بایگانی درنظام اداری وحقوقی ما برابر است با پایان. فقدان  زنجیره ارجاعات آگاهانه وگسست تجربه های فردی و عادت نداشتن به ثبت  تاویل ها و روایت های آزاد از رخداد، در حیطه فرد و حوزه عمومی  که موجب تکرار بیشمار خطاها و نداشتن حافظه تاریخی می شود.

نظام اداری و حقوقی مدرن امکان  برخورداری از نقاط ارجاع و روایات متکثر از سوژه را برای کنشگران حوزه عمومی فراهم کرده و اصل بر دسترسی و حصول شناخت و آگاهی همگانی است.

عنصر زمان، روایت، بازآفرینی مبتنی بر تخیل مکالمه ای و ابزار زبانی به فرد اجازه می دهد تأویل و نگاه خود را از پدیده های قابل تکرار داشته و با بازتابش تجربه ی شخصی، روایت را بازسازی و نقش و حق خود را اعمال کند. و بدیهی است پیوند بی گسست سوژه ها و راکد نشدن بایگانی  به پالایش مداوم چیستی و هویت سوژه  می انجامد.

علاوه بر ساختارهای سردرگم اداری، درحوزه  فرهنگ، ادبیات و اسطوره نیز گرفتار همین بایگانی و انقطاع و گسست هستیم. جابجایی قدرت سیاسی و تسلط انحصاری بر منابع هر از چند گاهی تمام آنچه روی میز است را برچیده ودر گوشه تاریکی دور از دسترس به دست فراموشی می سپارد. فراموشی سازمان یافته و هدفمند و مدیریت شده  نسبت به رخدادها و فجایع انسانی به طریق اولی در جوامع بسته و پیرامونی با جدیت و حتی اعمال خشونت همراه می شود.

برگزاری  پر هزینه و پرحاشیه ی جشن دوهزاروپانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران بدست کوروش بزرگ ، اکتبر ۱۹۷۱در تخت جمشید، فارغ از ارزش گذاری و داوری، پژوهش ها و بازآفرینی های گسترده  تمدن و فرهنگ ایران در درازای بیست و پنج قرن به همراه داشته و بی شک ساعت ها و روزها کار و تلاش کارشناسان، هنرمندان و صاحبان  حِرَف صرف مستندسازی  شیوه زندگی و بازسازی  ابزار، ادوات، ساز و برگ سربازان، جنگ افزارها، پوشاک دوره های تاریخی شده است. از جمله طراحی و دوخت پوشاک متنوع طبقات مختلف اجتماعی،  اشراف، سرداران وسربازان، بازرگانان و…

پس از تغییر نظام سیاسی و قدرت گرفتن حاکمان دینی، پارادایم “ملی” کم رنگ و از حوزه گفتمان عمومی حذف و آثار هنری، تاریخیِ و برساخته های جشنهای دوهزاروپانصدساله نیز سخت نکوهش و حتی معدوم شد. امروزه اگر قرار باشد با هر انگیزه و رویکردی، نتیجه و محصول آن همه تحقیق و تلاش مورد بازنگری قرار گیرد، بجز فیلم ها و تصاویری که در آرشیو های غالبا شخصی نگهداری شده، از اشیاء و ابزار و لباسهای استفاده شده در آن جشن بزرگ که با حضور بیست امیر و پادشاه، پنج شهبانو، بیست و یک شهزاده، شانزده رئیس جمهور و….از شصت و نه کشور برگزار شد، چیزی به دست نمی آید!

البته بخشی از لباسهای زیبا و فاخر استفاده شده در جشن موصوف که در گوشه تاریک زیرزمین نمناک یک بنای تاریخی درحال پوسیدن و تجزیه شدن بود، توسط  هنرمند و پژوهشگر عاشقِ گیلانی، خانم  زهرا همتی، که احیاء، بازشناسی و بازآفرینی پوشاک محلی و تاریخی اقوام را وجه همت خود قرار داده، نجات داده شده است.

تمایل به ویرانگری و فراموشی با قصد به رخ کشیدنِ متصرفان جدید قدرت موجب تخریب سازه ها وگچ گرفتن وگِل مالی دیوارنگاره های سلسله های پیشین و انکار حضور و آثار و بقایای گذشتگان شده است. در حوزه گفتمان غالب سیاست و فرهنگ  نیز همین جشن برپاست. نگاهی به وضعیت روسای جمهور چهار دهه اخیر و تصویری که از آنها در رسانه های رسمی حکومتی ارایه می شود بخوبی نشانگر تشدید میل به تخریب و فراموشی کنشگران و صاحبمنصبان قبلی است. و همه کاستی ها و نواقص به قبل از دوره حاضر مربوط می شود!!

پاره پاره گی  تاریخ یک سرزمین به واحدهای زمانی کوتاه و نفی هر آنچه در واحد زمانی قبلی!  به دست آمده، آفت و بیماری فرهنگی و اجتماعی بسیار جدی ست که نتیجه آن  چیزی جز گسست و انقطاع پی در پی و فقدان حافظه و تجربه تاریخی و مآلا تکرارهای فرساینده  نخواهد بود.

——————————————

پیشگویی پادشاه تروآ…

بی شک وقتی که فرزند ابر قهرمان و غول تبدیل کننده ی ایدئولوژی به ساختار سیاسی، اجرایی(حکومت)، پس از چهار دهه به طرز نسبتا ابهام آمیز و محرمانه مُقُر می آید: “نظام به فروپاشی محتوایی رسیده است” و به فشل بودن سیستم اذعان دارد، شنونده درنگی می کند. البته که او در بند جریانی ایدئولوژیک که در طرف غول ها قرار دارد، کارگزار خودمختار در حوزه زبان و هویت نیست، و اساسا آنها جز تعدی و تعرض به زبان و خالی کردن واژگان از معنا، ژرفا و هویت، کار عمده ای نکرده اند. مدتها پیش از این، غول زیبایی در استوا وکمرکش دردِ مردم ایستاده و فریاد زده بود که در این سرزمین، امپراطوری اخلاق سقوط کرده است (شاملو)، بسی مخوف تر از محوِ محتوای نظام!

شاید در مواجهه با خطر غرق شدن، درکشتی سرگردانِ قدرت، از پس سالها ضعیف پنداریِ بوسایدونِ ادیسه (فرمانروای قدرتمند دریاها) اینک وقت طنازی و تدارک معجون خواب آور فراموشی باشد، غول یک چشم را….

به راستی ماهیت و محتوای نظام چه بوده است که به نظر این بانوی میراث دارِ قدرت، از آن تهی شده است؟  این یادداشت در پی پاسخ   ادموند هوسرلی و پدیدارشناسانه به این سئوال نیست، بلکه با نگاهی عمومی، به نظر می رسد  استقلال، آزادی، جمهوری با قید اسلامی، محتوای برساخته و مدعای تئورسین های نظام بوده است.

بازنگری شاخص های ارزیابی تحقق هریک از اضلاع  این مربع (استقلال،آزادی…) به کشف میزان موجودی و اعتبار آن کمک می کند. متغیر های  استقلال اقتصادی و سیاسی با توجه به وضعیت معیشت مردم، تولیدات صنعتی، اتکاء اقتصاد به فروش نفت خام و منابع معدنی فراوری نشده و میزان توسعه در صنایع مادر و زیرساخت، و همچنین مناسبات بین المللی مبتنی بر خرید غیر عادلانه ی حمایت چند کشور وتبدیل شدن به بازار یکطرفه برای محصولات بی کیفیت آنها و… به خوبی نشان می دهد که تا چه مایه پنبه استقلال را زده ایم!

آزادی که خواسته اساسی انقلاب و شکل گیری نظام بوده، در این چهار دهه مجال برداشتن حجاب  تیره ی تو درتو را نداشته. چه کسی می تواند در این شاخص به نظام نمره قبولی بدهد و خود را نفریفته باشد؟ کثرت محبوسین، کوچندگان وکوچیدگان دلشکسته، از غربتی به غربت دیگر را نمی شود ندید.

از “جمهوری” نیز جز شمارگان انتخابات های پرهزینه که همواره در اضطرار گزین کردن بد از بدتر بوده و منتخبین نیز نبوده اند جز از آب گذشتگان خانه ی سالمندان مامور به نظارت استصوابانه که هنوز نتوانسته است به خرد جمعی اعتماد کند. و جمهورِ مردم  تنها زمانی دیده می شوند که در استیج ِخیابان نقش امت همیشه در صحنه را بازی کنند. و شگفتا که قید آسمانی “اسلامی” نیز که شیرازه بند صحافی ِ قانون اساسی بوده در نسل های برآمده از انقلاب و دست پرورده نظام، از کمترین اقبالِ ممکن برخوردار است. کافی ست فرزندان و نوادگان انقلابیون شدیدا اسلامی، که تعهد گسیل مردم به بهشت موعود را داشتند، بینید…

اشتهار نظام بانکیِ بدون ربا به ربا خواری آشکار. فساد گسترنده ی سیستمی. ثبت روزانه ی رکوردهای  جدید در اختلاس و تعرض به اموال عمومی، دستگاه قضایی که هر دهه به صد زبان  به ویرانگی اش اقرار می شود….

اکنون آیا برای اذعان به وضعیت محتوای نظام کمی دیر نیست؟ 

آرمانِ نظام اما اعتلای انسان برمدارآسمان و پیوند دنیایش به فردوسِ جاویدان بوده. چندان که رهبر بزرگ آن تاکید کرد: به این مقدار دلخوش نباشید که دنیای شما را…… 

معیارهای کمی وکیفی سنجشِ تحقق آرمان نظام، در دسترس بوده و به خوبی در مسایل امروز جامعه  هویداست. از شکاف عمیق طبقاتی، بازندگان بیشمارِ مایوس، تجاوز جنسی به کودکان، و باز هم فساد و انباشت هوا ازبخار عفنِ نمکِ گندیده…

اینک باید پرسید، نظام درست از چه زمانی از محتوای مورد نظر این بانوی متهورِ، دوچرخه سوار جزیره، خالی شده است؟ از روزی که به خدعه، برای دشنام دهندگان دهن گشادِ محبوب کننده، سفارش داده شد؟ و شاید اساسا منظور از محتوا، همان اقتدار بوده است و یا قدرت مشتِ آهنین… ؟