حمید شوکت

پشتیبانی سازمان‌ها و شخصیت‌های مترقی از کنفدراسیون

در این میان، موضوع ممنوعیت کنفدراسیون به یکی از مسایل مورد بحث مطبوعات اروپا بدل شد. معتبرترین روزنامه‌های جهان مقالاتی پیرامون محاکمه‌های غیرقانونی در ایران، مبارزه کنفدراسیون و اقدام غیردمکراتیک رژیم ایران مبنی بر ممنوعیت آن سازمان منتشر کردند. شخصیت‌ها و محافل مترقی نیز با ارسال پیام به کنگره، همبستگی خود را با دانشجویان ایرانی اعلام کردند. ژان پل سارتر، نویسنده و فیلسوف فرانسوی در پیام خود به کنگره دوازدهم کنفدراسیون نوشت: ” با تنفر فراوان از اولتیماتوم ۱۸ ژانویه ۱۹۷۱ ژنرال بهزادی، دادستان نظامی علیه دانشجویان ایرانی اطلاع حاصل کردم. مطابق این اولتیماتوم به دانشجویان ایرانی تا ۲۱ مارس ۱۹۷۱ برای کناره گیری از سازمان خود فرصت داده می شود و کسانی که از این امر سر باز زنند، در دادگاه های نظامی محاکمه خواهند شد. من با تمام نیرو علیه این اولتیماتوم خطرناک دادستان نظامی اعتراض می کنم و معتقدم این اولتیماتوم از طرف دانشجویان ایرانی پذیرفته نخواهد شد.” ( به نقل از گزارش و مصوبات کنگره دوازدهم کنفدراسیون جهانی. اردیبهشت ۱۳۵۰، مه ۱۹۷۱. ص ۳)

دوازدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی با دریافت بیش از ۱۰۰ پیام از شخصیت‌ها، محافل و سازمان‌های جهانی، موفق‌ترین کنگره آن سازمان در زمینه جلب پشتیبانی بین المللی محسوب می شد. پیام معاون رئیس مجلس سنای ایتالیا یا سازمان آزادی بخش فلسطین به کنگره، نشانه اعتبار کنفدراسیون در میان شخصیت‌ها و سازمان‌های سیاسی بود. اوج این موفقیت، دریافت دو پیام از جمهوری دمکراتیک ویتنام شمالی و دولت انقلابی موقت ویتنام جنوبی به کنگره کنفدراسیون بود. دوازدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی هنگامی که آن سازمان در اوج قدرت و اعتبار قرار داشت، خطر متلاشی شدن را از سر گذراند و با انتخاب هیئت دبیران جدید به کار خود پایان داد.

با پایان کار کنگره دوازدهم، کنفدراسیون فعالیت اصلی خود را بر مبارزه با جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی که رژیم ایران در تدارک آن بود، متمرکز کرد. این جشن‌ها که قرار بود در پاییز ۱۳۵۰ با شرکت سران دولت‌ها و رهبران کشورهای جهان در تخت جمشید برگزار شود، می بایست عظمت و شکوه ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران را به نمایش گذارد. شاه، ایران را در آستانه ی گذار به “تمدن بزرگ” می دید؛ تمدنی که در پناه نظام شاهنشاهی، کشور را به “جزیره ثبات و آرامش” تبدیل کرده و ایران را تا پایان قرن بیستم، به یکی از پنج کشور صنعتی جهان بدل می ساخت.

کنفدراسیون با تکیه بر وضع زندگی مردم، نارسایی‌های اقتصادی، دامنه ترور و سرکوب مخالفان و مقایسه آنها با هزینه هنگفتی که به جشن‌ها اختصاص داده شده بود، به افشای رژیم پرداخت. اقدامات کنفدراسیون در این زمینه، از دامنه‌دارترین فعالیت‌هایی بود که در تاریخ آن سازمان، در مبارزه با حکومت شاه صورت می گرفت. یکی از اقدامات اصلی کنفدراسیون در این زمینه، کوشش برای تحریم جشن‌ها بود. کنفدراسیون با تهیه لیستی از همه کسانی که به جشن‌ها دعوت شده بودند، از آنها خواست تا از شرکت در این مراسم خودداری کنند. به این منظور، در محکومیت جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، فراخوانی به امضای شماری از شخصیت‌های برجسته اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جهان رسید. گونار میردال، برنده جایزه نوبل جزو امضاکنندگان فراخوان کنفدراسیون بود. شمار دیگری از امضاکنندگان فراخوان، چند استاد دانشگاه، روزنامه نگار و نقاش ایتالیایی بودند. آنها همراه با چند کشیش برجسته و سناتور ایتالیایی، و نیز دادستان دادگاه راسل برای رسیدگی به جنایات آمریکا در ویتنام، به خواست کنفدراسیون پاسخ مثبت گفتند. نام پیر ژاله، روشنفکر معروف فرانسوی، سیمون دوبوار، نویسنده برجسته و ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی در میان امضاکنندگان به چشم می خورد. چند هنرپیشه و کارگردان و نمایشنامه‌نویس ایتالیایی نیز به فراخوان کنفدراسیون پاسخ مثبت گفتند. آلبرتو موراویا، نویسنده مشهور آن کشور و ملینا مرکوری، هنرپیشه و میکیس تئودوراکیس، آهنگساز یونانی، جزو امضاکنندگان فراخوان کنفدراسیون بودند. علاوه بر آنها، چند رهبر سندیکاهای کارگری در انگلستان و شماری از وکلای مجلس عوام آن کشور فراخوان را امضا کردند. همچنین شماری از اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست و سوسیالیست ایتالیا، همراه با چند نماینده مجلس و رئیس رادیو و تلویزیون آن کشور به جمع امضاکنندگان پیوستند.

با انتشار فراخوان کنفدراسیون که به امضای شماری دیگر از شخصیت‌های جهانی رسیده بود، مطبوعات پرتیراژ و معتبر کشورهای اروپا و آمریکا، مقاله‌های مفصلی را به وضعیت ایران اختصاص دادند. آنها ضمن پرداختن به دامنه ترور و اختناق در ایران که گسترش محسوسی یافته بود، جشن‌های ۲۵۰۰ ساله را به باد انتقاد گرفتند. در اسکاندیناوی، آلمان غربی، ایتالیا، فرانسه و آمریکا “کمیته‌های ضدجشن” و “گروه های همبستگی” با مردم ایران تشکیل شد. اعضای این کمیته‌ها را اغلب رهبران سندیکاها، نمایندگان پارلمان و مسئولان سازمان‌های مترقی تشکیل می دادند. همزمان با این اقدامات، دانشجویان ایرانی با شرکت و مداخله در سمینارها و جشن‌هایی که نمایندگی‌های دولت ایران در خارج از کشور به راه انداخته بودند، مانع از تشکیل آنها شدند.

اقدامات بی‌وقفه کنفدراسیون در تحریم جشن‌ها که محصول کوشش‌های چندماهه آن سازمان بود، شماری از شخصیت‌های علمی و فرهنگی جهان را بر آن داشت تا از شرکت در ضیافتی که محمدرضا شاه در تخت جمشید برپا کرده بود، سر باز زنند. بر همین زمینه، یعنی گسترش دامنه فعالیت‌های افشاگرانه کنفدراسیون در بسیج افکار عمومی در اروپا و آمریکا، شماری از رهبران جهان نیز از شرکت در مراسم جشن‌های ۲۵۰۰ ساله خودداری کردند. آنها هر یک دلیل عدم شرکت خود را در آن ضیافت شاهانه به توجیهاتی آراستند که یا جنبه کاملا خصوصی داشت و یا حکایت از گرفتاری‌های حزبی و دولتی می کرد. هر چه بود، کنفدراسیون عدم شرکت ملکه انگلستان و ملکه هلند، پادشاه نروژ و پادشاه سوئد و پنج رئیس جمهور، یعنی هاینه من از آلمان غربی، پمپیدو از فرانسه، ساراگات از ایتالیا، یوناس از اتریش و نیکسون از آمریکا را نشانه موفقیت خود در تحریم جشن‌های ۲۵۰۰ ساله ارزیابی کرد.

کنفدراسیون و جنبش چریکی

در واپسین روزهای زمستان ۱۳۴۹، هنگامی که کنفدراسیون تازه دوازدهمین کنگره خود را به پایان می برد، شلیک گلوله چریک‌ها در جنگل‌های شمال، جنبش سیاسی ایران را با پدیده تازه‌ای روبرو کرد. با آغاز مبارزات چریکی در ایران، این پرسش نیز رفته رفته در کنفدراسیون شکل گرفت که وظیفه جنبش دانشجویی در قبال آن چیست؟چگونگی پاسخ به این پرسش، یکی از زمینه‌های اصلی بحث و کشمکش در کنفدراسیون بود. کنگره‌های سیزده و چهارده آن سازمان شاهد بروز مخاصماتی بود که در پاسخ به این پرسش، در میان جناح بندی‌های درون کنفدراسیون شکل گرفت. با آغاز کار پانزدهمین کنگره آن سازمان که در دی ماه ۱۳۵۲ (ژانویه ۱۹۷۴) در شهر فرانکفورت آلمان غربی برگزار شد، این اختلافات به اوج خود رسید. تا آنجا که کنگره موفق  نشد راه حلی برای آنها پیدا کند و از انتخاب هیئت دبیران بازماند. آنچه در این عرصه وحدت درونی کنفدراسیون را خدشه‌دار می ساخت، محتوای پیام‌هایی بود که سازمان‌های چریکی به کنگره‌های کنفدراسیون ارسال می داشتند. سازمان مجاهدین خلق ایران در نخستین پیامی که به کنگره پانزدهم کنفدراسیون فرستاد، ضمن قدردانی از مبارزات آن سازمان، “زمینه‌های عمل” کنفدراسیون را در ۱۰ مورد باز شمارده بود. آنچه سازمان مجاهدین به عنوان پیشنهاد به کنگره عرضه می کرد، دخالت آشکار در جزیی‌ترین زمینه‌های فعالیت کنفدراسیون بود و نشان می داد که آن سازمان، آشنایی درستی با اساس و چگونگی شکل‌گیری برنامه‌های عملی کنفدراسیون ندارد. کلام اصلی مجاهدین در پیام به کنگره پانزدهم کنفدراسیون، طرح نظریه “پشت جبهه” بود. آنها می خواستند کنفدراسیون را تابعی از سیاست‌های خود سازند و از آن به عنوان وسیله‌ای در جهت پیشبرد هدف‌های سیاسی خود استفاده کنند. اعمال این سیاست به معنای نفی استقلال کنفدراسیون و در نهایت تبدیل آن به زائده‌ای از سازمان‌های چریکی بود. سازمان چریک‌های فدایی خلق نیز با ارائه تصویری کم و بیش مشابه، بر همین سیاست تکیه داشت.

کنفدراسیون سازمانی دمکراتیک بود که اجرای هر تصمیمی در آن، نیاز به بحث درونی در واحدهای سازمانی داشت. از برگزاری جشن عید تا تنظیم متن یک اطلاعیه دفاعی، از انتخاب نماینده به کنگره از یک سازمان محلی تا تقسیم مسئولیت در سطح رهبری، از شرکت در یک تظاهرات تا جمع بندی نتایج کار یک سمینار، همه و همه بر پایه بحث و مشورت و در نهایت تصمیم آزادانه اعضای سازمان تعیین می شد. پیشنهاد به کنگره برای چگونگی فعالیت آتی یا تغییر در مصوبه‌ها و هدف‌های سازمان نیز کم و بیش از چنین مجرایی می گذشت. کنفدراسیون به این اعتبار، علی‌رغم حضور گرایش‌های گوناگون درون خود، اعمال چنین روابطی را برای سالیان متمادی ممکن و عملی ساخته بود. تجربه‌ای که در تاریخ مبارزه سیاسی جامعه ایران، نمونه و همانند نداشت. دخالت سازمان‌های چریکی در چگونگی ادامه کار کنفدراسیون، همه‌ی این روند و همه‌ی این تاریخ را نادیده انگاشته و خدشه‌دار می ساخت.

جنبش سیاسی خارج از کشور متهم بدان بود که به دور از صحنه‌ی اصلی مبارزه و بدون شناخت از واقعیت‌هایی که جریان داشت، برای چگونگی مبارزه در ایران نسخه پیچیده و دستورالعمل صادر کرده است. اما این بار این سازمان‌های چریکی بودند که به دخالت در مسائلی می پرداختند که ارتباطی با چگونگی شکل‌گیری اندیشه و عمل در کنفدراسیون نداشت. آنچه سازمان مجاهدین پیرامون وحدت و جلوگیری از تفرقه و چنددستگی جنبش دانشجویی عنوان کرده بود، دخالت آشکار در امور داخلی کنفدراسیون بود. دخالتی که با قدردانی از اقدامات کنفدراسیون، “بخصوص در تأیید مبارزه مسلحانه”، در واقع تأیید جناحی در کنفدراسیون را مدنظر داشت که بر مبارزه چریکی به عنوان تنها راه انقلاب صحه گذاشته بود. تأکید بر ضرورت حفظ وحدت در کنفدراسیون، آن‌هم هنگامی که در کلام مجاهدین در پناه “الهام از انقلابیون راستین خلق” موعظه می شد، عاری از هر حقیقتی بود. مبارزه حاد درونی مجاهدین که مدتی پس از ارسال آن پیام به تصفیه‌های خونین انجامید، نشانه بارز این حقیقت بود که آنها تا آنجا که به وحدت سازمانی و جلوگیری از تفرقه مربوط می شد، خود بیش از هر جریان دیگری نیازمند پیشبرد مبارزه سالم درونی بودند.

 

کنفدراسیون و آیت‌الله خمینی

در آستانه تشکیل کنگره سیزدهم که در دی‌ماه ۱۳۵۰ (ژانویه ۱۹۷۲) برگزار شد، کنفدراسیون تهدید دادستان نظامی ارتش را از سر گذراند و با پیشبرد موفقیت‌آمیز کارزار رویارویی با جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، توجه خود را به مسئله مبارزه برای اخراج رژیم شاه از سازمان‌های جهانی و پشتیبانی از مبارزه  چریکی در ایران معطوف ساخت. در همین کنگره، پیام کوتاهی نیز به آیت الله خمینی مخابره شد: ” پیام به حضرت آیت الله خمینی، رهبر شیعیان جهان.

سیزدهمین کنگره کنفدراسیون منعقده در شهر فرانکفورت به آن مقام محترم درود فرستاده و پشتیبانی کامل خود را از مبارزات عادلانه و به حق جامعه روحانیت مترقی علیه استعمار، صهیونیسم و ارتجاع داخلی اعلام می کند.” ( به نقل از گزارش کنگره سیزدهم کنفدراسیون، ژانویه ۱۹۷۲، ص ۲۴)

کنفدراسیون پیش از آن نیز، پیامی را در کنگره سوم و بار دیگر در کنگره چهارم آن سازمان که در دی ماه ۱۳۴۳ (ژانویه ۱۹۶۵) در شهر کلن آلمان برگزار شد، خطاب به آیت الله خمینی به تصویب رسانده بود. در این پیام، سخن از همگامی کنفدراسیون با نهضتی می شد که در “جهاد با یزید زمانه، پایه‌های کاخ فرعونی” حکومت شاه را به لرزه افکنده بود. این پیام که با این عبارات آغاز می شد: “انما الحیوه عقیده و جهاد” (حسین علیه السلام) در جوهر خود، ارزش ها و کلام جنبش اسلامی را به عاریت می گرفت. اقدامی که نشان از تطابق قالب های فکری و معیاری مشابه در همگامی با حرکتی بود که در بیان آن سازمان “روحانیت مترقی” خوانده می شد. کنفدراسیون هرچند از خاستگاهی دیگر، اما در نهایت، چون حرکت اسلامی، مبارزه با استعمار را به ستیز با تمدن و لیبرالیسم غرب تعمیم می داد و نبرد با حکومت خودکامه شاه را با نادیده انگاردن شماری از ارزش‌های جامعه مدنی که خواه ناخواه حاصل دستاوردهای تجددخواهانه سلطنت پهلوی بود، یکسان می شمارد.

بر چنین زمینه ای، هیئت دبیران کنفدراسیون در دو نوبت در نجف با آیت الله خمینی ملاقات کرد. در گزارش نخستین ملاقات چنین آمده است: “… مذاکرات حضرت آیت الله خمینی با دبیر کنفدراسیون جهانی در روز ۲۵ ژوئن برابر ۴ تیرماه در نجف اشرف پیرامون نحوه همکاری آینده روحانیون با دانشجویان صورت گرفت و حضرت آیت الله در مورد تمایل کنفدراسیون برای همکاری و تماس با مدارس علمیه قم و سایر مدارس مذهبی موافقت کامل خود را بیان داشتند… حضرت آیت الله خمینی، مرجع تقلید مسلمانان جهان توسط آقای ماسالی، دبیر کنفدراسیون خطاب به دانشجویان ایرانی چنین بیان داشتند: “دانشجویان باید متحدا به مبارزات خود ادامه دهند و مردم ستمدیده ایران و آنچه بر آنان می گذرد را فراموش نکنند. آینده مملکت به دست جوانان سپرده می شود و در حفظ و حراست آن نباید غفلت کنند. ما روحانیون با شما در این راه همراه هستیم و بر اساس احکام اسلام با شما همکاری می کنیم.” ( به نقل از ۱۶ام آذر. شماره ۶، تیر، مرداد، شهریور ۱۳۴۵، ص ۱)

در شهریورماه ۱۳۴۷، مصطفی خمینی، فرزند ارشد آیت الله خمینی طی نامه ای پیرامون همکاری های آتی با کنفدراسیون به دبیر انتشارات آن سازمان نوشت: “… آنچه که نباید مخفی باشد و لازم است که دوستان مستحضر باشید، آن است که با نداشتن مقالات دینی که معلوم شود آقایان با دوستان همکاری و هدف مشترک اصیل دارید، نمی توان انتظار استقبال فدائیان و مبارزین را داشت. با به کار نبردن رمزهای اسلامی و با حذف برنامه های مذهبی، دوستان عراق و ایرانی نظر صحیح به هیچ یک از احزاب نمی توانند داشته باشند اکثریت جمعیت ایران را مسلمین و معتقدین به مذهب تشکیل می دهند در این صورت از این توده قریب به اتفاق صرفنظر جایز نیست باید بدانید که روحانیت ریشه عمیق در قلوب مردم ایران دوانده اند و حلقه ناگسستنی بین این دو طبقه هست و جلب روحانیت به مجرد آنکه آقایان با حکومت ایران مخالف ممکن نیست. هنوز ملت ایران به این دسته های کم جمعیت اعتنایی نمی کنند و این بی دلیل نیست و پرواضح است که کمتر بهره مند از آنان شده اند. سعی کنید به این برنامه عمل کنید تا ما هم بتوانیم جایز بدانیم کمک و رعایت شما را بدانید که در این صورت از بذل مالی و جانی دوستان ما کوتاهی ندارند و ملت هم خشنودتر از شما خواهد شد. مصطفی موسوی خمینی” (به نقل از نشریه جمهوری، شماره ۴-۳، دی، بهمن ۱۳۵۹، ص ۸)

بخش ششم و پایانی هفته آینده