نامه خوانندگان
ر. آرزو
انسان امروزی با شتاب هر چه بیشتر به انقراض نسل خود ادامه می دهد و به خوبی از آن باخبر است و بشر هنوز هم با این همه پیشرفت نادان تر از آن است که بداند نادان است. کارنامه ی رفوزگی خود را قاب گرفته و به دیوار کوبیده ایم و به آن افتخار می کنیم.
بشر امروزی چیزی برای افتخار ندارد، آنقدر خودخواه است که چیزی برای نسل آینده باقی نخواهد گذاشت و این نشست و برخاست های سران برای جلوگیری از آلودگی این جهان خاکی به جائی نخواهد رسید، چون خیلی دیر است. ما خیلی دیر فهمیدیم که ابر قدرت واقعی قدرت طبیعت است، آن را ببازی مگیر. چنان بلائی سر محیط زیست خود آورده ایم که جبران ناپذیر است. آب شدن یخ های قطبی، باریدن برف و باران در نقاطی که صدها سال برفی بر آن ننشسته، صدمه ی لایه ی حافظ زمین (اوزون)، همه ی این ها خبر از انتقام طبیعت می دهد و بشر به هیچ وجه قدرت مقابله با آن را ندارد و محکوم به فنا در زیر آوار خشم طبیعت خواهد بود. انسان آنقدر مشغول استعمار و استثمار ضعیف تر از خود برای کسب قدرت بیشتر بود که زمانی برای فکر کردن به فردای خود نداشت. ابرقدرت هایی که با استعمار ممالک ضعیف و استثمار مردم بیگناه آن سرزمین خود به ابرقدرت تبدیل شدند و پس از مکیدن آخرین قطره ی خون آنها، با زدن مهر ممالک جهان سوم آنها را به حال خود رها کردند و با هر ترفندی اجازه ندادند که مملکتی از آن جهان به رده ی ممالک پیشرفته قدم گذارد. مثال خوب آن مملکت خود ما ایران است. تا چشم باز کردیم بدانیم چه خبر است ما را با حاکمان مذهبی بر جای خود نشاندند و در این کار بسیار هم موفق بودند. پایه گذاران مذهب، دین را برای ساختن دنیائی بهتر به جهان عرضه کردند، ولی چیزی نپائید که سردمداران مذاهب نیز از ساده دلی مردم متدین سود برده و برای کسب مال و قدرت به ابرقدرت های سیاسی پیوستند و دهه های متمادی مردم را در تاریکی و جهل نگاه داشتند. به آنها اجازه برخاستن از رختخواب را دادند ولی اجازه ی بیدار شدن را از آنان سلب کردند و می دانیم که حاکمان قدرت های بزرگ و سردمداران مذاهب هر دو به نسبت مساوی از در خواب بودن مردم سود می برند و کاخ خود را بر شانه های مردمی که ایمان به خدا برایشان دست آویزی است برای آرامش، بنا نهادند و به خوبی واقف هستند که با بیداری این مردم کارشان تمام است. ملایان با بی شرمی تمام، زمین در بهشت می فروشند. مردم را برای دیدن عکس حضرت مریم در رم که اشک از چشمانش می ریزد دعوت می کنند و اگر واقف باشید خود پاپ رهبر کاتولیک های جهان با پول گزافی که از متدین های مالدار می گرفت کلید در بهشت می فروخت (حقیقت است) که صد البته من بیچاره ی مومن که پول برای خرید کلید ندارم لابد جایم در جهنم است. حکام ابرقدرت های بزرگ که خود با شروع استثمار و برده داری حقوق بشر را زیر پا له کردند اکنون داد از پایمال شدن حقوق بشر در کشورهای دیگر خصوصاً کشورهائی که از خواسته آنها سرپیچی کند و به سازشان نرقصد می زنند و خوب می دانیم اینهم ترفندی است دگر برای رسیدن به نیات ناپاک دگر. ما را به کدامین باور باشد، از یک طرف انسان برای کشف دارو و برای نجات جان بشر میلیون ها دلار صرف تحقیقات می کند (البته از جیب مردم) و از طرف دیگر مشغول ساختن اسلحه ی بهتر برای گرفتن جان انسان تلاش می کند و خود خوب می دانند که ابرقدرت واقعی قدرت طبیعت است و آنها به گندم و جو و سیب زمینی زنده اند نه با بمب های چند مگاتنی. واضح است اولی زنده نگاه می دارد و دومی نابود می کند. کماکان نباریدن باران کافی و در نتیجه کمبود گندم پشت ابرقدرتی چون شوروی را لرزاند، ولی برایشان درس عبرت نمی شود. امروزه دگر برای این گونه نوشتار دیر است و خود شاهد تغییرات جوی هستیم و با تغییرات بزرگ در بارش برف و باران در مناطق حاصلخیز و خشکسالی، طبیعت به همین آسانی بشر را به جای خود خواهد نشاند و آنوقت است که قدرت های بزرگ برای بقا به جان هم خواهند افتاد و بسی جای تأسف است که در جنگ فیل ها علف ها صدمه ی بیشتری می بینند و مردم بیچاره ی ممالک چیزی جز آن علف ها نمی باشند که فدای خودکامی عده ای سودجو خواهند شد. و دیگر حتی برای دعا به درگاه خداوند که ما را به راه راست هدایت کند نیز خیلی دیر است. باشد که بعد از هزاران سال موجودات دیگری در این کره ی خاکی زندگی کنند و فسیل های ما را مورد آزمایش قرار دهند و به نتیجه ی جالب زیر دست یابند. بله هزاران سال پیش موجوداتی در این کره ی خاکی زندگی می کردند که با نادانی تمام باعث انقراض نسل خود شدند ولی جای تعجب است که این موجودات نادان و کم عقل در صنعت و تکنولوژی بسیار پیشرفته بودند.