آدم نمی داند آلمانی ها روزی چند رکعت نماز می خوانند؟ چه دعاها و نذر و نیازهایی بلدند؟ یا وقتی می روند به کلیسا چقدر ضجه می زنند و خدا خدا می کنند که خداوند اینهمه به آنان لطف دارد؟

ما روزی ۱۷ رکعت نماز می خوانیم، روزه مان سرساعت و دقیقه است، عزاداری وگریه و زاری مان به اندازه کافی و شاید یک کمی هم بیشتر از اندازه کافی، با وجود این معلوم نیست چرا خداوند تبارک و تعالی نظر لطفی را که به آلمانی ها دارد به ما ندارد و چرا مغزی را که به آنان داده است به ما نداده؟

garbage

گوشه ای از ساحل زیبای ( ! ) دریا در شمال ایران

پروردگارا ما که بیشتر از آلمانی ها مخلصتیم …؟ آنها فقط صبح یک شنبه، یک ساعتی می روند به کلیسا، چهار تا شمع روشن می کنند، به حرف هایی که کشیش شان به زبان خودشان می گوید گوش می کنند، یک آمین خشک و خالی می گویند و برمی گردند منزل و دوباره مشغول می شوند به نوشیدن آبجو و خوردن سوسیس و کالباس و ماچ و بوسه …

ما روزی پنج بار ترا سجده می کنیم. تا آنجا که ممکن است از منکرات دوری می کنیم، به حرفهایی که آخوندمان به عربی می گوید و یک کلمه آن را نمی فهمیم به خاطر گل روی جنابعالی گوش می کنیم. سینه می زنیم، زنجیرمی زنیم، قمه می زنیم،گریه می کنیم، نماز شب می خوانیم، نماز جماعت می خوانیم، با همین بودجه ضعیف مان چلو خورش قیمه نذر می کنیم، ولی باز هم به ما فکر و اندیشه ای را که به آلمانی ها داده ای نمی دهی …

پروردگارا ما هم آدمیم، ما هم دلمان می خواهد چیزهای قشنگ قشنگ و به درد بخور اختراع کنیم. ما هم می خواهیم کاری بکنیم که نسل های بعد بگویند دست ایرانی ها هم درد نکند که فلان چیز را ابداع کردند …آخر فکری به حالمان بکن.

بعد از آنکه ادیسون به فکر اختراع برق افتاد و گراهام بل تلفن را اختراع کرد، کاش فکرش را به کله ما انداخته و راه و چاهش را یادمان داده بودی که ما هم کامپیوتر را اختراع کنیم تا کاری کرده باشیم و وقتی در آن دنیا چشم مان افتاد توی چشم این خارجی ها، بتوانیم سرمان را بالا نگاه داریم.

خودت که می دانی، بدون تائیدات و خواست تو چنین کارهایی میسر نیست، و بدون کمک تو کسی به عقلش نمی رسد از زباله برق تولید کند آنهم برقی که یک سر سوزن بوی زباله ندهد!

خدایا هنوز هم دیر نشده، کمک مان کن که ما هم کار مفیدی بکنیم و روزقیامت حداقل یک سوزن دست بگیریم و بگوئیم آهای ملت، این سوزن را هم ما برای رفاه مردم دنیا اختراع کرده ایم. این صحیح است که در قرن بیست و یکم، ما هنوز مداد تراش و سوزن و انگشتانه را هم از چین وارد کنیم… ؟garbage--iran

خدایا حتمن، بهتر از ما و زودتر از ما خبر داری که آلمان ازکشورهای همسایه زباله وارد می کند و از بازیافت این زباله ها، برق تولید می کند؟

همین زباله ای را عرض می کنم که بوی گندش آدم را خفه می کند و ما کیسه اش را با اکراه تا نزدیک سطل زباله می بریم و همانجا پرتش می کنیم …

خدایا درکارت فضولی نمی کنم و نمی گویم به ما هم عقل آلمانی بده یا مغز ما را با مغز آلمانی ها عوض کن…ولی اینقدر شعور بهمان عطا کن که لااقل کیسه زباله را بیندازیم داخل سطل…!

پروردگارا نمی شد فکر تولید برق از زباله را به کله ما بیندازی؟ بندگان بدی هستیم یا کم زباله تولید می کنیم؟ یک نگاهی به ساحل دریای مازندران مان بکن، به هرکجا که می روی پر از زباله است. با همین زباله ها می توانستیم به کشورهای اطراف هم برق صادر کنیم.

آلمانی ها اول آمدند زباله هایشان را تفکیک کردند: کاغذ و مقوا توی یک سطل، پلاستیک و نایلن و فلز، توی یک سطل، ته مانده خوراکی ها توی یک سطل، شیشه ها به ترتیب رنگ در سه ظرف جداگانه ، بقیه چیزهایی که آدم نمی داند با آنها چه باید کرد در یک سطل، باطری در یک ظرف و وسایل برقی مثل توستر و اطو در جائی مشخص.کفش و لباس کهنه هم در ظرفی دیگر…و بعد شروع کردند به بازیافت زباله ها …

و کاشکی به همین تفکیک زباله و استفاده از زباله های خودشان قانع بودند، حرص می زنند لامصب ها! اخیرا از کشورهای همسایه مثل انگلیس و ایرلند و ایتالیا هم زباله وارد می کند و از آن برق تولید می کنند. جلوی اینها را بگیر لطفن، ول شان کنی پس فردا اختراعاتی می کنند که عقل جن هم به آن نمی رسد ها ….

قبول دارم ، ما هم از زباله هایمان استفاده می کنیم، ولی نه آنطوری که آلمانی ها استفاده می کنند.

ما زباله هایمان را کنار دریا پخش می کنیم تا در فصل تابستان، خانم هایی که به شمال می روند هوس آبتنی به سرشان نزند و اسم دریا را که می شنوند، در دماغ شان را بگیرند و بگویند با چادر و چاقچور برویم توی آب تازه بوی گند زباله ها را هم تحمل کنیم؟ مگه مریضیم؟

خدایا همین که ما را بر عکس خارجی ها به راه راست هدایت کرده ای که خود را بهترین آدم های روی زمین بدانیم ممنونیم، ولی یک کمی عقل هم بهمان عنایت می کردی بد نبود ها… جای دوری نمی رفت و ثواب هم داشت!

باران آبکی!

به گزارش بی بی سی باران اسیدی سه هزار نفر را در خوزستان راهی بیمارستان ها کرده است. همین خبرگزاری می نویسد، دو سال پیش در همین روزها ۱۸ هزار نفر بر اثر باران اسیدی راهی بیمارستان شده بودند.

حالا دانشمندان دارند مطالعه می کنند ببینند باران امسال آبکی تر از باران دو سال پیش بوده یا مردم مواظب خودشان بوده اند که تعداد مراجعین به بیمارستان ها اینقدر کم شده؟ آخه اینجوری که نمیشه، در مملکتی که روز به روز در حال پیشرفت است و هوا را ساعت به ساعت آلوده ترمی کند، معنی ندارد که همان باران اسیدی یک ششم آن جمعیت را روانه بیمارستان کند؟ باید یک اتفاقی افتاده باشد!

آبی که برای عده ای نان دارد!

میلیون ها آواره سوری، به زندگی عده دیگری از مردم دنیا رونق بخشیده اند!

بازار خوراکی، نوشیدنی، سیم کارت و فرغون! در شهرهایی که پناهندگان از آنجا عبور می کنند، داغ است. به قول نواب صفا:

تا دجله به سر هوای طغیان دارد

گویند خطرهای فراوان دارد

تشویش به خود راه مده چون این آب

آبیست که بهر عده ای نان دارد!

حق وتو حق مسلم اوناست!

نویسنده ارجمند شهروند، شهباز نخعی، در مقاله هفته گذشته اش به مناسبت هفتادمین سال تاسیس سازمان ملل، علت بی خاصیت بودن سازمان ملل را حق وتوی ناحقی دانسته که کشورهای گردن کلفت جهان دارند در حالی که به نظرمن حق وتو حق کشورهای برنده جنگ بین الملل دوم است.

این بی انصافی است که آدم بیاید کشورهایی مثل آمریکا و روسیه را با آنهمه تجهیزات و اسلحه و ثروت با افغانستان و بنگلادش برابر بداند چون آنها هم خیر سرشان کشورند…

وقتی ما مردها دو برابر زن ها ارث می بریم چون گردنمان کلفت تر است و صدایمان بلندتر، چرا نباید به کشورهایی که صدها بمب اتمی دارند که توی سر هرکس بزنند صدای بزغاله می کند حق بدهیم که حق وتو داشته باشند؟

مگر خود ما وقتی پای زورگویی به زنان پیش می آید صدایمان را کلفت نمی کنیم و نمی گوئیم ” مردی گفته اند و زنی گفته اند”؟ پس آمریکا هم می تواند بگوید آمریکایی گفته اند، عراقی گفته اند و روسیه می تواند بگوید “روسیه ای گفته اند، اوکرائینی گفته اند”!

اتفاقن باید شکر کنیم و بگوئیم خدا پدرکشورهای دارنده حق وتو را بیامرزد که طی این هفتاد سال به همین حق وتوی ناقابل! قناعت کرده اند و دبه نکرده اند.

اگر ما بودیم می گفتیم همچنانکه قیمت ها ساعت به ساعت بالا می رود، حق وتوی ما هم باید نیم ساعت به نیم ساعت افزایش یابد جوری که حق داشته باشیم به همه کشورهای جهان بگوئیم خفه!

نامردی اگر لایک نزنی!

اوایل که فیسبوک اختراع شده بود، فقط دو نفر عضو فیسبوک بودند: مارک زاکربرگ و دوست دخترش

یکی شان توی اتاق بالایی می نشست و یکی شان در اتاق پائینی و راجع به اینکه ناهار چی بخوریم، باهم چت می کردند. یکی شون پیشنهاد می کرد ماکارونی؟ و اون یکی جواب می داد سوسیس و لوبیا؟ و بالاخره وقتی طرف یکی از غذاهای پیشنهاد شده را می پسندید، لایک می زد که یعنی باشه، تو درست کن، حاضرکه شد خبرم کن بیام پائین!

این ماجرا ادامه داشت تا اینکه آنها هم مثل همه زن و شوهرها از هم دلخوری پیدا کردند، دختره پیشنهادهای مارک را لایک نزد و مایک برای تشویق او! نوشت نامردی اگر پیشنهادهای مرا لایک نزنی …

بعدها که تعداد اعضای فیسبوک از یک میلیارد هم بیشتر شد این شیوه مرضیه ادامه پیدا کرد و حالا کار رسیده است به جایی که هرکس هرچه می نویسد، به نوعی دیگران را تشویق یا تهدید به لایک زدن می کند:

ایرانی نیستی اگر لایک نزنی، آریایی نیستی اگر لایک نکنی، بشر نیستی اگر مطلب من را به اشتراک نگذاری، مدیونی اگر به اشتراک نگذاری و آدم می ترسد کار به آنجا برسد که به زودی در فیسبوک بنویسند اگر این مطلب را لایک نزنی هرچه دیدی از چشم خودت دیدی و فردا روزنامه ها خبر بدهند: خانه کسی که مطلب فلان شخص را لایک نکرده بود، نیمه شب دیشب به آتش کشیده شد!

*میرزا تقی خان، طنزپرداز و سریال نویس پیشکسوت، با سابقه ۵۰ سال طنزنویسی در توفیق، کشکیات، کاریکاتور، کیهان و تلویزیون از همکاران افتخاری شهروند است. از این نویسنده کتاب “آدم های زیادی” در سال ۲۰۱۳ منتشر شده است.