هاشمی شاهرودی در مرجع سازی علی خامنه ای نقش پررنگی را ایفا کرد و همین امر باعث رشد او در هرم قدرت شد. ظواهر امر نشان میداد که هاشمی شاهرودی پس از مرگ مشکوک هاشمی رفسنجانی قصد حل کردن بحران جانشینی خامنه ای را دارد که بیماری سرطان این فرصت را از او گرفت. بیماری چنان پیشرفت کرد که شاهرودی در اکثر جلسات مجمع تشخیص مصلحت نمیتوانست شرکت کند. زمزمه هایی نیز وجود داشت که آیت الله شاهرودی میتواند جانشین علی خامنه ای باشد ولی این امر به دلیل عراقی الاصل بودن نمیتوانست به راحتی انجام بگیرد.
انتصاب صادق لاریجانی در سمت رئیس تشخیص مصلحت نظام را میتوان به نوعی سرکوب جناح هایی از حکومت دانست که با نظر خامنه ای زاویه داشتند مثل جناح احمدی نژاد و باقی مانده طرفداران هاشمی رفسنجانی.
تندروی ها و احکام بسیار سنگین برای منتقدان گاه مصلحت اندیش، لاریجانی را به عنوان یک آیت الله لجوج، تندرو و کینه توز معرفی کرد.
انتقام گیریهای صادق لاریجانی از جناح های مختلف درون ساختار قدرت این نظریه را تقویت میکند که با این انتصاب صادق لاریجانی یک گام دیگر به سودای رهبری نظام نزدیک شد.
حبس اطرافیان احمدی نژاد مانند رحیم مشایی و بقایی، مهدی هاشمی رفسنجانی، بازداشت و گروکشی از حسین فریدون (برادر حسن روحانی) را میتوان نشانه های حذف یا به حاشیه راندن رقبایش پنداشت.
این انتصاب زوایای دیگری هم دارد، قدرت گرفتن دوباره مجمع تشخیص مصلحت که در زمان هاشمی رفسنجانی به عنوان یک نهاد تشریفاتی معرفی شده بود. تضعیف جایگاه مجلس در ساختار نظام، رویایی بود برای علی خامنه ای که دیگر مجلس نتواند بدون رضایت کامل نهادهای انتصابی قانونی را تصویب کند.
از تمام این جریانات میتوان اینگونه استنتاج کرد که نظام جمهوری اسلامی در آستانه چهل سالگی و در اوج بحرانهای مختلف نتوانسته به ثبات نزدیک شود و هر لحظه به رادیکالتر شدن نزدیک میشود.
با وجود نارضایتی فزاینده و بسیار عمیق اجتماعی از «کلیت» جمهوری اسلامی و فشارهای بینالمللی و تصفیه حسابهای درون جناحی و بحران ناکارآمدی که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته امیدی وجود ندارد که این ساختار معیوب بتواند به حیات خود ادامه دهد.