های یک بار مصرف اندوسکوپی، به دلیل گرانی آن، بارها استفاده می شود.

خدا را شکر. چقدر خوب ، چقدر قشنگ! تازه آن لوله ای که رفته است در شکم یک بیمار و صحیح و سالم بیرون آمده، کلی تجربه کسب کرده و راه و چاه را تشخیص داده و می داند چه جوری برود که توی کوچه پس کوچه های معده گم وگور نشود و از جاهای ناجور و غیراخلاقی بدن، سر درنیاورد.

حیف نیست چنین لوله با تجربه ای را فقط به ظن اینکه ممکن است بیماری یک شخص را به شخص دیگری منتقل کند، دور بیندازیم؟

این درست مثل این است که پس از آنکه یک پزشک متخصص،  بیماری را معاینه کرد، حکم بازنشستگی اش را بدهند دستش و بگویند چون دست جنابعالی خورده به یک بیمار، تاریخ مصرفتان به پایان رسیده است!

اسباب کشی با آمبولانس!

اسباب کشی و حمل تیر و تخته با آمبولانس ، از سری ابتکاراتی است که افتخار آن به مسئولان درمانی زابل می رسد.

حمل و نقل مصالح ساختمانی با آمبولانس

حتمن می دانید که خداوند تبارک و تعالی مردم زابل را جوری خلق کرده که مریض نشوند؟!

زابلی ها ضد ضربه اند، این هوا قد و بالا دارند و این هوا ضخامت بازو. نواده های رستم اند دیگر.

به همین دلیل آمبولانسی که برای روز مبادا خریداری شده، به مصداق ضرب المثل: چه خوش بود که برآید به یک کرشمه دوکار، زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار، به حمل تیر و تخته و اسباب کشی هم می پردازد.

یقین دارم اگر زمان قدیم هم آمبولانس وجود داشت، رستم با همین آمبولانس می رفت دیو سپید را دستگیر می کرد و آنقدر دور شهر می چرخاند که سرش گیج برود و بیهوش بشود!

* میرزاتقی خان یکی از روزنامه نگاران و طنزنویسان پیشکسوت ایران و از همکاران تحریریه ی شهروند است.