انجمن سکولارهای سبز ایران ـ تورنتو
به دوازدهمین ماه و سالگرد جنبش سبز وارد شدیم. مواردی که در ماه اردیبهشت روی داد، نشان از رویکردی دارد که به تحولی در جنبش سبز منتهی خواهد شد. مواردی که از روز کارگر و بلافاصله روز معلم آغاز شده و طی اعدامهای اخیر به اعتصاب سراسری کردستان انجامید.
در روز کارگر با همه سختگیریهای رژیم، بخشی ازکارگران توانستند ضمن حمایت از پیشروان خود همچون منصور اسانلو و .. ، صدای اعتراضات صنفی خود را که گاه با مرگ بر دیکتاتور و سایر شعارهای سیاسی همراه بود، به گوش مجریان حکومتی و جهانیان برسانند.
وابستگان رژیم کودتا و سایر بنیادهای وابسته به حکومت که با در اختیار گرفتن کارخانه ها، وامهای هنگفتی از بانکهای دولتی گرفته و آنها را در موارد دیگر از قبیل واردات و سرمایه گذاری های خارج به کار می برند، رفته رفته شروع به اخراج کارگران و عدم پرداخت حقوق و مزایای کارگران نمودند تا سود بیشتر به اضافه دسترنج ناقابل کارگران را به جیب گشاد خود بریزند.
در روز معلم ــ هرچند به اجبار و تحمیل در ۳۰سال گذشته، بیشتر یادآور روز روحانی بوده است و به نام آقای مطهری که به نوعی متفکر نظام جمهوری اسلامی بود، گرفته می شود ــ با وجود همه محدودیتها، فریاد مستقل معلمان که فرزندان شجاع جنبش را تحویل جامعه دادند، شنیده شد.
و سرانجام اعدام ۵ نفر از بهترین فرزندان این خاک و آب که به خیال رژیم به خون تشنه مردم این سرزمین برای ایجاد خفقان و ترس از اعتراضات گسترده آینده، انجام گرفته بود، موجب اعتراضات وسیع در استان کردستان و استان های مجاورگردید و خشم مردم ایران در سراسر جهان را برای ادامه مبارزه برای تغییر نظام ایجاد کرد.
ابتدا به روزکارگر و اخبار اخیر جنبش کارگری و چگونگی رشد روزافزون اعتراضات آنها که به مرور تبدیل به اعتصابات و خواسته های سیاسی منجر شد، نگاهی می اندازیم.
از سندیکای اتوبوسرانی تهران و حومه آغاز می کنیم که با منصور اسانلو اوج گرفت و صدای اعتراضات آنها همچنان به گوش می رسد و نه تنها تعدادی در زندان هستند، بلکه حقوق بخور و نمیر فعالان آزاد آنها نیز ماهها پرداخت نشده و از کار نیز معلق می باشند و اخیرا نیز شجاعانه با بیانیه ای اعدام های اخیر را محکوم کرده اند. صدای اعتراضات کارگران کارخانه های نوشابه سازی ساسان، ارم و .. که اخراج تعداد زیادی از آنها در روزهای اخیر صورت گرفته، بخش دیگری از حرکت کارگری را نشان می دهد. اعتراضات کارگران فولاد مبارکه اصفهان که ماهها ادامه دارد و بخش بزرگ و مهمی از کارگران فولادسازی ایران را شامل می گردد همچنان ادامه داشته و می رود که با همگانی شدن اعتراضات با کارمندان وسعت بگیرد.
طلب ۶۰۰ تن از کارگران بازنشسته کارخانه واگن سازی پارس بالغ بر ۶میلیارد تومان است که تنها ۱۰میلیون تومان یعنی کمتر از ۲درصد! تأمین شده و این موجب اعتراضات زیادی گردیده است. بزرگترین کارخانه گندله سازی خاورمیانه که با تبلیغات بسیار توسط رییس دولت کودتا در سیرجان افتتاح شد، تنها ۲ هفته به فعالیت صوری پرداخته و اکنون با توقفش می رود تا کارگران و کارمندان بسیاری را سرگردان نماید. تجمع کارگران کشتی سازی، آلومینیوم سازی، نساجی پارسیلون، چینی سازی البرز و حمید و … به دلیل عدم پرداخت حقوق و مزایا ماههاست ادامه دارد و امیدی به حل مشکلات روزافزون وجود ندارد.
توقف بزرگترین پروژه نفتی پارس جنوبی که چند سال قبل از کثرت انبوه کارگران وکارمندان تبدیل به یک شهر بزرگ با جمعیت انبوه شده بود، اخیراً شبیه بیابانی بدون سکنه به نظر میرسد، در حالیکه فرماندهان فاسد سپاه بودجه سنگین آن را بلعیده اند و همین کار را با سایر پروژه های نفتی، گازی و پتروشیمی نیز ادامه می دهند که به توقف وکم کاری اکثر واحدهای بزرگ منجرگردیده است. اخراج ۶۰۰ کارگر اتومبیل سازی ایران خودرو، اخراج تعداد زیادی از کارگران آونگان اراک و اخراج کارگران زیادی ازکارخانجات مختلف که هر روزه در سایت ها منعکس می گردد، از وسعت بیکاری عظیمی ازکارگران و کارمندان خبر می دهد که به زودی به اعتراضات گسترده و اعتصابات وسیع منجرخواهد شد. رژیم که سرکردگانش تنها به فکر تاراج کشور می اندیشند و می دانند که زمان محدودی برای اینکار دارند، تنها به پرداخت حقوق پرسنل صنایع نفت اکتفا کرده اند، چون می دانند که اگر سایر اعتراضات به این صنعت برسد، دیگر باید با قدرت وداع کنند ولی سرسپردن به قدرت پوشالی و فکر تاراج هرچه بیشتر، این زمینه را نیز گسترش خواهد داد. روز کارگرکه در اکثر شهرهای بزرگ تهران، شیراز، تبریز، اصفهان، قزوین، اهواز، سنندج، سقز، همدان، و ..جشن گرفته شده بود، بیشتر از اینکه حمایت سیاسی از سیاستمداران فعلی را در پی داشته باشد، از حقوق سندیکایی و صنفی کارگران حمایت نموده و توسط اکثر سازمانهای بین المللی کارگری و حقوق بشر تایید شده و حاکی از عدم اعتماد کارگران به نظام جمهوری اسلامی برای احقاق حق شان بوده است.
روز معلم یادآور رنج قشری از زحمتکشان جامعه است که با حداقل حقوق زندگی می کنند و از حاصل رنج و کار آنها جوانانی رشد می کنند که می باید ایران فردا را بسازند و البته زمانی که به این جنبش و مبارزات قبلی نگاه می شود، این رنج به بار نشسته عیان می گردد. بهترین نمونه ی آن فرزاد کمانگر است که از مرداد ماه سال ۱۳۸۵ در زندان بود و سرانجام نیز جانش را برای افزودن دانش بچه های محروم از تحصیل نقاط دورافتاده کردستان اهدا نمود و نامه ها و فیلم های باقیمانده از وی حاکی از اعتقاد عمیقش برای آزادی و دموکراسی کشورش ایران است.
معلمان که از کمبود تشکلهای صنفی خود رنج می برند، از طریق اندک تشکیلات خود نیز نتوانسته اند برخواسته های برحقشان پافشاری کنند، چنانچه اعتراض معلمان در اسفند ۱۳۸۵در مقابل ساختمان مجلس سرکوب گردید و نیز میثاق نامه آنها که از طریق کانون صنفی معلمان قبل از انتخابات به همه کاندیداها داده شد و بر هفت مطالبه اصلی مانند:
به رسمیت شناخته شدن تشکلهای صنفی
لغو تمام احکام تخلفات اداری فرهنگیان
حق برگزاری تجمعات
افزایش حقوق و . . .بجایی نرسید.
محمد بهمن بیگی بنیانگذار آموزش عشایر در ایران که متاسفانه در آستانه روز معلم درگذشت، کسی بود که در سال ۱۳۳۱اولین مدرسه عشایری را در مناطق محروم تاسیس کرد و بعد از آن دانشسرای تربیت معلم و مدارس دیگری را بنیان گذشت، درحالی که توسط این نظام که مخالفت خود را با آموزش پیشرفته از همان شروع به قدرت رسیدن آغاز کرده بود، در سال ۱۳۵۷بازنشسته گردید.
رسول بداغی از اعضای هیأت مدیره کانون معلمان از شهریور ۱۳۸۸ در زندان است که به همراه شورای هماهنگی تشکلهای صنفی معلمان برای خواسته های خود در آغاز روز معلم دست به اعتصاب غذا می زنند. عبدالرضا قنبری معلمی با ۱۶ سال سابقه که از ۶دی ماه ۱۳۸۸بازداشت شده با اتهام جعلی محاربه، محکوم به اعدام می باشد. “سیدهاشم خواستار” که قبلا نیز زندانی شده بود، مجدداً از شهریور ۱۳۸۸در زندان است و اعتصاب غذای معلمان مشهدی برای آزادی وی ثمری نداشته است.
حکم های بازداشتی و محکومیت های طولانی صادر شده برای معلمان که باید به آموزش فرزندان این خاک و آب بپردازند مرتب رو به افزایش است و مثلا عبداله مومنی به ۶سال حبس محکوم می شود. جمعی از معلمان فعال کانون صنفی همدان، کردستان و شهرهای دیگر به همراه علی اکبر باغانی دبیر کل کانون صنفی معلمان و سخنگوی کانون در سالروز برگزاری روز معلم بازداشت می شوند. معلمان و استادانی که از تدریس منع و یا بازنشسته میشوند و موارد دیگر که همچنان ادامه دارد .
در واقع حمله رژیم به این قشر زحمتکش تنها به دلیل آگاهی افرادش می باشد و اینکه حاصل کارشان در جنبشی اجتماعی در حال مبارزه با نظام است و طبعا این قشر با توجه به دارا بودن آگاهی، نمی تواند خواستار ابقای نظامی باشد که برای دانش بشری اولویتی قائل نیست و این در شعارهایشان نیز منعکس گردیده است.
و سرانجام به اعدام های اخیر و اثری که در پی داشته و بعد دیگری از جنبش مردم را موجب شده، نظری می اندازیم. سردمداران رژیم که به گمان خود اعتراضات خیابانی را سرکوب کرده و همه فعالان را به زندان انداخته و از تجربه سرنگونی نظامهای دیکتاتوری تنها قدرت قبل از سرنگونی آنها را به خاطر سپرده، برای پیشگیری از گسترش مبارزات مردم، با اشتباهی بزرگ به اعدام ۵ نفرکه ۴نفرشان کرد بودند، دست زدند.
سران حکومت که فرماندهانی کودن بیش نبوده و توسط متفکران خشونت طلب هدایت می شوند و مبارزات بی خشونت جنبش را ناشی از ضعف دانسته و خشونت بیشتر را موجب پیروزی خود می دانند، با اعدام فرزاد کمانگر و شیرین علم هولی و فرهاد وکیلی و مهدی اسلامیان و علی حیدریان، بعد دیگری از مبارزات بی خشونت (اعتراضات مدنی و اعتصابات) را در بخشی از کشور عمده کردند. در مجموع در همه شهرهای کردستان اعتصاب صورت گرفته و شهروندان کرد با بستن مغازه ها و بازار یکپارچه شهرهای کردستان را به تعطیلی کشاندند. در بعضی از شهرها مدارس و دانشگاهها و حتی ادارات دولتی نیمه تعطیل بوده است. عکس ها و فیلم های موجود در سایت های مختلف گویای این تعطیلی سراسری است. بجز افراد،گروهها، سازمانها و احزاب مختلف که پیام های مشابه در محکومیت اعدامها منتشر کردند، برای نخستین بار ۹حزب و سازمان سیاسی و غیرسیاسی کرد فراخوان مشترکی را منتشر کرده، در آن از نیروهای آزادیخواه در سراسر جهان دعوت کردند در یک روز در اعتراض به اعدام های سیاسی در ایران هماهنگ شوند. شدت اعتراضات چنان بود که مجریان در خواب فرو رفته را وادار نمود از تحویل اجساد کشته شدگان جلوگیری نموده و دست به بازداشت افراد فامیل آنها و سایر فعالان نمایند و مسئول دانستن رهبر نافرزانه! از طرف برادر فرزاد کمانگر، نشان از نترسی و تاثیر مثبتی دارد که اعدامها موجب شده اند.
تظاهرات در شهرهای مختلف جهان توسط ایرانیان جلوی سفارت های جمهوری اسلامی انجام گرفته و خواهد گرفت، هرچند پاره ای از تظاهرات به خشونتی که ناشی از احساسات تظاهرکنندگان بود، گرایید که می توانست کنترل شود و بعدی از مبارزات بی خشونت ایرانیان داخل کشور را نشان دهد.
از جمله نکات جالب تظاهرات مردم افغانستان علیه اعدام های چند افغان توسط دولت جمهوری اسلامی با داشتن عکس فرزاد کمانگر به همراه مادر دلیرش بوده است. از دیگر جلوه های زیبای صورت گرفته غرق گل کردن خانه های شهدا، نامه های پرشور همبندان آنها ، اعلام حمایت افراد، نویسندگان، هنرمندان، شعرا، کانونها و سازمانهای حقوقی، مجالس و دولتهای مختلف از این ۵ گل شهید و در محکومیت اعدامها بود. نامه مجید توکلی که نمود جنبش دانشجویی است همانند دیگر نامه ها بسیار عبرت انگیز است و به قول سعید ماسوری یک همبند دیگر که گفت “ای وای بر ما اگر اعدام دوستان و هموطنان ما به جای انگیزش بیشتر ما را مرعوب کند، ما را از سر بریده نترسانید، زپا ننشست آتش تا نشد خاکستر اجزایش به سعی زیستن هم، غیرت کار چنین باید” . این چنین مردم کرد با وجود سرکوب و خفقان بیشتر یکبار دیگر، درحالیکه سران و فرماندهان فاسد انتظار خشونت و در نتیجه بهانه سرکوب بیشتر را داشتند، پرچم مخالفت خود را با مبارزات بی خشونت برافراشتند تا ثابت کنند چگونه می توان به نافرمانیهای مدنی و اعتصابات مشترک دست زد و با سکوت خود خواستار دولتی شد که دیگر نماینده دین خاصی نباشد (بخصوص مذهب شیعه) و ایرانی آزاد را برای همه ایرانیان خارج از دین و عقیده و جنسیت همراه داشته باشد.
آری نظامی که مشروعیت خود را در داخل و خارج از دست داده، با هر حرکت نابخردانه خود موج دیگری از مردم را متحد ساخته و ابعاد دیگر مبارزات مشترک را امکان پذیر می نماید. اگر جنبش سبز توانست با جوانان تهرانی پرچم مبارزاتی را در شهرهای بزرگ افراشته نماید، اینک کارگرانند که می روند با همبستگی بیشتر، اعتصابات بزرگ را رهبری کنند، اینک معلمان هستند که با دانش پیشرو همگامند و اینک مردم کرد هستند که چگونگی اتحاد برای ایجاد اعتصاب مشترک را نشان می دهند.
اگر جنبش سبز به دلیل طیف وسیع خود مورد دعوای گروه های مختلف بوده و هرگروهی چون بخشی از جنبش را هوادار خود می بیند، کل جنبش را مالک می گردد و در این راه اصلاح طلبان بیشتر به بیراهه می روند ، دیگر نمی توانند ادعا که کارگران (به دلیل ماهیت طبقاتی خود )، معلمان(به دلیل ماهیت علمی خود) و کردها (اقوام به دلیل داشتن مذاهب متفاوت و یا سرکوب بیشتر توسط دولت مرکزی) وابسته به این گروه خاص بوده و همچنان اعتقاد دارند در نظامی اسلامی، با اصلاح قانون اساسی و با جایگزین کردن افراد، می توانند به آزادی دلخواه برسند.
به این ترتیب جنبشهای دیگری که نماینده اقشار و .. دیگر مردم ایران هستند، با تبلورخود می روند که ابعاد دیگری از مبارزات را نمایندگی کرده و آخرین پایگاه قدرت رژیم را به لرزه درآورند. کما اینکه کمپین یک میلیون امضا، مادران داغدار، مادران وابسته به شهدای خاوران و مادران صلح اگر اتحاد خود را بر اصول آزادی و برابری و عدم تبعیض جنسیتی قرار دهند، نیمی از مردم ایران را که زنان باشند فعالتر از قبل علیه نظام غیردموکراتیک جمهوری اسلامی با هرنوع قانون اساسی فعال می سازد. چنانچه سایر اقشار از وکلا گرفته تا استادان دانشگاهها، و از خبرنگاران گرفته تا نویسندگان، از ادیان مختلف گرفته تا اقوام مختلف، و … همه می توانند در صفی متحد، ابعاد مختلف مبارزاتی را در روزهای در پیش مانند ۲۲ -۲۵ خرداد ۱۳۸۹به عنوان سالگرد قیام مردم، ۱۸ تیر روز دانشجو و ۱۴ مرداد سالگرد مشروطیت و روزهای مشابه، مقابل رژیم سرکوبگر قد علم کنند و ایرانی متکی بر دولتی جدا از دین، بر پایه دموکراسی و تکثر ایجاد نمایند.
در پایان شعر زیبای سیمین بانوی بهبهانی که به خاطر اعدام ۵ عزیز سروده به عنوان حسن ختام ذکر میگردد:
بگو چگونه بنویسم یکی نه پنج تن بودند
نه پنج ، بلکه
پنجاهان به خاطرات من بودند
بگو چگونه بنویسم که دار از درخت آمد
درخت آن
درختانی که خود تبرشکن بودند
بگو چگونه بنویسم که چوب دارها روزی
فشرده پای آزادی به فرق هر چمن بودند
نسیم در درختستان به شاخه ها چو می پیوست
پیام هاش دست افشان به سوی مرد و زن بودند
کنون سری به هر داری شکسته گردنی دارد
که روز و روزگارانی یلان تهمتن بودند
چه پای در هوا مانده چه لال و بی صدا مانده
معطل اند این سرها که دفتری سخن بودند
مگر ببارد از ابری بر این جنازه ها اشکی
که مادران جدا مانده ز پاره های تن بودند
ز داوران بی ایمان چه جای شکوه ام کاینان
نه خصم ظلم و ظلمت ها که خصم ذوالمنن بودند
یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹ ، ۱۶ می ۲۰۱۰