اختصاصی شهروند
گفت و گو با سارا صابر امدادگر پناهجویان در جزیره “ساموس”
داستان تراژیک پناهجویی، قصه تازه ای نیست، اما از تابستان گذشته پس از انتشار عکس کودک غرق شده کُرد، آیلان، که بازتاب بی نظیری در رسانه های رسمی و شبکه های اجتماعی جهان یافت، مسئله پناهجویان بیش از همیشه افکار عمومی در سراسر جهان را تا مدت ها به خود معطوف داشت.
با توافق اخیر اتحادیه اروپا و ترکیه بر سر بازگرداندن پناهجویان بار دیگر موضوع آوارگان پناهجو در رسانه ها بازتاب چشمگیری یافته است. در همین مدت کوتاه پس از توافق، تعداد قابل توجه ای از پناهجویان در کمپ های یونان و گرفتار آمدگان در نوارهای مرزی کشورهای اروپای شرقی به اجبار راه معکوس را طی کرده اند و چه بسا در آینده نزدیک از ترکیه به کشور مبداء بازگردانده شوند.
توافق اتحادیه اروپا با ترکیه و یونان نه تنها برای پناهجویان توافقی رعب آور است، که برای بسیاری از مردم جهان به ویژه برای فعالان حقوق بشر و امدادگران به پناهجویان نیز نگرانی شدیدی به همراه آورده است.
سارا صابر یک ایرانی تبار متولد کشور نروژ از فعالان شناخته شده ی حقوق بشر و امور پناهجویان در شهر برگن – دومین شهر بزرگ نروژ – است. به گفته ی او”توافق اتحادیه اروپا با ترکیه از همه نظر علیه پناهجویان است و تنها شاید یک نکته مثبت داشته باشد و آن کوتاه شدن دست قاچاقچیان انسان است.”
او در تابستان ۲۰۱۶ که سیل پناهجویان بخصوص پس از انتشار عکس جسد “آیلان” اروپا را درنوردید، یکی از برنامه ریزان و از کنشگران گردهمایی بزرگ شهر برگن در روز ۱۲ سپتامبر برای حمایت سراسری شهرهای بزرگ اروپا از پناهجویان بود. او که تقریبا در همه ی گردهمایی ها و فعالیت های مربوط به حقوق بشر و پناهجویان نقش فعال دارد، ماه فوریه ۲۰۱۶ پس از برگزاری یک گردهمایی جهت جذب کمک مالی و اجناس مورد نیاز، به همراه ۳ امدادگر دیگر نروژی عازم جزیره ساموس یونان شد تا با کمک های مردمی کسب شده به یاری پناهجویانی که با قایق های بادی به آن جزیره می رسند بشتابد. حرف های زیر فشرده ای از گفته ها و دیده های اوست که ۱۵ روز در جزیره ساموس در بخش های مختلف، از تقسیم روزانه غذا و پوشاک بین پناهجویان، فعالیت در داروخانه و کنار پزشک و نیز به عنوان مترجم پناهجویان ایرانی و افغانستانی فعالیت داشته است.
گروه مردمی پنج نفره
سارا می گوید “روز ۲۲ فوریه، ما، دو زن و دو مرد از نروژ به سوی آتن و جزیره ساموس حرکت کردیم. ۲۱ چمدان وسایل مورد نیاز مانند شیر خشک و غذای بچه و غیره همراه داشتیم. درفراخوان برگن مردم در رستوران “لیسه وارکت” (۱) استقبال بسیار خوبی از برنامه ی ما کردند، صاحب رستوران آقای “کریستوفر هاتورفت” (۲) با ما بود و حتی به عنوان آشپز، با ما به ساموس آمد. مردم شهر بجز اجناس و دارو و پوشاک، بیش از ۱۰۰ هزار کرون پول نقد کمک کردند و گروه ما توانست پس از توقف در آتن با هواپیمای دیگر به جزیره ساموس، ساحلی که پناهجویان با قایق های بادی به آنجا می رسند، برسد.”
احتمال رسیدن یک گروه کوچک امدادگر به منطقه ای حساس و البته نظامی مثل جزیره پناهجویی ساموس بدون هماهنگی با پلیس کشور یونان و کسب اجازه از مقامات آنجا که غالبا تنها به سازمان های حقوق بشری شناخته شده و یا صلیب سرخ اجازه فعالیت میدانی می دهند، اگر ناممکن نباشد، بسیار دشوار به نظر می رسد. با این وجود این فعال حقوق بشر می گوید: “ما را بدون مشکل خاصی به جزیره ساموس راه دادند. البته بگویم که ما با گروه های مردمی دیگر که در آنجا فعال بودند در تماس بودیم. و از طرفی کار ما کمک بزرگی برای دولت و پلیس یونان بود. چون پلیس یونان در کمپ، غذای پناهجویان و یا نیاز به کمک های دیگر آنان را تامین نمی کرد و حتا با پناهجویان بدرفتاری داشت که گمان کنم حالا پس از توافق با اتحادیه اروپا بدرفتاری پلیس افزایش یافته است. به هر حال ما که رسیدیم گروه های مردمی از دانمارک، آلمان، امریکا، سوئیس، ایتالیا، سوئد، یونان و گروه دیگری از نروژ در آنجا بودند و به پناهجویان تازه آمده کمک می کردند و ما هم کارمان را از فردای روز رسیدنمان شروع کردیم.”
“پیش از آن که بگویم ما چه کارهایی در ساموس برای پناهجویان انجام می دادیم بهتر است بگویم ساموس کجاست و دارای چه امکاناتی برای پناهجویان است. ساموس در اصل یک جزیره توریستی در یونان است . البته مردمان بومی هم در آنجا چهار فصل ساکنند. این جزیره یکی از مقصد های اصلی قاچاقچیان انسان از ترکیه به یونان و اروپاست. در همین مسیر دریایی ترکیه به یونان است که صدها پناهجو در آبها جان خود را از دست داده اند و تا زمانی که ما تا ۵ مارس ۲۰۱۶ در آنجا بودیم روزانه صدها نفر با قایق های بادی خیلی ابتدایی به جزیره می رسیدند. قایق ها با آن تعداد مسافر مانند این است که یک عده را سوار بر یک تکه چوب یا تخته کنند و در دریا رها سازند، اما مردمی که از جنگ می گریزند حاضرند چنین ریسک بزرگی را بکنند. این را هم بگویم پناهجویان تا هنگامی که قایق را ندیده اند نمی دانند چه چیز و چه سرنوشتی در انتظار آنان است.”
سارا در معرفی بیشتر این جزیره اضافه می کند:”این جزیره تا دو هفته قبل دارای دو کمپ پناهجویی بود. یک کمپ کوچک ترکنار ساحل قرار داشت که بیش از ظرفیتش از آن استفاده می شد. آن موقع کسانی که از دریا می آمدند ابتدا ۲۴ ساعت تا سه روز برای انجام مراحل اولیه شناسایی توسط پلیس، در همین کمپ نگهداشته می شدند. کمپ بزرگ بالای تپه نسبتا بلند قرار دارد که بیش از ۱۰۰۰ پناهجو می توانست به نوبت وارد آنجا شود. کار پناهجویان در آنجا برای انجام مراحل دیگر مانند انگشت نگاری و گرفتن عکس و دریافت کاغذ و یک شماره که به کمک نمایندگان سازمان ملل انجام می شود تا بتوانند با مدارک جدید به سوی آتن حرکت کنند، بین یک هفته تا سه هفته طول می کشید ـ بستگی به این که اهل کجا باشند، سوریه ای ها و پناهجویان عراقی که از مناطق تحت اشغال داعش می آمدند سه روزه تا یک هفته ـ و کار پناهجویان دیگر، مثل پناهجویان پاکستانی، افغانستانی و ایرانی تا سه هفته طول می کشید، اما عموما پاکستانی ها را برمی گرداندند و اجازه نمی دادند به طرف آتن بروند. و هیچ کس اگر برگه و شماره نداشت نمی توانست از آنجا خارج شود. البته حالا پس از توافق اتحادیه اروپا با ترکیه این دو کمپ تعطیل شده و من نمی توانم بگویم که پناهجویان آنجا چه شدند و یا اگر هستند امروز چه رفتاری با آنها می شود. در آن زمان پلیس یونان با پناهجویان رفتار مناسبی نداشت حالا اگر پناهجویی در آن جا مانده باشد می شود تصور کرد که رفتار پلیس با آنان به شدت بدتر شده است.
کار ما چه بود؟
“ما و یک گروه مردمی از دانمارک از اول صبح کار می کردیم و صبحانه پناهجویان را که شامل آبمیوه، نان و پنیر و موز بود بین آنها توزیع می کردیم. برای شب هم ساندویچ و آبمیوه می دادیم، البته من پیش یک دکتر هم کار می کردم. من در کمپ بالا کار می کردم. مترجمی کارهای افغانستانی ها و ایرانی ها و کردهایی که فارسی می دانستند را هم به زبان انگلیسی انجام می دادم و در مواردی مترجم زنان برای کارهای درمانی پیش دکتر می شدم و یا به آنان در بعضی مواقع مشاوره می دادم. بجز ما امدادگران آلمانی، امریکایی، و ایتالیایی و سوئیسی هم ناهار درست و توزیع می کردند. چون پناهجویان که آنجا وارد می شوند هیچ کمکی از طرف پلیس به آنان نمی شود. در کمپ ها پلیس یونان به آنها غذا نمی دهد. به همین خاطر فعالیت ما برای پلیس و کشور یونان خوب بود. اما نمایندگان سازمان ملل بودند که به کودکان، افراد بیمار و در رساندن بعضی افراد به هتل، در موارد اضطراری، کمک می کردند.”
سختی های پناهجویان!
سارا فعال حقوق بشر نروژی که تبار ایرانی دارد حالا با توجه به کارهایی که با نهادهای حقوق بشری و گروه های مردمی انجام داده، تجارب فراوانی اندوخته و اکنون نیز در کمپ های پناهندگی نروژ مشغول به کار است. او می گوید: “در جزیره ساموس شاهد خیلی از مسایل درباره پناهجویان و سختی های آنان بوده ام که به دلایلی نمی توانم به همه آن موارد اشاره کنم. شاید دو مورد را بتوانم بگویم: “یک روز که در کمپ پایین کنار ساحل، غذا می دادیم یک دختر ایرانی که من قبلا مترجمش شده بودم آمد پیش من و از دور یک مرد حدود ۳۵ ساله را به من نشان داد و گفت اون مرد خارجی مدارک من را گرفته و نمی گذارد من از این جا خارج شوم. دختر ایرانی که ۱۹ ساله بود، گفت اون مرد می خواهد مرا بفروشد. من خیلی متعجب شدم و ترسیدم. گفتم حالا کاغذ و مدارک تو و شماره برگه اثر انگشت ات در اختیار اون مرده، گفت آره او با تهدید از من گرفته و نقشه هایی برای من کشیده که خودش همزمان با من از این جا خارج شود. من شنیده هایم را به نمایندگان دفتر سازمان ملل گزارش دادم. قرار شد به ترفندی اون کاغذ ها را از اون مرد بگیریم. بالاخره از طریق دکتر کمپ مدارک دختر ۱۹ ساله را از آن مرد گرفتیم. اون دختر ۱۵ روز در ترکیه مانده بود و به دام قاچاقچیان انسان افتاده بود و قرار بود به جای پول او را در آتن به گروه های تبهکار بفروشند. من از آن مرد خارجی که دختر به او سپرده شده بود خبر ندارم، اما توانستیم دختر را تحت نظارت یک گروه مطمئن از مدافعان حقوق زنان بسپاریم و یک خانم آمد و اون دختر را با خودش به آتن برد. اون دختر از چیزهای دیگری هم خبر داشت و از یک مرد قاچاقچی ترک صحبت می کرد که به غیر از قاچاق انسان چند قتل مرتکب شده بود.”
قاچاقچیان چگونه پناهجویان را به جزیره ساموس می رسانند؟
سارا در روزهایی که در جزیره ساموس بوده با ایرانیها و افغانستانی های زیادی آشنا و به درد دل آنان گوش داده است: “یک روز یک ایرانی جوان آمد پیش من و از کار قاچاقچیان انسان در ترکیه حرف زد. او گفت قاچاقچیان انسان پس از گرفتن پول از ما، ما را از یک راه طولانی جنگلی به بالای یک کوه بردند. سه ساعت باید از جنگل می گذشتیم. به بالای قله مشرف به دریا که رسیدیم خسته و ناتوان بودیم چون راه سختی بود. در بالای کوه هیچ چیز جز برف نبود. ما را سه روز در آنجا نگه داشتند تا در پایین کوه قایق دارها بیایند و علامت بدهند. در بالا ما غذا نداشتیم و ناچار یک عده برف می خوردند. پس از سه روز خیلی سخت قایق ها آمدند و ما را پایین بردند، اما همگی وقتی قایق ها را دیدیم ترس شدیدی به جانمان افتاد. به ما اول نمی گفتند که قایق ها بادی است. می گفتند قایق ماهیگیری است و معتبر است، اما وقتی به پایین کوه آمدیم دیگر راه اعتراض نداشتیم. قاچاقچیان با اسحله تهدیدمان می کردند که سوار شویم و اگر سوار نمی شدیم شلیک می کردند. می دانستیم که در چنین مواقعی هیچ گذشتی در کار نیست. به هر حال تنها وسیله نجات ما جلیقه هایی بود که تازه کیفیت لازم را هم نداشتند. بعد حرکت کردیم . کمترین سانحه ای در دریا می توانست قایق ما را که چند برابر ظرفیتش مسافر داشت واژگون کند.”
حالا چکار می کنیم؟
“من شخصا حالا در یک کمپ پناهجویی در نروژ کار می کنم. و در یک گروه فیسبوک برای کمک به پناهجویان فعال هستم. قرار بود در ماه مه با گروه به ساموس برگردم، اما حالا هیچ نروژی در آنجا نیست. غیر از ما هم چند نروژی می خواستند برای کمک به آنجا بروند نتوانستند چون کمپ آنجا بسته شده و به صورت زندان درآمده. حالا نمیشه برای آنجا کاری کرد، اما در مرز یونان به مقدونیه (ایدو منی) هزاران پناهجو سرگردانند و ما به گروه تازه نفس نروژی اطلاعات داده ایم که می توانند به مرز مقدونیه بروند چون آنجا بهتر می توانند کار کنند و آنها هم رفتند. اما معلوم نیست با توافق اخیر اروپا با ترکیه چه بر سر پناهجویان می آید. در این معامله انسان هیچ اهمیتی نداشت، تنها پول ردوبدل می شد. من گاهی فکر می کنم شاید این توافق جلوی قاچاقچیان انسان را بگیرد و یا تعدادشان را در این راه کم کند، اما بعد به خودم می گویم مگر این توافق خودش یک نوع دیگری از معامله اما در سطح دولت ها علیه پناهجویان نیست!”
————
۱- Lys værket
۲ – Chnstopher